Wednesday, August 25, 2010

متن کامل رنجنامه حمزه کرمی به دادستان کل کشور

متن کامل رنجنامه حمزه کرمی به دادستان کل کشور

جرس:حمزه کرمی در رنجنامه خود به بیان شکنجه های روحی و جسمی در زندان پرداخته و خواستار تشکیل یک دادگاه غیرسیاسی برای رسیدگی به اتهاماتش شده است. کرمی در این نامه به فشار و شکنجه برای اخذ اعتراف به رابطه با نوامیس و خویشاوندان رهبران جنبش سبز اشاره می کند.   جرس چندی پیش اقدام به انتشار خبر نامه حمزه کرمی کرد که واکنشهای زیادی به همراه داشت. در آن خبر تصریح شده بود که هاشمی رفسنجانی نامه را شخصا نزد آقای خامنه ای می برد و به او می گوید این نامه را به دفتر شما ندادم، مبادا در پیچ و خم نامه های اداری فراموش شود، می خواهم شخصا برایتان بخوانم تا مبادا اگر به دستتان بدهم فراموشش کنید یا بدست یکی از کارگزاران بیت بدهید و به سرنوشت دیگر نامه ها دچار شود. وی تمام مفاد نامه پنج صفحه ای حمزه کرمی را برای رهبر جمهوری اسلامی می خواند و بعد از آقای خامنه ای می پرسد باز هم می گوئید اعترافهای یک سال اخیر زیر شکنجه اخذ نشده است!؟ .

کرمی که در دادگاه بدوی به شانزده سال زندان محکوم شده بود ،با ارائه لایحه تجدید نظرخواهی ،تمامی اعترافات خود را در بازجویی ها و دادگاه اولیه تکذیب و اظهار کرده است که تمامی این اعترافات تحت فشارهای شدید از او اخذ شده و فاقد هرگونه ارزش حقوقی و اخلاقی است.شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر تهران، حمزه کرمی را به ۱۱ سال حبس قطعی و انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم کرد.کرمی از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، به ۱۶ سال حبس و انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم شده بود که دادگاه تجدید‌نظر، پنج سال از این حکم را کاهش داد.کرمی از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۴، فرماندار ورامین و از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۰، مدیرکل سیاسی دفتر رئیس جمهوری در دولت‌های اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی بود.  وی در جریان انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، مسئول ستاد مطبوعات هاشمی رفسنجانی بود و در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، مدیریت وب‌سایت جمهوریت را بر عهده داشت.کرمی در این نامه به فشار و شکنجه برای اخذ اعتراف به رابطه با نوامیس و خویشاوندان رهبران جنبش سبز اشاره می کند.  به گزارش تحول سبز، متن کامل این نامه به شرح زیر می باشد:
 

بسمه تعالی

حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای محسنی اژه ایدادستان محترم کل کشور  با سلام و احترام و آرزوی توفیقات الهی ، پیور مذاکرات حضوری بدین وسیله توضیحاتی را در مورد نحوه بازداشت و بازجویی ها و سایر مسائل مربوط به پرونده ام به استحضار می رساند:

اینجانب در تاریخ ۸۸/۰۳/۲۷ در حالیکه در منزل دخترم در حال استراحت بوده نزدیک ساعت یک نصف شب بطور فجیعی با محاصره کل منطقه از سوی نیروهای امنیتی و شکستن درورودی ساختمان و وارد شدن به آپارتمان دخترم با کفش و بدون ارائه حکم و بد اخلاقی و فحاشی به دختر و داماد و همسرم دستگیر نموده و به بند ۲۰۹ و سپس به بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل نمودند.

۱۳۸ روز یعنی چهارماه و نیم در انفرادی بسر بردم . بازجویی ها از همان ابتدا با کتک و سیلی و مشت و لگد آغاز شد. از ابتدا ۷ نفر بازجوی من بودند. چهار نفر از آنان پس از یکی دوماه دیگر نیامدند، اما دو یا سه نفر از آن‌ها تا مراحل پایانی پرونده این‌جانب بازجویی می نمودند.  در طول مدت بازجویی پانزده بار در حین بازجویی یا پس از آن بیهوش شدم. بازجویی ها همرا با فشار های روحی و جسمی بود که بخشی از آن به شرح زیر به استحضار میرساند:

- از جمله فشارهای روحی تهدید بنده به اعدام و مرگ بود که هر روز بازجوی بنده مرا بخاطر همکاری با هاشمی ها مستحق مرگ می دانست و نوید آنرا می داد. مسأله دیگر تهدید به تجاوز و همچنین تهدید به استعمال بطری توسط بازجو ها بود. یا تهدید به ارسال و اعزام بنده به بندهای عمومی مخوف که افراد خلاف در آن سپری میکنند و ظاهراً حسب گفته بازجوها در آن بند ها به افراد جدید الورود تجاوز جنسی می نمایند.
 

- تهدید به اینکه همسر و دختر و دامادم را به دلیل پیگیری مسائل مزبور به بازداشت و زندانی شدن بنده دستگیر می نمایند. یک روز صدای خانمی از فاصله چند سلول آن طرف تر حین بازجویی می‌آمد که در حال گریه و زاری بود و بازجویم اعلام کرد که این صدای دختر شما زینب است که دارد شکنجه می‌شود و من با شنیدن این خبر دنیا بر سرم خراب شد. زیرا دخترم فرزندی خردسال دارد و تا یکماه به لحاظ روحی و روانی به هم ریخته بودم. زیرا وقتی بنده را تهدید به تجاوز و … می نمودند با دختری جوان چه می کردند!؟ از طرفی نگران فرزند دخترم بودم که بدون مادر چگونه سپری می نماید. تا این‌ها پس از یک ماه تماس تلفنی با منزلم داشتم و متوجه شدم بازجویم دروغ می گفته و دخترم دستگیر نشده است.
  
- اصرار بازجویم با فحش و کتک کاری مخصوص خود مبنی بر اینکه اعتراف کنم با کلیه خانم‌هایی که ایام انتخابات با بنده تماس داشته‌اند رابطه داشته‌ام ، از جمله خانم ……. که بابت پیگیری صحت مدرک……. با من تماس داشت و یا خانم‌ها فائزه و فاطمه هاشمی و ..

  - تفتیش مسائل شخصی و خصوصی همراه با فشار و شکنجه، آن‌ها هر از گاهی اعلام میکردند فلان خانم خبرنگار که دستگیر شده است اعتراف کرده که با تو رابطه داشته است و بدین صورت مرا شکنجه روحی میکردند. از نظر بازجو ها بنده با زمین و زمان رابطه داشته‌ام مگر خلاف آن ثابت شود .

  - آن‌ها اعلام کردند اگر روز دادگاه من متن مورد نظر بازجوها را نخوانم خانمی در جلسه علنی دادگاه بلند خواهد شد و علیه تو در دادگاه افشاگری خواهد کرد که تو با او رابطه داشته‌ای و غیره !! بدین صورت آن‌ها مرا مجبور کردند بخاطر حفظ آبروی خانوادگی ام متن مورد نظرشان را در دادگاه بخوانم و بلافاصله آنرا که علیه مهدی هاشمی و خودم تنظیم شده بود، از تلویزیون پخش کردند. در حالیکه بعد ها شنیدم که مقام معظم رهبری با پخش دادگاه ها از صدا و سیما موافق نبودند.

  - ……………. متن مورد اشاره حاوی مشکلات زیادی بود زیرا در آن علیه دیگران اقاریری وجود داشت که بعد ها فهمیدم مقام معظم رهبری در خطبه عید فطر اعلام کرده‌اند پخش اعترافات علیه دیگران در دادگاه غیر شرعی و عیر نافذ است. در حالیکه اعترافات علیه دیگران بر اساس اصرار بازجویان صورت می‌گرفت. حداقل در مورد خود بنده این مطالب کاملاً صادق است.

  - اصرار بازجوها به تک نویسی علیه دیگران. آن‌ها از این‌جانب علیه دیگران تک نویس می خواستند و وقتی من نمینوشتم کتکم می زدند. می نوشتم باز هم کتکم میزدند که تو نوشته‌ای ولی همه‌اش را ننوشته ای! و با اعصاب و روان من بازی می کردند.

  - از جمله کارهایی که بازجوها میکردند نگهداری این‌جانب در کنار دیوار بصورت ایستاده تا ساعت‌های متمادی بود. کتک کاری ، زدن با سیلی، پس گردنی، لگد و مشت به شکم و سایر اعضای بدنم به طوری که بنده در دو مرحله دچار خون ریزی شدم و چندین روز خون ریزی ادامه داشت. در آن ایام هر چه اصرار می‌کردم مرا به پزشک و دکتر نشان بدهند تا معاینه کنند آن‌ها به بهانه اینکه بند ۲۴۰ پزشک ندارد ( آنموقع بند ۲۴۰ فاقد پزشک و بهداری بود و بیماران را برای معاینه به یند ۲۰۹ می بردند) از رسیدگی پزشکی طفره می رفتند.

  - بازجوها سناریویی نوشته بودند و حسب سناریوی آن‌ها بنده باید در مورد مسائل بهینه سازی مصرف سوخت علیه هاشمی و خودم اقرار می نمودم و این کار را با شکنجه از من طلب می کردند. یکی از بازجویان بارها گلوی مرا می فشرد، در حدی که بیهوش میشدم و با کتک و لگد مرا شکنجه می نمود.

  - فرو کردن سرم در چاه توالت و آزار جنسی و روحی در این زمینه.

  - محروم کردن بنده از داشتن وکیل و سایر حقوق قانونی در مرحله اول دادگاه و تجدید نظر و دخالت آن‌ها در متن ها و پاسخ‌ها یی که به دادگاه می نوشتم. زیرا در موقع صدور حکم بنده هنوز در ۲۴۰ زندانی بودم. اتهام داشتن انحرافات اخلاقی توسط وکیلم آقای علیزاده طباطبایی مبنی بر اینکه وی دچار انحرافات اخلاقی است! و اعلام اینکه او دچار انحرافات جنسی و مانع شدن از پذیرش وکالت بنده توسط نامبرده و هر وکیل دیگر.

  - جلوگیری از کارشناسی شدن ادعاهای مالی علیه بنده و مهدی هاشمی توسط دادگاه اولیه و تجدید نظر و صدور حکم ناروا در این زمینه.

  - جنگ روانی با بنده و اعزام افراد متفاوت به درب سلول من و سئوال اینکه بازجوی شما کیست؟ که نقش همه آن‌ها ترساندن بنده از بازجوی وحشی و بیرحمی که دارم بود که مسائل از این بخش بسیار مفصل است.

  - توهین و تحقیر بنده نزد همبندان و دوستانم که در سلولهای دیگر بودند و توهین و تحقیر آن‌ها نزد بنده و شکستن و خرد کردن شخصیت و غرور بنده و سایرین.

  - توهین و تحقیر و اتهام بستن به همسرم و دخترانم که بسیار مرا عذاب می‌داد و شرح مفصلی دارد که در این نامه نمی گنجد.

  - کتک کاری بنده در نزد دیگران و کتک کاری دیگران در نزد من.

  - دادن فحش های رکیک و ناموسی و عدم توجه آن‌ها به سوابق و شخصیت این‌جانب ، به هر حال بنده شش سال از فرماندهان دفاع مقدس و جنگ بوده‌ام و رئیس ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان تهران (‌منطقه ۱۰ ) و همچنین حدود شش سال فرماندار شهرستان ورامین و هفت سال مدیر کل سیاسی دفتر رئیس جمهوری در زمان آقایان هاشمی و خاتمی بودم . مدتی نیز مشاور سیاسی نهاد ریاست جمهوری را بر عهده داشتم. آن‌ها بدون توجه به سوابق و خدمات بنده بسیار سخیف و بی ادبانه و رفتار می کردند.

  - نگهداری طولانی مدت بنده در انفرادی ۱۳۸ روز در ۲۴۰ و در مرحله دوم نگهداری بنده به مدت ۱۰۰ روز به اتفاق یکی دیگر از متهمان بدون هر گرونه بازجویی. در مجموع ۸ ماه از دوران بنده در ۲۴۰ بوده‌ام که چهار ماه نیم آن انفرادی بود.

- تحقیر نمودن بنده در نزد فرزندان و همسرم و طرح اینکه اگر شما بدانید چه پدر و یا همسر فاسدی دارید ، یک روز هم با او زندگی نمی کنید! به هر روش در جهت ایجاد اختلاف و بدبینی خانوادگی که کاری غیر شرعی و انسانی است.
  
- اتهام بستن و دروغ گفتن در مورد خانواده‌ام و اینکه ما می‌خواهیم تو را آزاد کنیم آما آن‌ها با بی بی سی مصاحبه کرده‌اند و نمی‌گذارند تو را آزاد کنیم ، این در حالی است که تا کنون خانواده بنده حتی با رسانه‌های داخلی هم مصاحبه نکرده اند چه رسد به رسانه‌های خارجی و بی بی سی.

- شکنجه روحی من از طریق بردن بنده به سلول دیگران و افرادی که در حال بازجویی بودند ، از جمله آقای سید علیرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی ، الویری ، ابو طالبی، هدایت الله آقایی ، محمد رضا نوربخش و … که باعث آزار روحی و روانی من می شد.
  
- تحقیر بنده از طریق تراشیدن ریشم و نگهداری سیبیل هایم و تشبیه کردن بنده به هنرپیشه های فیلم‌های سینمایی خارجی و خندیدن و تحقیر کردن دسته‌جمعی.

  - تهدید کردن خانواده‌ام در حین مکالمه با خانوده ام و دخالت هایی که در حین تماسها و تهدید آن‌ها به دستگیری و غیره.

  - قطع کردن مکرر تلفن هایم در حین تماس با خانواده و شکنجه روحی به خودم و خانواده‌ام.

  - فحاشی های بسیاری که از بیان آن‌ها شرم دارم.

  - اعلام اینکه هاشمی منتظری دوم است و تو هم سید مهدی هاشمی هستی و باید اعدام شوی و وعده اعدام هاشمی به دستور مقام معظم رهبری !!

  - ایراد تهمت بر انداز و ضد انقلاب به بنده در حالیکه از همه آن‌ها، سابقه حضورم در جبهه و دفاع مقدس و صحنه‌های انقلاب اسلامی بیشتر بوده ولی آن‌ها میراث خواران خود را محرم انقلاب کرده بودند و دیگران و بنده را نامحرم و ضد انقلاب می نامیدند.

  - آن‌ها نیروهای خودسری بودند، بنده را تهدید به مرگ می کردند حتی اگر دادگاه در مورد من حکم اعدام صادر نکند! اعلام میدارم خود و خانواده‌ام از دست آن‌ها امنیت نداریم ، آن‌ها اعلام کردند اگر روزی آزاد شوی ما تو را از بین می بریم ! زیرا از نظر آن‌ها بنده مفسد فی الارض هستم.

  - و اما داستان بازجویی ها هم تاثر برانگیز است، که در این مجال نمی گنجد، آن‌ها در برابر فشارهایشان با قسم دادن به خدا و پیامبر از سوی این‌جانب رو برو میشدند ولی در کمال تعجب آن‌ها مقدسات را مسخره میکردند و از توهین به مقدسات ابایی نداشتند.

- موضوع مهم بعدی اعترافات بنده بود که آن‌ها با زور اعتراف میگرفتند و با کتک و فخاشی، اعترافات چندین مرحله بود، همراه با نوشتن اقاریر و تهیه فیلم.
  
- توهین های آن‌ها به خانواده بسیار تاثربرانگیز بود، زیرا وقتی همسر آقای هاشمی به همسر و دخترانم تعارف کرده بودند که به اتفاق آن‌ها برای نیمه شعبان به مشهد بروند، بازجوها توهین می کردند که پسران هاشمی …. قصد سو ء به خانواده ات دارند!

  - در تمام دورانی که بنده در ۲۴۰ بودم در انفرادی که چهار ماه نیم طول کشید، آن‌ها مرا از دیدن پزشک محروم کردند، در حالیکه بنده بیماری قلبی دارم و از گذشته تحت نظر پزشک بودم ، بیش از پانزده بار در مدت زندان در حین بازجویی ها و پس از آن بی‌هوش شدم که محل تأمل جدی است.

  در خصوص اثبات ادعاهای خودم برای رسیدن به حقیقت می توانیم مطالب ذکر شده را با بازجوهایم رو در رو کنم و یا از سایر متهمان که بعضا مثل من اذیت و آزار دیده اند کمک بگیرم و آن‌ها را معرفی کنم که رویه بازجوها مشخص شود. هر چند معتقدم هیچ‌کس را به اندازه بنده مورد فشار قرار ندادند، زیرا آن‌ها با آقای هاشمی رفسنحانی عداوت داشتند و بنده بدلیل ارتباطم با آقای هاشمی مورد فشار و شکنجه شدید آقایان بودم .

  در مورد اتهامات خود، پیشنهاد دارم ، کار کارشناسی صورت پذیرد.

بخش مالی که ده سال حکم برایم صادر کرده‌اند فاقد کارشناسی رسمی است و هیچ کارشناسی مالی آنرا تائید نکرده مگر با فشار و تهدید از افراد اقرار گرفته‌اند و اقاریری که زیر فشار و شکنجه بدست بیاید ارزشی ندارد!
  
تشکیل یک دادگاه غیر سیاسی و اعمال ماده ۱۸ در مورد بنده و سایر متهمین مرتبط با پرونده بنده تقاضای اصلی حقیر است که امیدوارم با آن موافقت فرموده و در محیطی حقوقی و قانونی به پرونده بنده رسیدگی شوند و نه در محیطی سیاسی و با پیش‌داوری‌های آنچنانی.

  اینک که این نامه را بحضور عالی مرقوم می دارم ، چند روزی است که از سی سی یو خارج شده‌ام و هنوز معالجاتم به پایان نرسیده ، گاهی بیهوش می شوم، بدلیل کابوس های شبانه !

 پزشکان به لحاظ روحی نگران وضعیت حقیر هستند لذا خواهشمند است دستور فرمائید تا بهبودی کامل با مرخصی این‌جانب موافقت گردد، زیرا محیط زندان برایم نگران کننده و استرس آور است.

  ضمناً مدارک پزشکی که اخیراً در سی سی یو و بیمارستان بودم و نظرات پزشکان و همچنین لایجه دفاعیه وکیلم که برای تجدید نظر نوشته و هیچ گاه مطالعه نشد، به ضمیمه تقدیم می گردد.

 

حمزه کرمی
۸۹/۵/۱۱

برای دیدن تصاویر در سایز اصلی روی آنها کلیک نمائید




--
سبز مي مانيم، تا هميشه
هیجدهم تیر یاد آورد سالگرد حمله به کوی دانشگاههمواره زنده است