Thursday, June 24, 2010

سه بار نقد رهبري در يك روز - فرزانه بذرپور

سه بار نقد رهبري در يك روز - فرزانه بذرپور

جرس: روز سي ام خرداد و سالگرد سركوب خونين مردم معترض در سال گذشته، از اين جهت هم قابل اهميت بود كه سه گفتار متفاوت، رهبر جمهوري اسلامي را مورد تعريض و انتقاد قرار داد: بيانيه مهدي كروبي، مصاحبه هاشمي رفسنجاني و نامه عبدلكريم سروش.  

نامه به رهبري جمهوري اسلامي از سال 78 و با نامه تاثير گذار يدالله سحابي آغاز شد، نامه اي كه در همان سال نسبت به نوع حكومت داري آقاي خامنه اي خرده گرفته بود. يدالله سحابي در نامه اش با  كمال احترام به رهبري تذكر مي داد كه همه راهها در جمهوري اسلامي به رهبري ختم مي شود و بسياري از افراد در تضييع حقوق مردم حق يا ناحق خود را منتسب به ولايت فقيه و رهبري مي دانند. نامه سحابي توقيف روزنامه ناشر را درپي داشت. پس از سحابي هم، تني چند مانند شعله سعدي نماينده سابق مجلس كه در انتخابات مجلس رد صلاحيت شده بود، نامه هايي به رهبري نوشتند كه بازتاب چنداني  نداشت. دوازده خرداد سال گذشته اكبر اعلمي نماينده مجلس ششم و نامزد رد صلاحيت شده رياست جمهوري، نامه سر گشاده اي به رهبر جمهوري اسلامي نوشت و در ابتداي نوشته اش عنوان كرد  كه اين  نامه  بنده خدا به بنده ديگر خداست و سپس به نقد محترمانه رهبري و شوراي نگهبان منصوبش پرداخت. اما پس از 22 خرداد سال 88 و اعلام دستبرد بزرگ حاكميت به صندوقهاي راي از سوي معترضان، نقد رهبري بالا گرفت، در راهپيمايي معترضان به انتخابات و تا روز 29 خرداد ماه و يك روز قبل از خطبه هاي جنجالي آقاي خامنه اي، شعارهاي مردم عليه احمدي نژاد بود و صرفا اعتراض به  تقلب در انتخابات.

سخنراني تند رهبري در نماز جمعه 29 خرداد و اين بيان صريح كه خون معترضان بر گردن ميرحسين موسوي و كروبي است و در پي آن سركوب خونين مردم در روز بعد، رهبري نظام را به هدف اصلي شعارها تبديل كرد، به نظر مي رسيد تا پيش از اين مردم معترض ابا داشتند تا شعاري عليه رهبري سر دهند و اين شخص رهبر نظام بود كه  به ناگاه از احمدي نژاد سبقت گرفت و خود را مقابل مردم قرار داد.

كشتار مردم در سي ام خرداد ماه همه چيز را به ضرر بالاترين مقام كشور تمام كرد و در تمام مناسبت هاي بعدي مانند روز قدس، 13 آبان و 16آذر اين سيد علي خامنه اي بود كه پيشتر و بيشتر از احمدي نژاد آماج شعارهاي تند و گزنده مردم مي شد. اوج اين اعتراضات مردمی در روز به خاك سپاري آيت الله منتظري بود كه جمعيت انبوه مشايعت كنندگان پيكر آيت الله، اعتراض خود را به پيام تسليت مغرضانه رهبري كه آيت الله فقيد را گناهكار خوانده بود بيان كردند، اين شعار هاي پرطنين عليه رهبري آن هم در شهر مذهبي و روحاني نشين قم، آنچنان براي حكومت گران آمد كه از روز بعد فضاي امنيتي شديدي در شهر برقرار شد و تظاهرات حاميان رهبري به سرعت مهيا گشت.

خشونت هاي يكسال اخير دوستان سابق رهبري را هم يا به سكوتي پر معنا فرو برد و يا مانند محمد نوري زاد به فريادي بهت آور وا داشت، نوري زاد يار ديرين رهبري نامه هاي منتقدانه و پي در پي به رهبري نگاشت و حتي در زندان هم دست از اين نامه نگاري برنداشت. با اين همه هنوز سران جنبش سبز در بيانيه ها به تعريض، رهبري نظام را مورد خطاب قرار مي دادند. 

نامه يك دوست شصت ساله

دو روز مانده به انتخابات دوره دهم رياست جمهوري ، هاشمي رفسنجاني در نامه اي كه حتي در ازدحام خبر پس از انتخابات هم اهميتش را از دست نداد، براي اولين بار در دوران رهبري آيت الله خامنه اي زبان به انتقاد و هشدار به رهبري گشود، هاشمي در اين نامه كه به بهانه توهين هاي احمدي نژاد به او و خانواده اش نگارش يافت، احمدي نژاد را با بني صدر مقايسه كرده بود و هشدار داده بود كه اگر در انتخابات تقلبي صورت گيرد، آتشفشاني بر پا خواهد شد كه نمي توان مهارش كرد. نامه هاشمي سلامي نداشت و همين حاميان رهبري را مي آزرد و لحني داشت كه چندان شبيه يك پيرو ولي فقيه نبود.

امسال و در سالگرد انتخابات، سايت رسمي هاشمي رفسنجاني بار ديگر همان نامه را  منتشر كرد و باز هم مانند سال گذشته خبر ساز شد، اما هاشمي رفسنجاني اينبار در مصاحبه با يك نشريه ناشناخته جمله اي را گفت كه در تعريض و انتقاد مستقيم به رهبري به شمار مي رفت. هاشمي رفسنجاني با صراحتي كه انتظارش نمي رفت عنوان كرد كه در قبال مناظرات و عملكرد احمدي نژاد كه همه سرمايه نظام را به حراج گذاشت، انتظار دلسوزان نظام اين بود كه رهبري عكس العملي نشان مي داد. هاشمي در اين مصاحبه كه به نظر مي رسيد سوالاتش به دقت بررسي شده اعلام كرد كه  هراس دارد تا از قدرت كناره گيري كند تا مبادا شبهه قهر و اختلاف برخيزد. برخي ناظران معتقدند كه اين يك تهديد است و شايد مقدمه اي براي نگارش يك نامه تازه و انتقادي تمام عيار از سيد علي خامنه اي كه هاشمي رفسنجاني مي گويد سابقه دوستي شصت ساله دارند.

 بيانيه اي در يك قدمي رهبر

مهدي كروبي در آخرين بيانيه اش به مناسبت سالگرد انتخابات دهم، جداي از اينكه به صراحت و براي چندمين بار بر تقلبي بودن انتخابات پاي فشرده، براي اولين بار در بيانيه هايش تعريض غليظي به رهبر جمهوري اسلامي داشته است و اختيارات ولي فقيه را مورد نقد قرار داده است.

كروبي يكبار ديگر و در آستانه سال نو، سخنراني آقاي خامنه اي را كه گفته بود نظام جمهوري اسلامي كشتي نجات است به سخره گرفت و در پيام سال نو ، نظام جمهوري اسلامي مطلوب رهبري  را كه تنها فقهاي شوراي نگهبان و برخي نظاميان از آن پشتيباني مي كنند، به قايق تشبيه كرد.

كروبي در بيانيه تازه اش تفسير ولايت فقيه را آنگونه كه حكومت بيان مي كند با اصول شيعه ناسازگار خوانده و عنوان كرده كه تفسير ولايت فقيه آنچنان توسعه يافته كه تيشه به ريشه قانون اساسي و جمهوري اسلامي مي زند. تعارض ولايت فقيه و به تبع آن ولي فقيه و رهبر با قانون اساسي، نكته برجسته بيانيه كروبي است و اين بيانيه را در يك قدمي نقد مستقيم آقاي خامنه اي قرار مي دهد.

خطيب از دست رفته

عبدالكريم سروش از ميانه دهه هفتاد نامه نگاري به رهبر جمهوري اسلامي را آغاز كرد، درست از همان سالهايي كه سخنراني سروش در دانشگاه اميركبير از سوي انصار حزب الله به تشنج كشيده شد. نامه سروش به رهبر نظام ، گلايه اي بود كه بيشتر به تظلم خواهي مي مانست و اين غزل حافظ را براي رهبري به تمامي روايت كرده بود كه زان يار دلنوازم شكريست با شكايت. اما نامه اين استاد ممنوع ااتدريس دانشگاه تهران كه سي ام خرداد منتشر شد، با لحن مطنطن و گزنده، عملا رهبر جمهوري اسلامي را فاقد شرايط رهبري عنوان كرده بود . اين روشنفكر ديني در اين نامه تنها حسن آقاي خامنه اي را به زعم خود ، خطابه دانسته و آن را هم با خطبه آخرين نماز جمعه رهبري و علي خواندن خود و طلحه و زبير ناميدن مخالفان بر باد رفته دانسته است.

نامه اي در دور دست

خرداد سال 1355، زماني كه رژيم پهلوي در اوج اقتدار به سر مي برد و تمام گروهاي مسلح بر انداز با عمليات موفق اطلاعاتي ساواك از بين رفته بودند. علي اصغر سيد جوادي ، نويسنده ممنوع القلم، نامه 230 صفحه اي سرگشاده اي خطاب به شاه نوشت و با انتقاد از رژيم سلطنت و فساد دربار متذكر شد كه صداي شكستن پايه هاي سلطنت پهلوي را مي شنود . نامه سيد جوادي در آستانه انقلاب 57 كه هنوز طالعش ندميده بود، اقتدار رژيم را به لرزه در آورد، اين نامه مفصل كه بنابر قانون اساسي مشروطيت ، به شاه هشدار مي داد كه فقط بايد سلطنت مي كرد و نه حكومت، بنا به عقيده تاريخ نويساني مانند سرهنگ نجاتي، حسن مطلع انقلاب 57 بود. علي اصغر سيد جوادي نامه را به آدرس كاخ نياوران پست كرد و در مدت كوتاهي و با امكانات آن روزها ، نامه مفصلش زيراكس شد و دست به دست چرخيد و باعث شد تا ديگران هم زبان به نقد مستقيم شاه باز كنند . كانون نويسندگان و شعرا و نويسندگاني كه سال بعد در ده شب ادبي انجمن گوته گرد هم آمدند ، همه در انتقاد از رژيم پهلوي زبان گشاده اي داشتند كه عاقبت به فريادهاي حنجره ميليوني مردم در خيابانهاي تهران گره خورد و نظام شاهنشا هي فروريخت.




-- 
سبز مي مانيم، تا هميشه