Tuesday, October 5, 2010

اعتراض زهرا رهنورد به حبس در تبعید ضیا نبوی و دیگر زندانیان

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 


زهرا رهنورد، نویسنده و استاد دانشگاه در یادداشتی کوتاه نسبت به اجرای احکام حبس در تبعید برای زندانیان سیاسی از جمله ضیا نبوی، دانشجوی محروم از تحصیل که به تازگی به زندان کارون اهواز تبعید شده ،اظهار نگرانی کرده است.

به گزارش کلمه ،متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:

تمام درخواست خانواده های زندانیان سیاسی آزادی بدون قید و شرط عزیزان شان بوده است. تولدها ،سوگواری ها و جشنهای مذهبی و ملی همچون مهرگان در آغاز سال تحصیلی جدید هر یک فرصتی است برای دعا و نیایش به درگاه الهی که "الهی فک کل اسیر" .

تمام دلخوشی و درخواست خانواده های زندانیان سیاسی آزادی بدون قید و شرط زندانیان بوده است که ناگهان خانواده ها با ابتکار جدیدی از سوی دست اندرکاران مربوطه روبرو شدند. مجازات جدیدی که به صورت زندان در تبعید است .طبق این رویه زندانیانی سر فراز و مقاوم چون شیوا نظر آهاری،ضیا نبوی ،احمد کریمی ،حامد روحی نژاد ، مجید دری و دیگران یا یه زندانهای دیگر تبعید یا به آن محکوم شده اند و هر لحظه انتظار تلخی خود و خانواده هایشان را آزار می دهد.

ضیا نبوی ،فعال دانشجویی بارها گفته است که هیچ وابستگی به گروههای خارج از ایران ندارد و تنها گناهش دفاع از حق تحصیلی است که در دولت نهم از او و دوستانش گرفته شده بود.هم بندان ضیا بسیار در باره سجایای اخلاقی وی بویژه روحیه مقاوم و صبر شگفت انگیزش نوشته و گفته اند .آنها می گویند ضیا آنقدر بی کینه است که حتی کمترین کینه و خشمی نسبت به قاضی ای که او را به پانزده سال حبس در تبعید محکوم کرده ، ندارد و این را به خوبی می توان در نامه ای که به تازگی برای قاضی پرونده اش نوشته ،حس کرد.جای چنین انسانی زندان ،آن هم زندان در تبعید نیست.

این اقدام نه تنها مجازات زندانی بلکه مجازات خانواده هایی است که ناچارند مشقت طی کردن راه های دور را تحمل کنند ،مادران پیر ،زنان بچه دار ،و حتی خانواده های تهیدست . برای هر یک از آنها طی کردن این مسافتها برای ملاقاتی کوتاه و چند دقیقه ای سخت و غیر قابل تحمل است .به عنوان مثال پدر رنجدیده ضیا نبوی اخیرا در نامه ای به دیوانعالی کشور نوشته است که «خانواده من جزء طبقات پایین اقتصادی جامعه و از صنف دهقانی- کارگری ساده روستایی هستند و من تمام عمر با زحمت وتلاش کار کرده ام تا لقمه حلالی برای فرزندانم کسب کنم. اکنون در سن پنجاه وپنج سالگی تقریبا ناتوان از کارکردن هستم و چشم امید ما بعد از خدا همین پسرم است و این در حالی است که نه تنها او در کنار ما نیست بلکه ما حتی توان مالی کافی برای رفتن به ملاقاتش در جای دور افتاده ای چون اهواز را هم نداریم.»

خوب است مسوولان قضایی خدا را ناظر و شاهد بگیرند و برای همیشه به این گونه ظلم ها پایان دهند . نه تنها زندانی در تبعید بلکه همه زندانیان را بدون قید و شرط آزاد کنند و مطمئن باشند دل امام زمان را شاد کرده اند .


 
 

Things you can do from here: