Thursday, March 18, 2010

نمایش، ابزاری برای تمامی فصول

نمایش، ابزاری برای تمامی فصول

موضعگیری وزارت خارجه دولت قرقیزستان بر ابهامات پیرامون معمای بازداشت عبدالمالک ریگی افزود. مقامات دولتی قرقیزستان ضمن اعتراض به فرود اجباری پرواز هواپیمای متعلق به این کشور در داخل خاک ایران، اعلام داشتند: "طبق اطلاعات موجود در وزارت امور خارجه این جمهوری، خبر بازداشت اتباع خارجی در هواپیمای متعلق به شرکت هواپیمایی "قرقیزستان" منطبق با واقعیت نیست".

اطلاعیه فوق تاکید می کند که تمامی 119 مسافر در فرودگاه بیشکک از هواپیما پیاده شده اند. این اظهارات مهر بطلان بر نظر وزارت اطلاعات می کشد که مدعی است "عبدالمالک ریگی از سرنشینان پرواز دوبی به بیشکک بوده است و سه جنگنده نیروی هوایی ایران هواپیمای حامل وی را وادار به توقف در فرودگاه بندرعباس کردند و پس از بازداشت وی و همراهش ، سایر مسافران با دریافت هدایایی و سوخت گیری هواپیما، بندرعباس را به سمت بیشکک ترک نمودند."

مگر اینکه فرض کنیم ریگی و همراهش تبعه قرقیزستان شده اند و پاسپورت قرقیزی داشته اند! چنین امری باز با مفاد مصاحبه مصلحی وزیر اطلاعات تعارض دارد که گذرنامه افغانی وی را در برابر دوربین صدا و سیما نشان داد!

همچنین اگر چنین امری واقعیت داشت ، مقامات امنیتی ایران از این امر برای اثبات سناریوی خود بهره برداری زیادی می کردند و حداقل آن را در احضار سفیر قرقیزستان به معاونت خاورمیانه و مشترک المنافع وزارت امور خارجه مطرح می ساختند تا آقای شیبانی معاون وزیر خارجه این مدرک مهم را به عنوان پشتوانه و مدرک ادعا هایش عرضه کند. رامین مهمانپرست سخنگوی وزارت خارجه طی مصاحبه ای اعلام داشته است که شیبانی نگرانی جمهوری اسلامی از بکارگیری سرزمین کشورهای منطقه علیه منافع، مصالح و امنیت جمهوری اسلامی ایران را به سفیر قرقیزستان ابلاغ کرده است.

به نظر می رسد دولت قرقیزستان منافعی در این ماجرا ندارد که بخواهد واقعیت را کتمان کند

 البته دولت قرقیزستان نیز می گوید سفیر ایران را احضار کرده است و وی پس از شنیدن اعتراضات این دولت به رفتار مغایر با موازین بین المللی حکومت ایران، از توقف اجباری پرواز هواپیمای فوق عذرخواهی کرده است.

از همان ابتدا اعلام خبر دستگیری ریگی با اظهارنظر های متضاد و مجهولات زیادی همراه بود که صحت ادعای وزارت اطلاعات را با تردید های جدی مواجه می ساخت. نخستین اعلام نظر متعارض از سوی مصطفی نجار وزیر کشور بیان شد. وی گفت ریگی در خارج از مرز های ایران بازداشت و به کشور منتقل شد. همچنین سفیر پاکستان با اعلام اینکه دولش متبوعش نقش مهمی در دستگیری ریگی داشته است ادعای مصلحی را رد کرد که وزارت اطلاعات بدون همکاری هیچ کشور خارجی این تروریست را شکار کرده است!

تصاویری هم که تا کنون از صدا و سیما پخش شده است صحنه های پس از گرفتاری وی را نشان می دهند و لحظات دستگیری وی در هواپیما را مسکوت می گذارند.

پاره ای از رسانه های شبه دولتی نیز با بیان جزئیاتی نا خواسته بر دامنه تردید ها افزوده اند. سایت پنجره مدعی شده است که نیروهای امنیتی ایران وی را در افغانستان شناسایی کرده و تا فرودگاه دوبی وی را تعقیب کرده بودند و تیمی از آنها با ریگی سوار هواپیما شده اند. سپس توضیح می دهند پس از پرواز هواپیما با تاخیر چند ساعته، یکی از خانم های عضو تیم امنیتی با مهارت خاصی ریگی را بیهوش کند و کسی متوجه نشود.

این ادعا در حالی بیان می گردد که سایت پنجره مدعی است ریگی چهار محافظ قرقیزی داشته است! حال سئوالی مطرح می شود که اینها چگونه محافظانی بوده اند که اجازه داده اند، یک خانم براحتی به ریگی نزدیک شود و وی را بیهوش سازد!

حجم زیاد تناقضات و مجهولات نشان می دهد که ادعای دستگیری ریگی در آسمان های ایران و به قول روزنامه کیهان " اقتدار آسمانی نیروهای امنیتی" بیشتر به یک شو و نمایش تبلیغاتی نزدیک است تا واقعیت!

به احتمال زیاد دستگیری ریگی در هواپیمای قرقیزی صحنه سازی بوده است تا توان امنیتی حکومت به رخ معترضین ، گروه ها و فعالان سیاسی مخالف و نیروهای منطقه و جهان کشیده شود. در اصل همانگونه که برخی از رسانه های خبری چون الجزیره فاش ساختند این ستیزه جو یک هفته قبل توسط پاکستان به ایران تحویل داده شده بود.

شاید بتوان گفت با توجه به وجود پایگاه آمریکایی تراتزیت در فرودگاه مناس بیشکک، هواپیمای قرقیزی به این دلیل انتخاب شده بود تا هدف این سفر دیدار با مقامات آمریکایی جلوه داده شود. امری که بلافاصله در اعترافات زودهنگام ریگی مطرح گشت.

البته چگونگی ارتباط بین نیروهای امریکا و ریگی بخش دیگری از پازل ماجرا است که اطلاعات موجود برای داوری کفایت نمی کند و باید منتظر اطلاعات جدید بود.

اتفاقات آینده در منطقه روشن خواهد ساخت که آیا این دستگیری بخشی از کدام توافق و معامله بزرگتر بین ایران و سازمان های اطلاعاتی خارجی فعال در منطقه خاورمیانه بوده یا موضوعی دیگری در کار است.

اما به نظر می رسد این نمایش را هم باید مشابه دیگر سناریو های نمایشی چون انتخابات تقلبی ، لاف زنی های هسته ای ، راهپیمایی های مهندسی شده و اعترافات اجباری در دادگاه های فرمایشی ارزیابی کرد. اتکاء به دروغ ، فریب و مجاز حربه اصلی حاکمیت در حوزه های مختلف شده است و به موازات افرایش ناکامی ها و ناتوانی ها در مواجهه با واقعیت های تلخ، بیش از پیش بدان متوسل می گردد.

 گذاشتن بر ساخته کاذب به جای واقعیت و نشاندن آن بر اذهان عمومی با استفاده از پروپاگندای تبلیغاتی، اختناق ، انحصار منابع خبری و ممانعت از گردش آزاد اطلاعات یک از ویژگی های اصلی نظام های تمامیت خواه است. اینک نیروهای اصول گرا و در راس آن رهبری خود آیینه تمام نمای ایراداتی هستند که از نظام جهانی و رسانه های به زعم آنها صهیونیستی می گیرند.

رفتار کنونی نظام سیاسی و برونداد تریبون های رسمی آن معرف همان کاری است که به "امپریالیسم رسانه ای" نسبت داده شود. به نظر می رسد "امپریالیسم رسانه ای" به معنای شبکه هایی از رسانه‌های نوشتاری و دیداری همچون مجلات، شرکتهای تبلیغاتی و چاپ و نشر، شبکه های رادیویی و تلویزیونی و سایت های اینترنتی است که تحت سیطره یک فرد یا یک ایدئولوژی خاص اداره می شود و کارکرد آن علاوه بر بیرون راندن رقبا، اثرگذاری بر مخاطبان و القاء آرا و نظرات خاص است.و این بیش از آن که تعریف کارکرد رسانه ای غرب باشد معرف همان امری است که در جمهوری اسلامی به اجرا در می آید.

نوع عملکرد حکومت آشکار می سازد که با ایجاد انسداد اطلاعاتی ، رواج سانسور و خود سانسوری و فریبکاری در صدد ترویج و القاء تصورات و تفاسیر خاصی است تا باور ها و نگرش های مردم را همانگونه که می پسندد شکل دهد. این رویکرد مصداق بارز استبداد اطلاعاتی است که در نقش ابزار و مکمل به تثبیت استبداد دینی و سیاسی کمک می کند.

وقایع خونین و تاسف بار پس از انتخابات و وضعیت دشوار نیروهای جامعه مدنی نشان می دهد که حاکمیت این گفته استالین را به خوبی اجرا کرده است که اگر واقعیت با خواست ما جور در نیاید وای به حال واقعیت ها.

عمده رفتار حکومت به بازی کردن نقش تقلیل یافته است. نقش هایی که هیچ واقعیتی ندارند و بر عکس چون حجابی برای پوشاندن حقایق بکار گرفته می شوند. نقش هایی که متنوع هستند.روزی در قامت دلسوزی دین و اعتقادات مردم، روزی در قالب قدرت هسته ای، روزی در قالب برنده انتخابات 40 ملیونی، روزی در شکل راهپیمایی 50 ملیونی، روزی در قامت حامیان دو آتیشه مظلومان جهان و فلسطینیان آواره، روزی در هیئت کوتاه کنندگان دست مفسدین و غارتگران از اموال عمومی، روزی در چهره دشمنان آشتی ناپذیر آمریکا و اسرائیل، روزی در قالب نمایش مانور های قدرت نظامی ، روزی در ظاهر دایه های مهربانتر از مادر و....

اما همه اینها فقط نقش هایی است که اکثرا به شکلی خام و ناشیانه اجرا می شوند تا عده ای به همان نتایجی برسند که ارباب قدرت دوست دارند. بگونه ای واقعیت های عینی را دگرگونه نشان دهند و با راه انداختن بحث های انحرافی نگذارند افکارعمومی متوجه درد های اصلی جامعه شود.

 البته تاریخ ایران از این دست نمایش های ساختگی کم ندارد که حاکمان برای پوشاندن حقارت ها ، بی کفایتی ها، خیانت ها و ضعف های شان واقعیت ها را بزک کرده اند. در قلعه دون کیشوت پناه گرفته اند تا به مدد بلوف زدن ها و رجز خوانی ها از بار سنگین ناکامی ها بکاهند.

تاریخ به ما گوشزد می کند که چگونه خاقان مغفور فتحعلی شاه در حالی که بخش های زیادی از خاک میهن را از دست داده بود، کماکان خود را قبله عالم می نامید! محمد رضا شاه پهلوی در آستانه سقوطش غرب را هشدار می داد تا از ایران تحت حکومت وی درس بیاموزند! آیت الله خمینی با اینکه جام زهر را نوشیده بود و غمگینانه غروب آرزوهایش در بازگشایی راه کربلا و قدس را به نظاره نشسته بود، رهبر اتحاد جماهیر شوروی را انذار می داد که حکومتش آینده ای ندارد و بهتر است قدرت و اعجاز اسلام را باور کند! حال هم رهبری و احمدی نژاد و مدیر کیهان خواب سقوط امریکا را می بینند!

اما در زمانه کنونی نمی توان در سایه جعل و دروغپردازی مسائل را به پیش برد. نمی توان دیوار چین یا برلین ساخت و فقط اطلاعات خاص و جهت داری را در جامعه توزیع کرد. افکار عمومی هر چند به سختی اما در نهایت به منابع دیگر خبری دست پیدا می کند.

آقای خامنه ای و احمدی نژاد می توانند دلخوش کنند که قدرت شان از آمریکا بیشتر است، اسرائیل بزودی نابود می شود و آنها به زودی اسلام مورد نظر شان که آنهم نقش دیگر برای تملک انحصاری حکومت است، را به قدرتی جهانی تبدیل می کنند. اما سفره های خالی مردم، بحران در تولید و انهدام صنایع و فریاد تظلم ستم دیدگان را نمی توان با ایفای نقش و حرافی صرف علاج کرد.

به قول مرحوم آیت الله شریعتمداری حرف کنتور نمی اندازد و براحتی می توان آن را خرج کرد اما عرصه مملکت داری و تصدی خدمات عمومی را نمی توان با بیان آرزو ها و کلام درمانی مدیریت کرد.

امپراطوری دروغ اگرچه در جعل و وارونه جلوه دادن واقعیت ها ورزیدگی چشمگیری دارد و قادر است جایزه اسکار بازیگری سیاسی را بدست آورد اما انبانش برای توسعه ، رشد و آبادانی به شدت تهی است.

جاعلان سیاسی و رنگ کنندگان واقعیت شاید بتوانند چند صباحی فضا را غبار آلود کنند و جامعه را وادار سازند تا از عینک خاص آنان مسائل ر اببیند اما بالاخره کودکی پیدا خواهد شد که عریانی اقتدار حکومت و دروغین بودن تصویر سازی های خبری آن را فریاد زند. ضمن آنکه گسترش فناوری های اطلاعاتی ، انقلاب ارتباطات و رشد جامعه مدنی جهانی روز به روز عرصه را بر استبداد اطلاعاتی و انحصار خبری تنگ تر می کند.




--
سبز مي مانيم، تا هميشه