جمعه چهار تیرماه 89، 25 ژوئن 2010 میلادی
امروز در مورد شش موضوع صحبت میکنیم.
موضوع اول این که آقایان محمد نوری زاد و عمادالدین باقی به قید وثیقه از زندان آزاد شدند این دو بزرگوار که نامهها و مقاومتشان زبان زد همه هست نشان دادند که حکومت در مقابل مقاومت زندانیان بزرگ سیاسی ما هیچ چارهای به جز عقب نشینی ندارد.
نکتهٔ دوم این که آقای باهنر در جامعه اسلامی مهندسین دیروز صحبتی کردند که گوشهای از پرده را بالا زده ایشان گفت که جناح کوچکی از اصول گرایان قصد حذف بقیه و نخبگان را دارند و با یک مخالفت کوچک دیگران را متهم به کفر می کنند باید به آقای باهنر گفت که در واقع این قصهٔ کلّ کشور ایران است که جناح کوچکی که همین آقایان اصول گرا را بگوییم همین رفتار را با تمام مردم ایران می کنند و قصد حذف تمام مردم ایران را دارند و نخبگان را نیز از دایره بیرون می کنند و باید به ایشان گفت وقتی که برق سر نیزهٔ نظامیها در سیاست میآید و جا به جایی قدرت با خواست و رای مردم انجام نمی گیرد و نظامی گری تکلیف قدرت را معلوم میکند و سرکوب زندان و دستبند و شکنجه تکلیف قدرت سیاسی را معلوم میکند انتهای کار آن است که آقای باهنر هم حذف می شود و یک جمع کوچک میخواهد به همه تسلط داشته باشد این سرنوشت آن نظامی گری و قدرت مطلقه ای است که در یک فرد مثل ولایت مطلقهٔ فقیه متمرکز است و هیچ راه حلی هم ندارد جز اینکه قدرت به مردم برگردد و دموکراسی در کشور حکم فرما باشد آقای باهنر و دوستانشان در جمعیتهای موتلفه را که از مدتها قبل باید جز مردگان سیاسی حساب کرد هیچ سر نوشتی بهتر از بقیه ندارند و حذف خواهند شد.
نکتهٔ سوم اینکه سنای آمریکا با ۹۹ رای موافق و بدون رای مخالف و کنگرهٔ آمریکا با ۴۰۸ رای موافق مقابل تنها هشت رای مخالف لایحه ای را تصویب کردند که به موجب آن هر شرکتی که به ایران بنزین بفروشد مشمول تحریم آمریکا می شود و حق معامله با آمریکا را ندارد هر شرکتی که با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همکاری کند مشمول تحریم آمریکا می شود همین طور هر بانکی که با سپاه هم کاری کند یا با بانکهای مشمول تحریم ایران همکاری کند مشمول تحریم آمریکا خواهد شد. میتوان گفت که این تقریبا شدیدترین لایحهای است که در آمریکا علیه ایران تصویب شده و از دیروز عصر که این لایحه تصویب شده موضوع بحث رسانههای مختلف قرار گرفته. این لایحه تبعاتی دارد از جمله این که بسیاری از شرکت های چینی که با آمریکا همکاری می کنند یا تکنولوژیهای آمریکایی را استفاده می کنند در پالایشگاه و صنایعشان احتمالا با مشکل مواجه خواهند شد و ناچارند که همکاریشان را با ایران قطع کنند به هرصورت فشار روی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کلّ ایران اتفاقی است که به دلیل جنبش سبز ایران و مقاومت مردم و جنایتهای سپاه و حکومت از سوی دیگر اتفاق افتاده است اگر جّو دنیا نمایندگان مجالس کشورها دولتها مطبوعات این چنین مثبت به دفاع از حقوق مردم ایران و این چنین آماده است برای محدود کردن حکومت ایران به خصوص سپاه مهمترین دلیلش اتفاقاتی است که در یک سال اخیر افتاده است مشروعیت زدایی که از حکومت ایران در سطح داخلی و در سطح بینالمللی به وجود آماده و آقایان سپاهی که دستشان را در اقتصاد کشور باز کردند و خون مردم را در شیشه کردند و خون مردم را به زمین میریزند، کودتا می کنند اعدام می کنند، تجاوز می کنند و شکنجه می کنند باید گفت پولهایی که انباشته اند در هیچ بانک دنیا دیگر به دردشان نخواهد خورد ضمن اینکه چون دستشان را در اقتصاد کشور کرده اند همراه با خودشان تمام اقتصاد ایران را غرق خواهند کرد به خصوص پروژهای نفت گاز و انرژی کشور را که سپاه قبضه کرده و از این پس امکان فعّالیت کردن برایشان بسیار محدودتر خواهد شد.
نکته چهارم این که سپاه اعلام کرده است که اگر کشتی های ایران بازرسی شوند واکنش خاص نشان می دهد . من نمی فهمم این واکنش خاص یعنی چه در مورد مکم رسانی به غزه دیدیم که بعد ار تهدید اسراییل که گفت به هر صورت کشتی های ایران را متوقف خواهد کرد ایران عقب نشینی کرد و گفت به دلیل شرایط بین المللی کشتی های کمک را نمی فرستند. حال باید دید این حرف ها در واکنش به قطعنامه شورای امنیت چگونه خواهد بود. آیا سپاهی ها فقط می خواهد ژست بگیرند مثل کاری که درباره غزه انجام دادند و عقب نشینی می کند یا این که واقعا قصد درگیری دارند تا برای خودشان مشروعیت ملی درست کنند آن چنان که یک موقعی کودتاچی های آرژانتین کردند وقتی عاجز شدند از داخل. اما به نظر من حتی اگر بخواهند سپاهی ها ماجراجویی کنند و برای این که مشروعیتی کسب کنند و ضرباتی را که از مردم خورده اند بخواهند این گونه جبران کنند فکر نمی کنم که بتوانند به این قیمت هم مشروعتی کسب کنند.
نکته پنجم این بعضی از دوستان از بنده سوال کرده اند راجع به فرمایشات آقای کدیور و نظر من را خواسته اند. من راجع به محتوای حرف های ایشان نظر خاصی ندارم طبیعاتا با خیلی از فرمایشات ایشان موافقتی ندارم اما این نکته را می خواهم بگویم و آن این که هر کسی نظرش را باید بگوید و آن محترم است و در آینده ای که برای ایران در نظر داریم آینه است که حتی طرفداران پرو پا قرص ولایت فقیه حتی از نوع آقای خامنه ای هم حق حرف زدن داشته باشند و بروند در میدان رای گیری. اگر رای اوردند در قدرت سهم داشته باشند اما اگر رای نیاوردند نتوانند به زور دیگران را کنار بزنند و میزان انتخابات آزاد باشد بنابراین استدعای من از همه دوستان این است که فضای حرف زدن باید بازباشد و نقد کار خوبی است و البته تخریب کار بدی است. اما این را هم باید بگویم که هیچ کس حق ندارد به جای جنبش سبز حرف بزند و وقتی امثال آقای موسوی و کروبی دایما تکرار می کنند که همراهان کوچک جنبش هستند و جنبش متکثر است و عقاید مختلفی در آن هست بقیه که جای خودشان را دارند لذا جنبش سبز ایران متشکل از گرایش های مختلف و باورهای مختلف است و مجموع این ها جنبش را تشکیل می دهد و همه هم در یک هدف مشترک هستیم و آن هم پایین کشیدن استبداد دینی در ایران و حاکم کردن دموکراسی است و کسی اجازه صحبت کردن به جای جنبش را ندارد.
نکته آخر سوالی است که جمعی از دوستان به ویژه از چند شهر کوچک ار من پرسیده اند که با جو ترس و وحشتی که حکومت می خواهد ایجاد کند چگونه می توان مقابله کرد البته قبلا در درس های کانواس صحبت کردیم اما پاسخ مفصل به این سوال را در روزهای بعد درباره اش صحبت می کنیم.
تا فردا شاد پیروز، موفق و سرافراز باشید
به امید پیروزی ایران و ایرانی
--