Sunday, October 31, 2010

فتنه اقتصادی

چکیده : وقتی سرداران خسته از جنگ نرم، شکست انتخاباتی و سیاسی خود را به فتنه سیاسی تعبیر کردند و در پوشش جنگی موهوم، کرده ها و نکرده های خود را به پای این فتنه نوشتند؛ معلوم است که باید از اصطلاحی چون فتنه ی اقتصادی نگران شد که به حکم تجربه، کاربرد این واژه در نزد آقایان، نوعی اعتراف پیشاپیش به شکست است و این بار لابد در برنامه های اقتصادی دولت. نگران باید بود که فتنه ی اقتصادی، پیش از هر چیز نشان از وجود حفره ها و رخنه هایی است که در این برنامه وجود دارد و اصل فتنه ی اقتصادی همین بی برنامگی هاست.


کلمه- آل طاها: لابد شما هم بی خبر نیستید که چندی پیش لگوی یکی از روزنامه ها، توسط معاونت فرهنگی وزارت ارشاد مصداق جنگ نرم تشخیص داده شد و پس ار مدتی غوغا و جنجال، سرانجام آن روزنامه با اندکی تغییر و جابجایی در دو حرف لگوی خود را تغییر داد و – لابد – یکی از خاکریزهای دشمن در جنگ نرم توسط مقام عالی وزارت فتح شد.

و جالب آن که چند روز پیش همین روزنامه، تیتر اصلی خود را به جنگ نرم اختصاص داده بود و در کنار همان لگوی شیطانی – این تعبیر از همان مقام شیطان شناس است – آورده بود : «ماهواره ها و یارانه ها، میادین اصلی جنگ نرم».

قرار گرفتن کلمه ی یارانه ها در کنار ماهواره ها، ظاهراً اشتباه به نظر می رسید و خواننده برای لحظه ای گمان می برد احتمالاً اصل کلمه یارانه بوده و فکر می کرد که این روزنامه – مانند همان خطیب مشهور جمعه – یا تفاوتی برای یارانه و رایانه قائل نیست و در استفاده از آن سهل انگاری کرده است و یا مرتکب یک گاف مطبوعاتی شده و تنها یک اشتباه تایپی رخ داده و با جابجایی دو حرف ، رایانه به یارانه تبدیل شده است.

اما مروری بر متن خبر نشان می داد که تیتر روزنامه درست است و اشتباهی اگر هست – که هست ! – در اصل ِ بیانات و تعابیری است که سرداران جنگ نرم بکار برده اند و روزنامه آن را گزارش کرده است.

از شما چه پنهان، نگارنده هنوز به درستی نمی داند منظور این سرداران از جنگ نرم چیست و طرفین این جنگ موهوم کدام اند و برای مبارزه با آن چه باید کرد. اما وقتی می بیند کار از رایانه گذشته و به یارانه ها رسیده است و می شنود «فتنه ی اقتصادی در راه است» به سختی نگران می شود.

وقتی سرداران خسته از جنگ نرم، شکست انتخاباتی و سیاسی خود را به فتنه سیاسی تعبیر کردند و در پوشش جنگی موهوم، کرده ها و نکرده های خود را به پای این فتنه نوشتند؛ معلوم است که باید از اصطلاحی چون فتنه ی اقتصادی نگران شد که به حکم تجربه، کاربرد این واژه در نزد آقایان، نوعی اعتراف پیشاپیش به شکست است و این بار لابد در برنامه های اقتصادی دولت. نگران باید بود که فتنه ی اقتصادی، پیش از هر چیز نشان از وجود حفره ها و رخنه هایی است که در این برنامه وجود دارد و اصل فتنه ی اقتصادی همین بی برنامگی هاست. مگر نشنیده اید که مولوی چگونه از این فتنه یاد می کند:

ما در این انبار گندم مى‏کنیم                               گندم جمع آمده گم مى‏کنیم

مى‏ نیندیشیم آخر ما به هوش                       کین خلل در گندم است از مکر موش

موش تا انبار ما حفره زدست                          وز « فنش » انبار ما ویران شدست

اول اى جان، دفع شر موش کن                             و آنگهان در جمع گندم جوش کن

» نامه ژیلا بنی یعقوب به جعفری دولت آبادی - آقای دادستان! گاهی نیز دادستان ما باشید

چکیده : آقای دادستان! می دانم که این روزها اغلب با کسانی در تماس هستید که شما، رفتار و عملکردتان را تایید می کنند و در چنین شرایطی شاید انتقادهای روزنامه نگار منتقدی مثل من چندان اثرگذار نباشد.بدون اینکه امید زیادی به تاثیر گذاشتن و نتیجه گرفتن داشته باشم تنها به این خاطر برای شما نامه می نویسم که بگویم:آقای دادستان !گاهی نیز دادستان ما باشید.


حکم یک سال حبس قطعی و ۳۰ سال محرومیت از روزنامه نگاری برای ژیلا بنی یعقوب ، روزنامه نگار در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران به تازگی تایید شده است. این روزنامه نگار مستقل  و شجاع  بارها به کشورهای منطقه خاورمیانه از جمله عراق و افغانستان و لبنان سفر کرده است و در مورد زندگی زنان و پناهندگان در زمان جنگ گزارشهایی نوشته است. یکی از دلایل قاضی پرونده برای محکومیت بنی یعقوب، سفر به کشورهای غربی ذکر شده است.

ژیلا بنی یعقوب در نامه ای که به تازگی در وبلاگ شخصی خود خطاب به جعفری دولت آبادی، دادستان تهران نوشته، از وی درخواست کرده است که گاهی نیز دادستان روزنامه نگاران مستقل و شهروندان معترض باشد و به حکم وی اعتراض کند.

به گزارش کلمه، متن کامل این نامه به شرح زیراست :

آقای جعفری دولت آبادی، دادستان تهران

من مثل شما دانش آموخته ی رشته حقوق نیستم، اما در حد اطلاعات عمومی هر شهروندی می دانم وظیفه دادستان تنها کشاندن روزنامه نگاران و یا دیگر شهروندان معترض به دادگاه نیست که وظیفه ستاندن داد روزنامه نگاران و شهروندان معترض را در مقابل دولت و حکومت نیز دارد.

آقای دادستان! می دانم که این روزها اغلب با کسانی در تماس هستید که شما، رفتار و عملکردتان را تایید می کنند و در چنین شرایطی شاید انتقادهای روزنامه نگار منتقدی مثل من چندان اثرگذار نباشد.بدون اینکه امید زیادی به تاثیر گذاشتن و نتیجه گرفتن داشته باشم تنها به این خاطر برای شما نامه می نویسم که بگویم:

آقای دادستان ! گاهی نیز دادستان ما باشید.

چند سالی است که به صورت عملی همکاران محترم شما در دولت و قوه قضاییه، ما روزنامه نگاران مستقل را از اشتغال در حرفه روزنامه نگاری محروم کرده اند و این اتفاق برای من فرصت مضاعفی را برای مطالعه بویژه مطالعه تاریخ معاصر ایران فراهم آورده است.این روزها خاطرات خودنوشت زندانیان سیاسی دوران شاه را می خوانم و شگفت انگیزتر از هرچیز دیگر در این خاطرات برای من این است که حتی رفتار نگهبان ها و زندانبان های رده پایین نیز ثبت شده است .زندانیان پس از چند دهه رفتار نیک یک نگهبان را در یک زندان دور افتاده ستایش می کنند و یا رفتار ناپسند یک زندانبان را در زندان قصر و اوین در مقابل چشمان نسل آینده که ما باشیم قرارمی دهند.بنابراین بعید است که تاریخ رفتار دادستان تهران را ثبت نکند.

در چند ماه گذشته، چندین بار با شما ملاقات داشتم و هربار شما با حسن رفتار برخورد کردید و با صبوری کامل حرفهای من را شنیدید و هر بار تاکید کردید که سی سال محرومیت از حرفه روزنامه نگاری که توسط قاضی پیرعباسی برای من صادر شده، حکم عجیبی است که با موازین حقوقی همخوانی ندارد و وعده دادید که این حکم در دادگاه تجدیدنظر حتما شکسته خواهد شد.

من نیازی نمی بینم به عنوان یک روزنامه نگار برای شما که دانش آموخته رشته حقوق در مقطع دکترا هستید توضیح بدهم که در سراسر نظام کیفری ایران، حکم به محرومیت دائمی یا طولانی مدت، حتا اگر تنها یکی از "حقوق اجتماعی "را در بربگیرد در مقام مجازات امکان پذیر نیست. من نیازی نمی بینم که استدلال بیاورم صدور چنین حکمی با موازین حقوقی خود جمهوری اسلامی نیز هم خوانی ندارد چرا که اطمینان دارم شما بهتر از من می دانید.شاید این جمله من برای بسیاری از همکاران شما قابل درک نباشد اماشاید برای شما قابل درک باشد :

«من با روزنامه نگاری زندگی می کنم نه با روزنامه ها »

هرچه هست، من نگران آینده حرفه ای خودم نیستم که خوب می دانم قاضی محترمی که چنین حکمی را صادر کرده هیچ شناختی از حرفه روزنامه نگاری درگذشته و حال ندارد و تصوری از تحولات روزنامه نگاری در آینده نیز ندارد و مهم تر از همه، نمی داند که در دنیای امروز هیچ کس نمی تواند برای پنج سال یا ده سال یا سی سال آینده ی حرفه ای یک انسان تصمیم بگیرد. اصلا این طور قاضی ها چه می دانند روزنامه نگاری پنج سال یا دهسال یا بیست سال آینده چگونه است؟شاید قاضی هایی که چنین احکامی را صادر می کنند، حتی به یاد نیاورند که کسانی در همین دو-سه دهه قبل قانونی را در ایران تصویب کردند که شهروندان برای خریداری دستگاه فاکس و ارسال نمابر نیازمند دریافت مجوز بودند و داشتن یک دستگاه ویدیو آرزویی دست نیافتنی برای شهروندان این کشور بود و هرگز تصویب کنندگان و مجریان این قوانین روزی را تصور نمی کردند که شهروندان در خانه های خود به جای استفاده از فاکس به راحتی خواهند توانست به هرجای دنیا ایمیل بفرستند و به راحتی امواج صدها رسانه ی دنیا را از طریق گیرنده های کوچک ماهواره و کامیپوترشان دریافت کنند و ارتش سایبری با میلیاردها تومان بودجه برای ارسال پارازیت و ایجاد فیلتر، از کودکان و نوجوانانی که هر روز با فیلترشکنی جدید به جنگ شان می روند شکست بخورند.

بنابراین آقای دادستان! اگر چند سال بعد من بودم و شما نیز بودید ، به یادتان خواهم آورد که همچنان که برخی از قاضی ها و دولتمردان ده سال قبل تصوری درست از امواج رسانه های ماهواره ای یا دنیای نت نداشتند، هیچ تصوری نیز از روزنامه نگاری آینده ندارند .

تنها برای ثبت در تاریخ است که حکم صادره از سوی قاضی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب را برای شما مرور می کنم تا اگر روزی یک دانشجوی حقوق یا تاریخ در باره دوران دادستانی شما تحقیق می کرد، ببیند احکام در این دوره چقدر حقوقی نوشته می شدند!

قاضی پیر عباس در بند اول حکم صادره اش ، به قول خودش برای اینکه ثابت کند کار من روزنامه نگاری نبوده بلکه تخریب به تمام معنا بوده چنین نوشته است :

«آیا توجه دول غربی و اعطای بورس تحصیلی و دعوت از وی(ژیلا بنی یعقوب) برای مسافرت به آن کشورها جهت حرفه روزنامه نگاری است، آیا فقط متهم پرونده مشغول حرفه روزنامه نگاری است؟ آیا دنیای استعمار گر غرب بدون هدف هزینه می کند؟ آن هدفی که دنیای غرب برای آن هزینه می کند چیست؟ و از کجا تشخیص داده که خانم بنی یعقوب غرب را به آن هدف نزدیک می کند.»

من از لحن حقوقی ! این حکم می گذارم و فقط به محتوایش می پردازم : یکی از مصادیق اتهامی اعطای بورس به من از سوی دانشگاه های غربی ذکر شده است. گرچه اعطای بورس از سوی دانشگاه های دنیا جرم تلقی نمی شود و همه ساله تعدادی از دانشجویان ،متخصصان و استادان دانشگاه و حتی وابستگان دولت ایران از بورس های تحصیلی دانشگاههای غربی استفاده می کنند، با این همه اما من هیچ بورسی را از هیچ دانشگاهی نپذیرفته و در بازجویی ها نیز بارها این موضوع را اعلام کرده ام .منظور قاضی از این جملات تنها این است که یکی –دو دانشگاه اروپایی به من پیشنهاد بورس داده و البته من نپذیرفته ام.حالا این شد جرم؟

یکی دیگر از مصادیق مجرمانه، دعوت کشورهای غربی از من برای سفر به آن کشورها بوده است .من از سوی وزارت خارجه ژاپن و وزارت خارجه فرانسه به این کشورها دعوت شده بودم که حاصل آن نوشتن مقالاتی در باره زندگی مردم آن کشورها بویژه زنان در این کشورها در روزنامه یاس نو بوده است و هیچ کدام از این سفرها اهداف سیاسی نداشته و هیچ گونه فعالیت سیاسی در طول سفر نداشته ام .

وزارت خارجه فرانسه هرساله از روزنامه نگاران سراسر دنیا از جمله ایران برای یک سفر کوتاه به فرانسه دعوت می کند و جالب این است که نه فقط در ایران از روزنامه نگاران اصلاح طلب که بارها از روزنامه نگاران روزنامه های دولتی و حتی اصولگرا نیز دعوت کرده و این روزنامه نگاران نیز به این دعوت پاسخ مثبت گفته اند.

وزارت خارجه ژاپن نیز چند سال پیش در قالب پروتکلی از من برای سفر به این کشور دعوت کرد. پروتکلی که بر اساس آن دولت جمهوری اسلامی ازشش زن ژاپنی و دولت ژاپن نیز از شش زن ایرانی برای سفر به کشورهای متبوع شان دعوت کردند .من یکی از آنها بودم و پنج نفر دیگر یک زن کارگردان ،یک زن عکاس ،یک زن مجسمه ساز و یک زن بازیگر و یک زن موسیقیدان بودند.کجای سفر شش زن فعال ایرانی در جهت اهداف استکبار است ؟همچنان که درمطالبی که تحت عنوان سفر به ژاپن در روزنامه یاس نو نوشتم زنان ژاپنی بارها به ما گفتند" ما باور نمی کردیم زنان ایرانی با وجود حجاب می توانند کار و پیشرفت کنند." در واقع این زنان در حد توان خود به عنوان سفیران فرهنگی ایران دیدگاههای کلیشه ای رایج را درباره زنان ایرانی شکستند.علاوه براین چنین سفرهایی در روابط فرهنگی بین ملل رایج است .

آقای دادستان !

گرچه سفر به کشورهای غریی و تهیه گزارش از غرب برخلاف قانون نیست اما بیشترین سفرهای من نه به کشورهای غربی که به کشورهای خاورمیانه و منطقه از جمله عراق، افغانستان و لبنان در دوران جنگ در این کشورها بوده است و صدها گزارش در باره مصائب مردم افغانستان و عراق در دوران جنگ و اشغال نوشته ام که در روزنامه های نوروز ،یاس نو ،همشهری ، وقایع اتفاقیه و سرمایه و … به چاپ رسیده است و با یک جستجوی ساده در اینترنت قابل دسترسی برای قضات یا کارشناسان وزارت اطلاعات است .

اگر سفر به کشورهای غربی از نظربازجویان و قاضی های جمهوری اسلامی در جهت شغل روزنامه نگاری تلقی نمی شود .شاید سفر به لبنان در این چارچوب تلقی شود! اما معلوم نیست چرا قاضی محترم پرونده از این موضوع در پرونده می گذرد ؟من از نخستین روزنامه نگاران ایرانی هستم که از اردوگاههای فلسطینی صبرا و شتیلا گزارش تهیه کرده ام .این گزارش ها در روزنامه های نوروز و یاس نو به چاپ رسیده است .

جناب قاضی پیرعباسی در بند دوم حکم صادره علیه من که منجر به صدور یکسال زندان قطعی و سی سال محرومیت از حرفه روزنامه نگاری شده، نوشته است:

«آیا همکاری وی (ژیلا بنی یعقوب) با روزنامه های تعطیل شده توسط محاکم قضایی حکایت از انجام وظیفه حرفه روزنامه نگاری دارد. بله در دیدگاهی که راه صواب را تقابل با حکومت اسلامی می داند چنین است؟»

دوباره از لحن حقوقی این بند از حکم قضایی می گذرم و فقط به این نکته بسنده می کنم من زمانی در روزنامه های اصلاح طلب فعالیت می کردم که با مجوز دولت منتشر می شدند و اساسا همکاری با روزنامه های تعطیل شده غیرممکن است. اما آیا باید قصاص قبل از جنایت می کردم؟ و در زمانی که این روزنامه ها با مجوز دولت منتشر می شدند با پیش بینی تعطیلی شان از همکاری با آنها خودداری می کردم.اگر چنین است چرا از ابتدا دولت اقدام به صدور مجوز برای این نشریات می کند ؟

توجه شما را به بند دیگری از حکم تاریخی قاضی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب جلب می کنم:

«آیا تهیه مقاله با عنوان مجلس حرم سراها و حرم سرانشین ها و اعلام این خبر کذب که ۵۰ درصد نمایندگان مجلس هشتم دارای دو زن می باشند ! جزو وظایف روزنامه نگاری است ؟ اولا طبق قوانین کشور تعدد ازدواج مجاز است ثانیا در آن مقاله پیش گویی هایی تا گرفتن زن چهلم شده و این جزء تخریب چهره مجلس در اذهان عمومی چیز دیگری نمی باشد.»

آقای دادستان جالب است بدانید که این مقاله ی" مجلس حرم سراها و حرم سرانشین ها " اساسا نوشته من نیست و در بازجویی بارها این موضوع را توضیح داده ام .کارشناس پرونده مقاله ای را به عنوان مدرک جرم علیه این جانب به عنوان مستند اتهامی ارائه کرده که اصلا نوشته من نیست . حتی در سایت من نیز منتشر نشده است . بلکه این مقاله نوشته خانم شکوه میرزازادگی است که در آن اسمی از من آورده است.من در بازجویی ها بارها گفته ام که این مقاله توسط من نوشته نشده و من نمی توانم مانع از این بشوم که دیگران هیچ اسمی از من در مقاله شان نیاورند. اما بازجو بدون توجه و بدون ارائه هیچ دلیلی و صرفا به خاطر سنگین کردن پرونده، مقاله ای را که نه نویسنده اش من هستم و نه در سایت من منتشر شده ، به عنوان مقاله ی من ارائه کرده است و قاضی پرونده نیز بر همین اساس حکم صادر کرده است.ظاهرا دلیل راه یافتن این مقاله به پرونده این است که کارشناس اسم من را در یک موتور جستجو سرچ زده است و هرجا که نام من آمده ،با خوشحالی از آن پرینت گرفته و داخل پرونده گذاشته است .چون فکر کرده هرجا اسم من هست یعنی من در تهیه آن نقشی داشته ام.کاش که بازجوها کمی بیشتر با علوم امروزی از جمله نت آشنایی داشتند .

آقای دادستان! شما فقط تکلیف همین یک نکته را روشن کنید که چرا مقاله ای که نوشته من نیست به عنوان یکی از دلایل صدور حکم برای اینجانب قرار گرفته است؟

اشاره دیگر قاضی پیرعباسی نیز نه به مقاله من که به مقاله خانم فخرالسادات محشتمی پور است که من به نقل از وبلاگ شخصی ایشان در وبلاگم منتشر کرده بودم . خبری که در آن گفته شده بود ۵۰ نماینده مجلس هشتم دو زن دارند و نه ۵۰ درصد و این موضوع را من بارها برای بازجوی محترم توضیح دادم اما نمی دانم آیا متوجه نمی شدند که ۵۰ نفر با ۵۰ درصد فرق دارد یا نمی خواستند که متوجه بشوند؟

حکم قاضی پیرعباسی بندهای دیگری نیز داردکه مبتنی بر گزارش هایی است که من از تجمع و متینگ های هواداران کاندیداهای رقیب احمدی نژاد از جمله زنجیره سبز انسانی از میدان راه آهن تا میدان تجریش و همین طور گزارش هایی است که از چمد تجمع اعتراضی مردم در روزهای پس از انتخابات پر مناقشه خرداد ۸۸ تهیه کرده بودم.قاضی این گزارش ها را مصداق توهین به رییس جهور تلقی کرده و بر اساس آن حکم صادر کرده است و از سوی دیگر همین مقالات در پرونده ای جداگانه برای دادگاه مطبوعات ارسال شد تا در آنجا نیز به اتهام توهین به رییس جمهوری دوباره مورد محاکمه قرار بگیرم.

مایلم دوباره بگویم که آقای دادستان!گاهی دادستان ما نیز باشید .خودتان به این حکم ناعادلانه قاضی اعتراض کنید.به قول نخستین دادستان انقلاب « این مناصب غنیمت نیست، آزمون آخرت است .»اجازه بدهبد!سالها بعد شما را دادستانی توصیف کنند که گاهی دادستان مردم نیز بوده اید،دادستان روزنامه نگاران مستقل و شهروندان معترض

پیش از شما / به سان شما / بیشمارها /

با تار عنکبوت / نوشتند روی باد /

کین دولت خجسته ی جاوید زنده باد! /*

با تشکر

ژیلا بنی یعقوب -نهم آبان ماه

Saturday, October 30, 2010

روزنامه کلمه/ پیش شماره شانزدهم / شنبه 8 آبان ماه 1389/ شمارگان: ما بی شماریم


مهدی کروبی: جنبش زنده است و حرکت اصلاحی مردم تا رسیدن به نتیجه ادامه خواهد داشت

بعد از ظهر روز پنج شنبه (۶ آبانماه)، مهدی کروبی به دیدار خانواده های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی رفت. در این دیدار صمیمی کروبی ضمن دلجویی از خانواده های ایشان، آنها را به ایستادگی و صبوری بیشتری فرا خوانده و افزود:" وضع بسیار بد و نگران کننده ای است. عملکرد نهادهای امنیتی و قضایی هیچگونه توجیه قانونی ندارد. متاسفانه قضات کاره ای نیستند و این بازجویان امنیتی هستند که حرف اول و آخر را می زنند."

به گزارش خبرنگار سایت تغییر،  بعد از ظهر روز پنج شنبه (۶ آبانماه)، مهدی کروبی به دیدار خانواده های زندانیان سیاسی حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی رفت. در ابتدای این دیدار، خانواده های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی ضمن خوش آمدگویی به مهدی کروبی از ایستادگی و مقاومت ایشان در کنار مردم و در جهت دفاع و پیگیری حقوق زندانیان تقدیر و تشکر کردند.

 

انتخابات آزادانه نیست

دبیر کل حزب اعتماد ملی ضمن تاکید بر اینکه انتخابات باید عادلانه و آزادانه برگزار گردد، گفت: "ببینید، اینها رفتند به دنبال اینکه انتخابات را صوری برگزار کنند یعنی به این نتیجه رسیدند که برای حفظ قدرت و یکدست کردن حاکمیت با حفظ ظواهر دموکراتیک، انتخابات را آنگونه که خود می پسندند برگزار کنند و در این فرایند، افراد خاصی از صندوق ها بیرون بیایند. این مساله به تدریج ادامه پیدا کرد تا اینکه در انتخابات دهم ریاست جمهوری که اوج بی احترامی به آراء مردم صورت گرفت، مردم واکنش جدی نشان دادند و این واکنش برای آنها اصلا قابل انتظار نبود فلذا دست به سرکوب مردم زدند. طبیعی است همانطور که عمق نارضایتی مردم تشدید شده آنها نیز که انتظار چنین واکنشی را از مردم نداشتند برای حفظ موقعیت خود، فشارها را بیشتر می کنند. "

 

جنبش زنده است و حرکت اصلاحی مردم تا رسیدن به نتیجه ادامه خواهد داشت

رئیس مجالس سوم و ششم شورای اسلامی در ادامه با تاکید بر اینکه جنبش مردمی ایران زنده است، افزود: "آنها مدعی هستند که جنبش را مهار کرده اند. اگر اینچنین است، پس چرا هر روز از فتنه سخن می گوئید. اگر فتنه مرده است! پس چرا پشت سر مرده صحبت می کنید! و از کوچکترین حرکت ها بیم دارید و نگرانید؟! اگر فتنه مرده است پس چرا بگیر و ببندهایتان تمامی ندارد؟!

حرکت قانونی و حق طلبانه مردم ادامه دارد و شماها با این بگیر و ببندها و انواع و اقسام تبلیغات علیه حرکت اصلاحی مردم، نمی توانید جلوی این حرکت را بگیرید و حرکت اصلاحی مردم تا رسیدن به نتیجه ادامه خواهد داشت."

 

 برخورد با اعضای دفتر تحکیم وحدت و سازمان ادوار تحکیم در وحله اول برخورد با من و جریان حامی بنده است

مهدی کروبی با تقدیر و قدردانی از ایستادگی جامعه ی دانشگاهی و اقشار روشنفکری ایران، افزود: "بیشترین فشارها بر این اقشار است چرا که آنها به واقع موتورهای حرکت اصلاحی در کشور هستند. برخورد با اعضای دفتر تحکیم وحدت و سازمان ادوار تحکیم در وحله اول برخورد با من و جریان حامی بنده است. از سویی می خواهند القاء کنند که شماها در اقلیت هستید و پایگاهی در جامعه ندارید و از سوی دیگر نیز با دستگیری و برخورد و صدور احکام سنگین، دانشگاه ها را تحت کنترل خود در بیاورند تا مبادا حرکتی معترضانه بوجود بیاید."

 

 بی حرمتی از سوی بی هویت ها شکل می گیرد

صاحب امتیاز روزنامه توقیف شده اعتماد ملی ضمن ابراز ناراحتی از بی حرمتی های انجام شده با مردم، گفت: " در دهه ی اول انقلاب، تعصبات مذهبی که ناشی از وجود فشارهای رژیم ستم شاهی بود موجب می شد که برخی خودسرانه با بی حجابی برخوردهای سنگینی می کردند. امام به محض مطلع شدن از این جریان، فوری دستور داد تا این افراد بازداشت و مجازات شوند و فرمان ۸ ماده ای امام در حفظ حریم خصوصی مردم صادر شد تا جلوی حرکتهای خودسرانه و متعصبانه گرفته شود.

متاسفانه امروز شاهدیم که تشکیلاتی برای برخورد با مردم شکل گرفته است. متاسفانه افرادی که از گذشته خبر ندارند و به سوابق انقلاب ناآگاهند و از خود هیچگونه هویتی ندارند، سردمداران بی حرمتی به حریم خصوصی مردم شده اند. تعدادی از اراذل و اوباش که سابقه ی مشروب خوری و اربده کشی و زندانی شدن در همین رابطه را در کارنامه خود داشتند، در یورش به منزل شخصی بنده نقش اصلی را ایفاء کردند. و از این قسم برخوردها بسیار است که همه وصف آنها را شنیده ایم.

 

  ایستادگی کنید و صبور باشید

مهدی کروبی در پایان ضمن دلجویی از خانواده های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی، گفت: " زمانی که من به زندان افتادم، حسین ما هم چند ماه بیشتر نداشت. بدانید که ما هم چنین شرایط سختی را پشت سر گذاشته ایم. ایستادگی کنید و صبور باشید. متاسفانه فعلا بنا را بر فشار و زور گذاشته اند، اما فشارها نتیجه نخواهد داشت و قطعا وضع به اینصورت باقی نخواهد ماند. امیدوارم به زودی شاهد حل مشکلات و بازگشت زندانیان سیاسی به کانون خانواده هایشان باشیم."

 

در ابتدای این دیدار خانواده های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی گزارشی کوتاه در مورد وضعیت پرونده آنها ارائه داده و شرایط خانوادگی خود را به دلیل زندانی شدن همسران خود، مناسب ندانستند.

 

گفتنی است همسر حسن اسدی زیدآبادی به دلیل بیماری کلیوی در شرایط نامناسبی بسر می برد و همسر علی جمالی نیز به دلیل داشتن فرزند ۵ ماهه در شرایط مناسبی قرار ندارد.

نامه اولین دادستان انقلاب به وزیراطلاعات:هیچ دولتی نمی‌تواند مملکت را دزدانه اداره کند



جرس: نخستین دادستان انقلاب در پی بازداشت فرزند و نوه‌اش و نحوه برخورد با آنان نامه ای سرگشاده خطاب به وزیر اطلاعات نوشت و از نبودن استقلال در قوه قضاییه ابراز نگرانی و تاسف کرد.


به گزارش کلمه او در این نامه تاکید کرده که در هر کجای دنیا برای دستگیری متهمین حکم قضایی نشان می دهند اما در ایران دیگر چنین حکمی نشان داده نمی شود و ماموران هر رفتاری که بخواهند انجام می دهند.


مهدی هادوی در این نامه خطاب به مصلحی نوشته است: آقای وزیر آیا می‌دانید هنگامی که ابن زیاد وارد کوفه شد گفت "من به تهمت می گیرم". آیا شما نیز به تهمت می‌گیرید یا با دلیل و مدرک؟ فردای روزی که پسرم را گرفتند، نوه‌ام را بردند و به او گفتند می خواهی الان برویم و جاسبی را کتک بزنیم؟ آقای وزیر دنبال چه هستید؟

 

محمد امین هادوی فرزند اولین دادستان انقلاب روز جمعه ۲۳ مهر از سوی ماموران امنیتی بازداشت شده و به مکان نامعلومی برده شد است. محمد امین هادوی فعال اقتصادی بخش خصوصی و دارنده چندین عنوان مقاله در مباحث اقتصادی است.


سه شنبه چهارم آبان نیز شفیق هادوی فرزند محمد امین هادوی و نوه نخستین دادستان انقلاب بازداشت شد. مهدی هادوی رئیس دادگستری شهر قم در سال ۱۳۴۲ بود که حاضر نشد حکم تبعید امام خمینی را امضا کند و به همین دلیل از دادستانی قم برکنار و به تهران منتقل شد. او پس از انقلاب به دلیل اطمینان بنیانگذار جمهوری اسلامی به او به عنوان نخستین دادستان انقلاب منصوب شد و مدتی نیز عضو شورای نگهبان قانون اساسی بود. هادوی همچنین در تاسیس بسیج عشایر نقش داشته و پسرش نیز که اکنون در بازداشت به سر می برد از فرماندهان مورد علاقه شهید چمران در جنگ بوده است.

 

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

 

بسمه تعالی

حجت الاسلام و المسلمین مصلحی وزیر محترم اطلاعات

 

من تنها دادستان کل انقلاب ایران هستم که علیرغم میل باطنی خود به این سمت منصوب شدم. امام در جواب کسانی که برای دیگری حکم نوشته و پهلوی ایشان آورده بودند گفت: "من فقط هادوی را قبول دارم". بعد از دو ماه و نیم بخاطر آخرت خویش و هول المطلع تقاضا کردم دیگری را به این سمت بگمارند که پس از چهل روز پذیرفته شد.

 

آقای وزیر اطلاعات، این مناصب غنیمت نیست، آزمون آخرت است که کفر را می‌پسندید یا ایمان را که گروهی این ، گروهی آن پسندند.

 

چند روز پیش به همراه خانواده‌ام برای ملاقات با شما و برای اطلاع از حال فرزندم محمد امین هادوی؛ که فرمانده مورد علاقه دکتر چمران و از فرماندهان ستاد بسیج عشایر خوزستان بود که خود آنرا تاسیس کرده بودم؛ به آن وزارتخانه مراجعه کردم. بعد از یکساعت و نیم کسی آمد که جوابی بدهد. گفت نگران نباشید. قاضی باید در این‌باره تصمیم بگیرد و ما مجری هستیم. او گمان می‌کرد من از کره مریخ آمده‌ام و از وضع دستگاه قضایی خبر ندارم که مسئول سابقش این دستگاه را بدترین دستگاه قضایی جهان و قضاتش را بدترین قضات و بنابراین احکامش را بدترین احکام می‌دانست. در سال ۸۰ وی این دستگاه را قابل مقایسه نه با کشورهای پیشرفته بلکه با کشورهای جهان سوم نیز ندانست. (روزنامه نوروز ۱۳۸۰/۱۱/۲۰ ص ۱۶)

 

این وضع دستگاه قضایی است و قاضی در این دستگاه مامور اجراست. نه تنها مامور اجرای شما که قدرت دارید بلکه حتی مامور اجرای بخش خصوصی است. من نامه‌ای که برای یکی از علماء فرستاده‌ام به پیوست می‌فرستم تا ببینید در یک پرونده حکم قبل از وقوع واقعه صادر گردیده است، در پرونده‌ای دیگر قاضی برای تبرئه دکتر جاسبی چهار دروغ می‌نویسد و در پرونده‌ای صورت جلسه سران سه قوه را دلیل برائتش می‌داند در صورتیکه صورتجلسه مزبور نظر کمیسیون ماده ۵ است. چنین قضاتی هر که را شما متهم کنید محکوم می‌کنند و مسئولیت زندانی شدن و محکومیتش به عهده شماست. به دستور شما عده‌ای مسلمان و مومن در زندان هستند. شنیده‌ام اخیرا برخی را به جرم نماز خواندن غیر قانونی! گرفته‌اید. آیا از خدا پروا نمی‌کنید؟

 

در سنن ابن ماجه (حدیث ۳۹۳۲) حدیثی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که آن حضرت به کعبه گفت : "حرمت مومن از تو بیشتر است، مالش و خونش و اینکه جز به خوبیش گمان نبریم".

 

آقای وزیر اطلاعات، هیچ دولتی نمی‌تواند مملکت را یواشکی و دزدانه اداره کند. تشکیلات رسمی نمی‌باید مانند دزدان مسلح و آدم ربایان عمل کند. دیروز فرزندم از کسانی که دارای لباس نامناسب بودند و نوه‌ام را بازداشت کرده بودند حکم قانونی برای ورود و بازرسی خواست. آنها با استهزا گفتند به ایشان نشان داده‌ایم و نوه‌ام را نشان دادند و او که رنگش پریده بود و معلوم بود چه نشانش داده‌اند، سرش را پایین انداخت و به زمین نگاه کرد و بدون حکم برای بازرسی وارد شدند.

 

فرستادن اشخاص با این وضع باعث می‌شود تا شیادان نیز به همین گونه مراجعه کرده، مردم را گروگان گرفته و اخاذی کنند. مگر وزارت اطلاعات ارگان رسمی نیست. چرا اقدام به دستگیری دزدکی می‌کنند و هیچ اطلاعی به کسانش نمی‌دهند. هویت زندانیان گوانتانامو و ابوغریب مشخص بود ولی در اینجا معلوم نیست چه کسی می‌گیرد چرا می‌گیرد و بکجا می‌برد. آیا بازداشت کنندگان مامور رسمی هستند یا شیادان؟ چرا از نشان دادن حکم قضایی ابا دارند؟ ما که می‌دانیم قضات مامورند و تمایل شما را برآورده می‌کنند. پس چرا حکمشان را نشان نمی‌دهید. بنظرم برای نشان دادن این واقعیت است که دستگاه قضا هیچکاره است و ماموران شما هر کاری بخواهند می‌توانند بکنند.

 

آقای وزیر آیا می‌دانید هنگامی که ابن زیاد وارد کوفه شد گفت "من به تهمت میگیرم". آیا شما نیز به تهمت می‌گیرید یا با دلیل و مدرک؟ فردای روزی که پسرم را گرفتند، نوه‌ام را بردند و به او گفتند میخواهی الان برویم و جاسبی را کتک بزنیم. آقای وزیر دنبال چه هستید؟ و ما هو التسکین ان للبیت ربّاً

 

مهدی هادوی

————–

(۱)دیگران بعد از اعلام جمهوری اسلامی منصوب شدند و دادستان انقلاب جمهوری اسلامی ایران بودند

رونوشت: رئیس محترم قوه قضاییه
 

Thursday, October 28, 2010

من فکر میکنم پس هستم






حتمن این جمله ی معروف رنه دکارت دانشمند شهیر فرانسوی رو شنیدید که گفت: من فکر میکنم پس هستم.
ما از شخصیتهای مختلف خواستیم که این جمله رو هر جوری که دوست دارن تغییر بدن و بازگو کنن! نتیجه این شد:

خامنه ای: تا ما هستیم شما فکر نکنید.

مصباح: من فکر نمیکنم پس هستم.

جنتی: من چه فکر بکنم چه نکنم، همیشه هستم.

دادستان انقلاب: تا دو دقیقه ی دیگه اصلن نیستی که بخوای فکر کنی.

احمدی نژاد: فکر؟! من که نیستم!

شکنجه گر وزارت اطلاعات: فکر میکنی؟! ... حالا هسته اش رو تف کن.

بسیجی: من به فکر نظام هستم پس میکنم!!

امّت همیشه در صحنه: فکر نکردن و انرژی هسته ای حق مسلم ماست.

عبدالکریم سروش: من هست میکنم پس فکرم!

موسوی: اگه همه هستند تا من یک کم فکر کنم.

کروبی: من هستم. این که دیگه فکر کردن نداره!

خاتمی: اگه فکر کردین من هستم کور خوندین.

رفسنجانی: من هنوزدارم فکر میکنم که هستم یا نیستم!

رضا پهلوی: آیا فکر میکنید من هم هستم؟!

حزب کمونیست کارگری: من خیلی فکر میکنم ولی هیچوقت نیستم.
.
.
.
ملت ایران: هر جوری که دوست دارید فکر کنید. ما همه با هم هستیم.

--
سبز مي مانيم، تا هميشه


--
جنبش سبزمان را پاياني نيست
 

پوستر: نسرین ستوده را آزاد کنید




 

پوستر: نسرین ستوده را آزاد کنید



پوستر: نسرین ستوده را آزاد کنید 
کاری از دوست سبز
به امید آزادی همه ی زندانیان سیاسی  

free_sotoudeh_s.jpg


--
هر شهروند یک ستاد....هر ایرانی یک همراه
من، تو، او، ما ، شما، ایشان....همه رسانه هستیم ...
www.greenfriend.info






--
جنبش سبزمان را پاياني نيست
 

اگر ماه بلند را دشنام گفت...



اگر ماه بلند را دشنام گفت...

سید عطاالله مهاجرانی

معاون اول رییس جمهور در خراسان رضوی به شجریان دشنام داده است و صدای او را صدایی از حلقوم بیگانه خوانده است. چه می توان گفت؟ 

شجریان آبرو و اعتبار و پرچم موسیقی ملی ماست. همان گونه که سینماگران هوشمند و موقع شناس به میدان آمدند و مدیر خانه سینما را در میانه میدان بانگ و علالای ناسزاگویان تنها نگذاشتند به گمانم وقت ان است که موسیقیدانان ما همگی از هویت و حیثیت خویش دفاع کنند.

 به روشنی روز است که شجریان تبدیل به شناسنامه هنری و فرهنگی ملت ایران شده است. صدای او صدای ملت ماست. صدای حافظ و مولوی و خیام و سعدی و فروغی بسطامی و اخوان ثالث و فریدون مشیری... معاون اول از استاد کریم خانی خواسته است که به جای ربنای شجریان ایشان ربنای دیگری بخوانند. ربنای رضوی.

همه ما برای استاد کریم خانی ارزش و اعتبار قائلیم. ایشان یکی از مداحان خوب کشور ماهستند. بهترین کارشان هم همان قطعه ای است که برای امام رضا و زائران حرم رضوی خوانده اند: ای حرمت ملجا درماندگان...اما خود ایشان بهتر از هر کسی می دانند که شجریان در کدام پایه و مایه از هنر قرار دارد. خود ایشان بهتر از همه می دانند که اذان موذن زاده اردبیلی یک اتفاق در تاریخ موسیقی مذهبی ماست...

بر معاون اول رییس جمهور نمی توان خرده گرفت.بر او حرجی نیست. همین است که هست. گمان می کند که می توان با دستور ربنا خواند. با دستور اذان خواند.!

اما شجریان داود زمانه ماست. این دولت و رییس جمهور و معاون اولش مثل غبار گم می شوند، اما صدای شجریان می ماند. صدایی که جزو دارایی  فرهنگی و هنری ملت ایران محسوب می شود. صدایی که در جهان موسیقی، کشور ما را با آن صدا می شناسند. حتی آنانی که زبان فارسی نمی دانند با صدای شجریان سرمست می شوند

صدای شجریان صدای آشناست. بیگانگان آنانی هستند که با جهالت و ستم و قساوت در برابر ملت ایران ایستاده اند. بیگانگان آنای اند که در کارنامه شان غیر از دروغ و دغل و تزویر و ستم متاعی نیست

شجریان آوازه خوانی است که توانست با منش انسانی و فرزانگی خویش در منزلتی ملی و تاریخی قرار بگیرد.






--
سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


"جلسه فوق العاده" خامنه ای با جامعه مدرسین

"جلسه فوق العاده" خامنه ای با جامعه مدرسین

محمدرضا یزدان پناه

آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، سفر نه روزه خود به قم را یک روز دیگر تمدید کرد تا برای دومین بار در روزهای گذشته با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دیدار کند.آنگونه که حجت الاسلام سید محسن صالح، مدیر سیاسی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اعلام کرده، این دیدار قرار است ساعت ده صبح پنجشنبه در محل دفتر آیت الله خامنه ای در قم برگزار شود.

رسانه های حکومتی ایران که دیروز این خبر را به نقل از مدیر سیاسی جامعه مدرسین منتشر کردند، افزوده اند که در دیدار نخست این تشکل روحانی با آیت الله خامنه ای که روز اول آبان برگزار شده بود، قرار شده بود این جلسه تکرار شود. با وجود این، رسانه های فوق و نیز دفتر رهبر جمهوری اسلامی توضیح نداده اند که چرا این دیدار در همان مدت پیش بینی شده برگزار نشده و کار به تمدید زمان اقامت خامنه ای در قم کشیده شده است.

حجت الاسلام صالح که این خبر را در اختیار رسانه ها قرار داده، درباره محتوا و دستور این جلسه چیزی بیان نکرده است.

محمد یزدی، احمد جنتی، احمد خاتمی، صادق لاریجانی، ابراهیم امینی، جواد فاضل لنکرانی و... اعضای کنونی این تشکل هستند. هم اکنون و به دنبال درگذشت آیت الله مشکینی، شیخ محمد یزدی، رئیس اسبق قوه قضائیه ایران ریاست جامعه مدرسین را بر عهده دارد.

این تشکل روحانی – سیاسی هم مانند گروه مشابه خود یعنی جامعه روحانیت مبارز در آستانه انتخابات گذشته ریاست جمهوری بر سر حمایت از محمود احمدی نژاد دچار اختلافات داخلی شد تا اینکه در نهایت آیت الله یزدی ناچار شد شخصا با صدور بیانیه ای اعلام کند که این تشکل از احمدی نژاد در انتخابات حمایت می کند.

 

تشکلی که خامنه ای را مرجع کرد

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، عملا مدیریت حوزه علمیه قم را بر عهده دارد. این تشکل روحانی بعد از پیروزی انقلاب 1357 به یکی از پرنفوذترین تشکل های سیاسی ایران تبدیل شد و همراه با جامعه روحانیت مبارز تهران، برای سالها مدیریت سیاسی و خط دهی جناح راست ایران را بر عهده داشت.

محافظه کاران ایران و تشکل هایی مانند موتلفه، انجمن های اسلامی بازار و اصناف، جامعه اسلامی مهندسین و مجموعه گروه هایی که جبهه پیروان خط امام و رهبری به ریاست (حبیب الله عسگراولادی) را تشکیل می دهند، کماکان این دو تشکل روحانی را نقطه اتکای خود و محور وحدت جناح راست عنوان می کنند.

اما شاید مهم ترین ایفای نقش جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پس از انقلاب 57 به 11 آذر ماه 1373 باز می گردد.دو روز پس از درگذشت آیت الله اراکی، مرجع تقلید شیعه، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نام هفت آیت الله را به عنوان مراجع جایز التقلید اعلام کرد.

در فهرست اعلام شده توسط این تشکل روحانی، آیت الله محمد فاضل لنکرانی، آیت الله محمدتقی بهجت، آیت الله حسین وحید خراسانی، آیت الله میرزا جواد تبریزی، آیت الله سیدموسی شبیری زنجانی، آیت الله ناصر مکارم شیرازی و آیت الله سیدعلی خامنه ای، به عنوان مجتهدینی که امکان تقلید از آنها وجود دارد معرفی شدند.

به این ترتیب، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نخستین تشکلی است که نام آیت الله خامنه ای را به عنوان یک "مرجع تقلید" مطرح کرد. همچنین این نخستین باری بود که یک تشکل اقدام به معرفی مرجع می کرد،در حالیکه در تاریخ شیعه معرفی مرجع در انحصار تشکل خاصی نبوده است.

 روایت آیت الله منتظری از مرجعیت خامنه ای

آیت الله حسینعلی منتظری، درباره روندی که به اعلام مرجعیت آیت الله خامنه ای توسط جامعه مدرسین منجر شد، در کتاب خاطراتش می گوید: "پس از رحلت مرحوم آيت الله خوئي، مسئولين وزارت خارجه ايران در هند و پاكستان ايشان(آیت الله خامنه ای) را در عرض آيت الله گلپايگاني و آيت الله اراكي به عنوان مرجع معرفي كردند و جزوه اي در اين زمينه به زبان اردو با عكس آقايان و تبليغات زياد به چاپ رساندند و بين علماي آن بلاد توزيع كردند، كه هر دو جزوه نزد اينجانب موجود است."

این مرجع تقلید درگذشته شیعه می افزاید: "در اين رابطه يكي از مسئولين وزارت خارجه كه پيدا بود به مقام رهبري علاقه مند مي‎باشد نزد من آمد و گفت: اصرار مسئولين وزارت خارجه بر مرجعيت ايشان در آن بلاد عكس العمل خوبي نداشت و علما پذيرا نبودند و رهبري ايشان را نيز زير سئوال مي‎برد، و بر اين اساس من نامه اي به ايشان نوشتم كه اين امر به ضرر شماست، و با اينكه نامه من خيلي دوستانه بود از طرف مسئولين مورد عتاب قرار گرفتم، و در نتيجه گفتند هيچ يك از مسئولين حتي وزرا حق ندارند به ايشان نامه بنويسند مگر اينكه قبلا بعضي از حواشي نامه ایشان را ببينند و كنترل كنند."

آیت الله منتظری در ادامه می گوید: "پس از رحلت آيت الله اراكي برخي از مسئولين از تهران به منزل آقاي حاج سيد مهدي روحاني آمدند و اصرار داشته اند كه جامعه مدرسين آقاي خامنه اي را به عنوان مرجع تقليد معرفي كنند، و از طرف ديگر جمع زيادي از طلاب جوان و بچه ها و گروههاي فشار را در خيابان بيمارستان در كنار دفتر جامعه مدرسين جمع كردند و آنان با شعار و فشار از جامعه مدرسين همين امر را مي‎خواستند و چند نفر از جامعه مدرسين كه در تهران بودند به همين منظور فورا خودشان را به قم رساندند. با اين همه مقدمات و برنامه ريزيها هفت نفر از جامعه حاضر شدند ايشان را در عداد مراجع ذكر كنند و بر اين اساس ايشان و شش نفر ديگر به عنوان مرجع معرفي و اعلام شد؛ در صورتي كه معمولا پس از رحلت هر مرجع از ناحيه علما و بزرگان يك نفر شاخص معرفي مي‎شود تا مردم از "تحير" خارج شوند.

آیت الله منتظری با اشاره به مخالفت تعدادی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با این تصمیم، می گوید: "بعضي از افراد جامعه مدرسين نزد من آمدند و گفتند: به جامعه گفته اند به هر قيمتي كه هست بايد آقاي خامنه اي را به عنوان مرجع معرفي كنيد زيرا مصلحت نظام چنين اقتضا مي‎كند؛ ليكن من و بعضي ديگر مخالف بوديم، ولي كاري از ما ساخته نبود فقط از جلسه خارج شديم."

قائم مقام رهبر جمهوری اسلامی در دهه 60 سپس در خاطرات خود تصریح می کند: "اينجاست كه خطر فدا كردن حقيقت در راه مصلحت محسوس مي‎گردد."

 زمینه سازی برای مرجعیت مجتبی خامنه ای؟

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که اعضای آن قرار است صبح پنجشنبه برای دومین بار در ده روز گذشته با رهبر جمهوری اسلامی دیدار کنند، طی دوران فعالیت خود علاوه بر اینکه آیت الله خامنه ای را به سمت مرجعیت منصوب کرد، مخالفت خود را با مرجعیت تقلید دو روحانی بلندپایه دیگر نیز اعلام داشت.

این تشکل در سالهای ابتدایی انقلاب، آیت الله محمدکاظم شریعتمداری از مراجع تقلید پرطرفدار و از روحانیون موثر در پیروزی انقلاب را از عنوان مرجعیت، عزل شده عنوان کرد و سال گذشته هم به دنبال حوادث پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، آیت الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید منتقد حکومت ایران را "فاقد ملاکهای لازم برای تصدّی مرجعیت" معرفی کرد.

دومین دیدار آقای خامنه ای با اعضای این تشکل حامی وی در شرایطی برگزار می شود که پیش از سفر رهبر جمهوری اسلامی به قم، اخبار غیررسمی زیادی در مورد رایزنی های گسترده نزدیکان رهبر با هدف کسب عنوان اجتهاد برای مجتبی خامنه ای، فرزند او در محافل خبری منتشر شد.

برخی تحلیلگران و مخالفان حکومت ایران معتقدند که آیت الله خامنه ای در حال فراهم آوردن فضا برای معرفی مجتبی خامنه ای به عنوان مجتهد، با هدف زمینه سازی به منظور بر عهده گرفتن پست رهبری جمهوری اسلامی توسط اوست.

باید منتظر ماند و دید که دیدار دوباره آیت الله خامنه ای با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که پیش از این یک بار حکم به مرجعیت خود وی صادر کرده اند، آنهم به قیمت تمدید مدت سفر، تا چه اندازه در راستای این تحلیل است.

آقای خامنه ای در دیدار نخست خود با اعضای جامعه مدرسین گفته بود: "یکی از وظایف مهم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم حفظ و تقویت ارتباط با مراجع بزرگوار است زیرا جامعه مدرسین خاستگاه مراجع محترم است و برخی از آنان، از اعضای جامعه مدرسین بوده اند."


--
سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


كاريكاتور خداحافظ ضحاك


 

ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد

(ماهاتما گاندي) 


كاريكتور زمتون - خداحافظ ضحاك




زمتون - خداحافظ ضحاك.jpg

پ


سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


کاریکاتور خانواده درگیر - واکسیناسیون

ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد

(ماهاتما گاندي) 

 

عکس: کاریکاتور خانواده درگیر - بخش 109


109.jpg







سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


پوستر: نسرین ستوده را آزاد کنید


ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد

(ماهاتما گاندي)

 

پوستر: نسرین ستوده را آزاد کنید



پوستر: نسرین ستوده را آزاد کنید 
کاری از دوست سبز
به امید آزادی همه ی زندانیان سیاسی  

free_sotoudeh_s.jpg


--
هر شهروند یک ستاد....هر ایرانی یک همراه
من، تو، او، ما ، شما، ایشان....همه رسانه هستیم ...
www.greenfriend.info



سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


كاريكاتور زمتون - واكنش


ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد

(ماهاتما گاندي) 

 

كاريكاتور زمتون - واكنش


زمتون - واكنش.jpg



سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


كاريكاتور خانواده درگير

 

 

درگیر (110)-اندوه پاریس کشت ما را

 


سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


كاريكاتور زمتون - شعبده اعدام


ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد

(ماهاتما گاندي) 

 

کاریکاتور زمتون - شعبده اعدام

زمتون - شعبده اعدام.jpg

سبز مي مانيم، تا هميشه
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم

آقای احمدی نژاد؛ خبر بدی برایت دارم! مهر رسید!
(عنوان نامه رندانی سیاسی مجید دری از اوین)


Friday, October 22, 2010

کروبی خطاب به نمایندگان مجلس: شما ننگ تصویب این طرح را برای خود نخرید


سحام نیوز: چندی پیش طرحی با عنوان" نظارت بر نمایندگان مجلس"برای تصویب  در مجلس شورای اسلامی مطرح شد. این طرح که خارج از مجلس تهیه، طراحی و هدایت شده بود به متولیانش اجازه می داد تا نمایندگان مخالف و یا حتی مستقل در صورت عدم رضایت اربابان قدرت از مجلس اخراج و حتی در مواردی به محاکم قضایی معرفی گردند. طرح مذبور فشاریست بر نمایندگان مردم برای یکسویه نمودن رای و نظر آنان با رای حاکمیت. اجرای این طرح زنگ خطریست برای تنها نهاد دمکراتیکی که البته اکنون از استقلال آنهم چیز زیادی باقی نمانده است. در پی این طرح، مهدی کروبی به عنوان رئیس سابق مجلس شورای اسلامی درنامه ای به نمایندگان مردم،ابعاد فتنه انگیز این طرح را برای آنان برشمرد.به گزارش سحام نیوزمتن کامل این نامه بدین شرح است:

بسمه تعالی
نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی
با سلام
ضمن عرض خسته نباشید امید دارم که در این روزهای حساس و خطیر در پیگیری امور نمایندگی خود پیروز و موفق باشید. در روزهای گذشته متن طرحی به دست من رسید که نظارت مجلس بر مجلس عنوان آن بود اما به واقع پایه های جمهوریت نظام و مشروطیت حکومت را نشانه گرفته بود؛ و از اینرو وظیفه خود دیدم به عنوان یک پاسدار مشروطیت و در مقام فردی که چهار دوره در کسوت نمایندگی و همچنین سه دوره در هیت رئیسه خدمتگزار کوچک ملت بوده ام، شما را از عواقب و نتایج تصویب احتمالی چنین طرحی آگاه کنم؛ مقدمتا چند نکته را به عنوان ضرورت با شما در میان می گذارم و پس از آن اشاره خواهم کرد که چرا بیم آن دارم که با تصویب چنین طرحی، مجلس به عنوان یادگار عصر مشروطه و انقلاب اسلامی به نهادی فرمایشی و بی اثر تبدیل شود.

اول. به واقع بزرگترین نقطه قوت هر نظام مردمسالار در وجود و استقلال نهاد قانون‌گذاری است و اینچنین بود که پدران مشروطه خواه ما در مشروطه کردن حکومت استبدادی پیش از هرچیز بر تاسیس نهاد پارلمان همت گماردند و مشروطیت در ایران با تاسیس خانه ملت کلید خورد. هفت دهه پس از انقلاب مشروطه نیز قانون اساسی ما آنقدر به جایگاه مجلس اهمیت و اعتبار می‌بخشید که بر طبق اصولی از آن «مجلس وظیفه تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد» (اصل۷۶) و مطابق نظر قانونگذار اساساً تشکیل دولت بدون حضور مجلس امکان پذیر نیست (اصل۸۸) و مجلس حق سوال و استیضاح از دولت را دارد. نسل ما هنوز فراموش نکرده است توجهی را که امام از ابتدای مبارزه خود علیه استبداد پهلوی بر نهاد مجلس و پارلمان داشت آنچنانکه وقتی در آن دوره نهاد پارلمان در اثر ردصلاحیت ها و تقلب های گسترده به نهادی تحت امر حاکمان مبدل شد امام راحل مرگ جمهوریت و مشروطیت را هشدار داد و به هنگام تصویب لایحه کاپیتولاسیون با یک قیام و قعود نمایندگانی که به واقع نماینده ملت نبودند، فریاد برآورد که حق بود اگر «بیرق سیاه بالاى بازارها و خانه‏ها بزنند و چادر سیاه بالا ببرند». امام راحل آنقدر بر جایگاه و موقعیت مجلس توجه داشتند که پس از انقلاب نیز تصمیم گیری در خصوص ماجراهای مهم و تاثیرگذار را به مجلس واگذار کردند و حتی در بازنگری قانون اساسی علاوه بر اینجانب و رئیس وقت مجلس، انتخاب ۵ نفر از اعضا شورای بازنگری را به مجلس واگذارنمودند البته جمله مشهور و همیشگی امام هیچگاه از یاد ملت ایران نمی‌رود که فرمودند «مجلس در راس همه امور است»؛ و این سخن نه یک تعارف سیاسی که برآمده از یک اعتقاد قلبی بود.

دوم. اگر نبود سابقه چهار دوره خدمتگزاری ام در مجلس و احساس دینی که به این رکن رکین در نظام جمهوری اسلامی می کنم، شاید این نوشته را خطاب به شما قلمی نمی کردم. به واسطه چهار دوره خدمتگزاری مردم در نهاد مجلس همواره خود را پشتیبان نهاد مجلس دانسته ام و در هیچ موقعیتی نیز به حکم مصلحت چشم بر تضعیف جایگاه این نهاد نبسته ام و اکنون نیز اگر با شما سخن می گویم صرفا به واسطه خطری است که در کمین می بینم و نگرانی ای که از تضعیف این نهاد دارم.

سوم. نظارت بر مجلس در یک نظام دموکراتیک و اسلامی نه تنها امری پسندیده که امری لازم و از اوجب واجبات است. این نظارت اما نباید به ابزاری در دست مخالفان دموکراسی و اراده مردم و اصحاب قدرت تبدیل شود که در این صورت از معنا تهی و به ضد خود تبدیل خواهد شد. تحدید و تضعیف جایگاه مجلس به نام نظارت و حفاظت از مصلحت عمومی البته امری بی سابقه در این مملکت نیست. مخالفان اراده ملت در هر برهه و زمانه ای سعی در تحدید و تضعیف جایگاه مجلس و نمایندگان ملت داشته اند و آنچنانکه در تاریخ معاصرمان نیز دیده ایم گاه به کمک توپ و سرباز روسی و گاه به مدد ردصلاحیت های گسترده و تقلب در انتخابات تلاش شده اند تا نهادپارلمان را به نهادی حکومت ساخته و فرمایشی تبدیل کنند. بر اساس همین تجربه بود که با پیروزی انقلاب اسلامی و در هنگام تدوین و تصحیح قانون اساسی بسیار تامل شد تا راهی برای جلوگیری از تبدیل مجلس به نهادی فرمایشی و حکومت ساخته تعبیه شود و نهاد شورای نگهبان به عنوان نهادی ناظر درنظر گرفته شد تا همچون گذشته که نفوذ دربار و حکومت سدی در برابر انتخابات سالم به حساب می آمد این بار در نظام جمهوری اسلامی، نهاد مجلس از دست اندازی حاکمان در امان بماند. با این حال شورای نگهبان خصوصا پس از رحلت امام آنچنان بر دایره نظارتی خود بر انتخابات مجلس افزود که عملا به نهادی مخل مشروطیت و سدی در برابر اراده مردم تبدیل شد. آنچنانکه امروز عملا یک نماینده مردم پیش از انتخاب توسط جمهور مردم باید توسط اعضای شورای نگهبان منتخب اعلام شود و ابتدا از صافی سلایق اعضای شورای نگهبان بگذرد تا در مرحله بعد در معرض انتخاب رای مردم قرار بگیرد. بدین ترتیب آنچه باید با هدف نظارت بر مجلس در جهت تحقق حقوق ملت و جلوگیری از دست اندازی ارباب قدرت انجام می شد عملا و در گذر زمان به ضد خود تبدیل شد.

نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی

این توضیحات و مقدمات را با شما در میان گذاشتم تا تاکیدی کرده باشم بر جایگاه و ضرورتی که نهاد مجلس و پارلمان در ایران دارد و اکنون بر اساس این جایگاه و پیشینه قصد دارم تا سه عیب اساسی را که در طرح نظارت مجلس بر مجلس نهفته است با شما در میان بگذارم؛ طرحی که البته فوریت آن در مجلس یک بار با عدم همراهی نمایندگان رای نیاورد و از دستور خارج شد اما سپس در اقدامی کم سابقه با امضای ۵۱ نماینده همراه شد تا امکان طرح دوباره در صحن مجلس را بیابد؛ و البته این خود نشان دهنده آن است که چگونه برخی افراد و نهادها در پوشش این طرح، سودای تضعیف و فرمایشی کردن این نهاد یکصدساله را در سر دارند. اکنون اما سه ایراد کلی وارد بر این طرح را با شما در میان می گذارم:

اول: تحقیر نماینده. اینکه کار نماینده را به آنجا بکشیم که برای او پرونده سازی انجام شود و نهایتا این پرونده سازی به «تذکر بدون درج در پرونده، اخد تعهد کتبی مبنی بر عدم تکرار ، تذکر کتبی با درج در پرونده، کسر یک تا سه ماه حقوق و مزایا» (ماده ۱۶) منجر شود چگونه می تواند با حفظ شان و جایگاه مجلس تناسب داشته باشد؟ جالب آنکه در ادامه چنین مواد توهین آمیز و تحقیر کننده ای، نویسندگان طرح پیشنهاد کرده اند «در صورتی که اقدامات نماینده جرم تلقی شود موضوع برای رسیدگی و صدور حکم به قوه قضائیه منجر خواهد شد»(همان ماده) و به قوه قضائیه نیز تکلیف کرده اند که «شعبه خاصی را برای رسیدگی به موضوعات ارجاعی تشکیل» دهد. درنظر بگیرید مجلسی که علیه نماینده خود پرونده سازی کند و پرونده او را برای تفهیم اتهام روانه نهادهای قضایی سازد. چنین اقدامی نه تنها در تاریخ مجالس ایران که در تاریخ پارلمان جهان نیز بی سابقه است و البته شرم آور. آنچنانکه در این طرح آمده است می توان برای تنبیه یک نماینده نطق او را به تعویق انداخت و عضویت او در مجامع و حتی هیات رئیسه مجلس و کمیسیونها را لغو کرد. به راستی چگونه می توان با اجرای چنین طرحی از عزت و استقلال یک نماینده نیز سخن گفت؟ تصویب قانونی در مجلس که مطابق آن یک نماینده موظف شود برنامه سفر خود را از پیش اعلام کند و بدون مجوز و اجازه حتی حق یک سفر نیز نداشته باشد و مصونیت نمایندگی او در معرض تهدید از سوی یک کمیته مشخص قرار گیرد، به معنای تبدیل خدمتگزاران ملت به نوکران قدرت خواهد بود.

دوم: تهدید نماینده در لوای نظارت. نظارت بر نمایندگان ضروری است و به واقع آیین نامه داخلی مجلس، هیئت رئیسه و کمیسیون اصل نود هر یک به نوعی این نیاز نظارتی را تامین می کنند؛ و البته می توان با اضافه کردن موادی به آیین نامه داخلی مجلس، تحقق این نظارت را مطابق نیاز و فهم زمان اجرایی تر نیز ساخت. اما محتوای طرح حاضر نشان می دهد که نویسندگان آن نه به دنبال نظارت بر نمایندگان که در حقیقت به دنبال تحدید نمایندگان بوده اند و طبع آقایان با نظارت استصوابی و سلیقه ای شورای نگهبان سیر نشده که اکنون در اندیشه طرحی دیگر افتاده اند تا اگر یک نماینده در گذر از هفت خوان رستم و راه یافتن به مجلس، همچنان سخنی ناپسند اصحاب قدرت گفت بتوان به طرفه العینی و به گوشه قلمی او را توبیخ، تحدید و یا از مجلس اخراج کرد؛ که البته در صورت تصویب چنین طرحی دیگر فاتحه مجلس هم در نظام جمهوری اسلامی خوانده خواهد شد. جالب آن است که در بندی از این طرح آمده است «رسیدگی قضایی و صدور رای برائت نماینده مانع از اجرای تصمیمات متخذه توسط مجلس یا کمیسیون در خصوص تخلفات ارتکابی نخواهد بود».(ماده ۲۰) بدین ترتیب نیک مشخص است که هدف نویسندگان طرح از نظارت بر نماینده، نه جلوگیری از تخلفات احتمالی، که گشودن راهی برای تهدید و توبیخ و اخراج نماینده بوده است، آن هم بر اساس سلایق خاص و تصمیم های گرفته شده در محافلی مشخص.

سوم: وظیفه نمایندگی. با مکانیسم های تنبیهی و محدود کننده ای که در این طرح نهفته است یک نماینده در پیگیری و دفاع از حقوق ملت همیشه در فشار خواهد بود و کمیته ای در مجلس شمشیر خود را بر سر او نگاه خواهد داشت. در صورت تصویب این طرح بیم آن دارم نمایندگانی همچون مرحوم مدرس که در رژیم پهلوی در مجلس تحمل می شدند با توبیخ ، احضار و اخراج دیگر تحمل نشوند و راه بر آخرین امکان حضور نمایندگان ملت در مجلس بسته شود. سلب مصونیت و آزادی از یک نماینده، یعنی نابودی مجلس و همان گونه که حضرت آیت‌الله‌العظمی صافی‌گلپایگانی فرمودند «اینگونه طرح‌ها، موجب نظارت اکثریت بر اقلیت می‌شود که این امر نیز با فلسفه اسقلال نمایندگان مجلس کاملاً در تضاد است». سخن گفتن از ابطال اعتبارنامه نماینده (ماده ۲۱) و ملزم کردن دستگاه های اجرایی به در اختیار گذاردن مدارک درخواستی علیه یک نماینده (ماده ۳۱) و بسیاری مواد دیگر این قانون در مواجهه کامل با آزادی عمل یک نماینده قرار دارد و حکایت از آن می کند که اراده ای خاص به دنبال فتح مجلس به عنوان آخرین خاکریز در نظام جمهوری اسلامی ایران است.

نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی

پس از رحلت امام، جریانی خاص با پروژه ای مشابه با آنچه امروز برای تضعیف جایگاه مجلس درنظر گرفته است، نهاد مجلس خبرگان را نیز به نهادی کم اثر و غیر مستقل تبدیل کردند. آنچنانکه یک سال از مرگ امام، خبرگان رهبری در جلسه ای که البته در شرایطی خاص برگزار شد، وظیفه تایید صلاحیت خود را از خود سلب کردند و به شورای نگهبان واگذار کردند. در آن جلسه خبرگان، برخی تحفظ به خرج دادند و سکوت کردند و برخی نیز غایب شدند و تنها یک نفر، مرحوم آیت الله عبایی خراسانی، زبان به اعتراض گشود. اما به هر حال در آن جلسه وظیفه تایید صلاحیت نمایندگان خبرگان به شورای نگهبان واگذار شد و نتیجه آن واگذاری نیز این شد که امروز مجلس خبرگان رهبری به نهادی کم اثر تبدیل و انتخابات آن هر دوره با ردصلاحیت بسیاری روحانیون انقلابی و مبارز همراه شده است.

قدرت ها گذراست و حکومت ها از پی هم می آیند و می روند. این درسی است که تاریخ به ما آموخته است. شما اما نگذارید که در این میان ذبح مجلس، در دوره ای صورت بگیرد که شما عنوان نماینده ملت را بر خود داشته اید. من در مقام یک برادر دینی، همکار قدیمی و پاسدار مشروطیت از شما می خواهم که اگر عده ای کمر به نابودی مجلس بسته اند شما ننگ تصویب این طرح که تیر خلاص بر نهاد قانونگذاری است را برای خود نخرید و بگذارید آنها خودشان در نهادی خارج از مجلس چنین برنامه ای را عملیاتی کنند.

والسلام
مهدی کروبی
۱/ ۰۸/ ۱۳۸۹