Thursday, September 9, 2010

افشاگری یک زندانی از وضعیت دهشتناک زندان وکیل آباد مشهد:

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via سحام نيوز by karroubihossein on 9/9/10

افشاگری یک زندانی از وضعیت دهشتناک زندان وکیل آباد مشهد:

زندانهای مخفی، فریب نهادهای بین المللی و اعدامهای ناگهانی و دسته جمعی

 

 

 

میزان: نامه افشاگرانه ای از زندان وکیل آباد مشهد،از ابعاد دیگری از وضعیت وخیم حقوق بشر در این زندان از جمله 500 اعدام مخفیانه در یک سال گذشته پرده برداشته است.

 

به گزارش «میزان خبر» این نامه که توسط یک از زندانیان سیاسی زندان مشهد نگاشته شده است، با تشریح وضعیت مخوف اندرزگاه 5 زندان وکیل آباد که با فریب بازرسها از چشم نهادهای بین المللی دور نگاه داشته شده است و همچنین اعدامهای ناگهانی،فله ای و دسته جمعی از جمله 500 اعدام مخفیانه در یک سال گذشته، ابعاد دیگری از وضعیت دهشتناک این زندان را تشریح کرده است.

 

متن این نامه افشاگرانه به شرح زیر است:

در زندان وکیل آباد مشهد فجایعی به وقوع می پیوندد که سبعیت آن توصیف ناپذیر است. اندرزگاه 5 زندان وکیل آباد مشهد رمزآلودترین و مخفی ترین بند زندان وکیل آباد مشهد بوده که با چیدن پتو در ورودی اندرزگاه در هنگام بازرسیهای بین المللی به عنوان انبار پتو معرفی می گردد و کمتر کسی  اطلاعاتی دقیق از وضعیت آن دارد. اندرزگاه 5 زندان وکیل آباد مشهد شامل 4 بند به ترتیب:

 

بند 101: محکومین به اعدام به جرم فروش مواد مخدر بیش از 500 نفر

بند 102: اکثرا محکومین به قصاص، 300 نفر و دیگر جرائم حدود 250 نفر

بند 103: بند جوانان 18 تا 25 سال با جرائم سرقت،زنا، فروش مواد مخدر، حدودا 600 نفر

بند 104: جرائم سرقت، مواد مخدر، زنا، 25 ساله ها به بالا حدودا 600 نفر

 

در هر یک از بندهای 102، 103 و 104 حدودا 200 نفر محکومین به اعدام هستند که با تایید حفاظت زندان از بند 101 به آنجا منتقل شده اند.

بند 101 زندان وکیل آباد مشهد حساس ترین بند زندان است. تدابیر شدید امنیتی بر آنجا حکمفرماست. برخلاف دیگر بندهای زندان بند 101 با درب دوجداره ی آهنی که قابل رویت از بیرون به داخل بند نیست مسدود گشته و تردد افراد به ندرت و با هماهنگی حفاظت زندان صورت می گیرد. افراد حاضر در این بند برای تماس تلفنی تنها با شماره هایی می توانند تماس بگیرند که حفاظت زندان آن را قبلا تایید کند…آنهم هر یک روز در میان 5 دقیقه. حکم اعدام به هیچ کدام از آنان حتی وکلا و خانواده هایشان ابلاغ کتبی نمی گردد و فقط شفاها به آنان در دادگاه انقلاب و یا توسط یکی از مامورین زندان به آنان ابلاغ می گردد.این در حالیست که هیچ کدام از آنان از زمان اجرای احکام خویش مطلع نیستند و در هر تاریخ نامشخص اجرای احکام اعدام، همه باید خود را مرده حساب کنند. یعنی افراد قبل از اعدام در ذهنشان بارها اعدام می شوند. در فاصله ی بین تیرماه 88 الی فروردین 89 نزدیک به 250 نفر در زندان وکیل آباد مشهد اعدام گشته اند. مرداد ماه سال هشتاد وهشت 68 نفر ،آبان ماه سال هشتاد وهشت 40 نفر، دی ماه سال هشتاد وهشت 30 نفر، اواخر بهمن ماه سال هشتاد وهشت 88 تقریبا 20 نفر و فروردین 89 بیشتر از 50  نفر.

این ارقام جدای زنانی است که در هر سری از بند نسوان اعدام می شوند ،که از رقم حقیقی آن اطلاعی در دست نیست و همچنین جدای از تعداد زندانیانی است که از شهرستان های اطراف مشهد خصوصا تربت حیدریه و فریمان که جهت اجرای حکم اعدام به زندان وکیل آباد مشهد در این مدت منتقل شده اند.

همچنین در مرداد سال 89 هر هفته و در 4 نوبت اعدام گروهی و دسته جمعی در رقمی حدود 70 نفر در هر سری اعدام شده اند:در تاریخ چهارشنبه 13 مرداد هشتاد و نه 70 نفر و تاریخ چهرشنبه 27 مرداد 67 نفر اعدام شده اند. در دو تاریخ 6 و 19 مرداد نیز رقمی بین 60 تا 70 نفر اعدام شده اند که البته آمار دقیق همچنان نامشخص است.

شاید توصیف لحظه های اعدام ما را با گوشه ای از این رنج عظیم آشنا کند. هر دو یا سه ماه همه منتظرند که بار دیگر در روزی نامشخص اجرای احکام اعدام اتفاق افتد ناگهان در روزی ازهمین روزها در حدود ساعت 4 عصر تلفن در کل زندان بر خلاف روال معمول قطع می گردد. هواخوری ها تخلیه می شوند، افراد به داخل بندها و سپس به داخل اتاق ها هدایت می گردند. تردد در تمام زندان متوقف می گرددو در این لحظه همه می دانند که اعدام دسته جمعی دیگری به وقوع می پیوندد. رنگ ها پریده، قلب ها پرتپش، محکومین به اعدام اکثرا بهت زده، عده ای در حال اشک ریختن آرام و بی صدا، و دیگرانی که با آنان همدردی می کنند. همگی آرامند و سکوت مطلق حکم فرماست. عده ای از محکومین به اعدام بی آنکه بدانند نامشان در لیست اعدامیان این سری از اعدام ها قرار دارد یا نه همچون دفعات گذشته با آرامشی از سر استیصال لباس های سفید اتو کشیده می پوشند و خود را آماده ی مرگ می کنند تا هنگام تحویل اجساد به خانواده هایشان نشان دهند که کاملا آرام بوده اند شاید کمی تسلی بخش دردهای آنان باشند و چهره هایی که نفرت نسبت به این همه زشتی و قساوت در وجودشان موج می زند چه محکومین اعدام و چه دیگر زندانیان.

آری محکومین به اعدام همه آماده اند اما نمی دانند این بار نوبت کیست. ناگهان با ورود رییس زندان، مسوول حفاظت زندان و دادستان مشهد نامها خوانده می شوند. چاره ای نیست جز خروج و روانه شدن به سوی سرنوشتی که قطعا  ناعادلانه است اما سرنوشت است. عده ای بیرون می آیند مستاصل با نگاهی نگران از آینده ی همسر و فرزندانشان، عده ای حتی توان بلند شدن ندارند. گریه می کنند و ناخودآگاه از ترس ادرار می کنند بعد از جمع آوری افراد آنها را برای غسل به بند 6/1 ،بند مخصوص حفاظت(تحت نظر کامل حفاظت اطلاعات زندان)، منتقل می کنند.در آنجا در سوییت های تنبیهی کثیف، 6 یا 7 نفر وارد می شوند تا غسل کنند. و بعد آنها را در انبار بند 6/1 جمع می کنند تا وصیت نامه بنویسند. گریه ها به فریاد تبدیل می شود، عده ای هم ساکت اند و بی رمق و عده ای هم با فریاد خدا را صدا می کنند و از او می خواهند خانواده شان را نگهدار باشد. اگرچه از حق خویش برای ملاقات عزیزانشان برای آخرین بار محرومند اما عکس فرزندانشان را می بوسند و در لای کاغذ وصیت نامه می گذاردند تا از طریق دوستانشان یا مسوولین زندان هنگام تحویل وسایلشان به خانواده ها داده شود. حدودا ساعت 6 به سمت محل اعدام که در راهرو ورودی ملاقات شرعی و حضوری است حرکت می کنند. راهرویی بدون سقف  که طناب ها که با نام افراد مشخص شده به تیر آهن های خارج شده از سقف ساختمان کنار راهرو آویزان شده و همه اعدامی ها که از دسته های 15 نفری تا 70 نفری تا کنون بوده اند همزمان چهارپایه ها توسط گارد مخصوص زده می شود ، زیر پایشان خالی می شوند و با هم اعدام می گردند، اعدام دسته جمعی و پایان زندگی…تا چند روز بعد از این اتفاق زندان در سکوت، بی رمقی و غم فرو می رود. فردای آن روز از طرق مختلف خانواده ها مطلع می گردند و پس از پرداخت هزینه ی طناب دار، عزیزانشان را تحویل می گیرند.

 

 

این تنها گوشه ای از واقعیات تلخی بود که به تصویر کشیده شد.


 
 

Things you can do from here: