کلمه- زهرا صدر:
ابوالفضل قدیانی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در دی ماه ۱۳۸۸ بعد از جریان عاشورای تلخ آن سال بازداشت و بعد از حدود دو ماه آزاد شد.
این فعال اصلاح طلب، در جریان دادگاهی غیرعلنی، که با چالش زیادی هم روبرو شد، توسط قاضی مقیسه به اتهام "تبلیغ علیه نظام"، به یک سال حبس و به اتهام توهین به احمدی نژاد به صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد.
رییس کمیته تشکیلات سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی،در جریان محاکمه، با تاکید بر وقوع کودتای انتخاباتی، به قاضی تاکید داشت "احمدی نژاد رئیس جمهور نمی باشد، بلکه دروغگو و ریاکار است".
این عضو سازمان مجاهدین انقلاب، در لایحۀ دفاعیۀ خود تاکید کرده است "بنده با کمال افتخار و سربلندی، با شاهد گرفتن خدای متعال، به صراحت اعلام میکنم آنچه من به تبلیغ علیه آن متهم هستم چیزی است که حکومت ولایی خوانده میشود که آشکارا ناقض جمهوریت، بلکه متزلزل کننده اسلامیت نظام نیز هست. نشان دادن ضدیت نظام ولایی که در آن منویات یک شخص به جای قانون فصلالخطاب است و دائم از سوی منصوبان و حامیانش فوق قانون خوانده میشود، با جمهوریت؛ چندان محتاج استدلال نیست."
این مبارز و زندان سیاسی دوران ستمشاهی یکی از ۱۲ زندانی عقیدتی بود که در ماجرای شهادت هدی صابر اعتصاب غذا کرد و چند بار به بهداری اعزام شد. وی که به گفته ی همسرش دچار بیماری قلبی است تجربه ی اعتصاب را در زندان های ساواک نیز داشته است.
زهرا رحیمی همسر این فعال سیاسی در گفتگو با خبرنگار کلمه می گوید: خودشان گفتند اورژانسی باید بستری شود نمی دانم چرا اقدامی نمی کنند. انگار می خواهند ماجرای هدی صابر تکرار شود و یک شهید دیگر روی دستشان گذاشته شود. الان ۴ روز گذشته است. من بسیار نگران و مستاصل هستم. دستم به جایی بند نیست و نمی دانم دادمان به گوش چه کسی می رسد.
متن کامل گفتگوی زهرا رحیمی با کلمه را با هم میخوانیم:
ممکن است درباره ی آخرین وضعیت جسمی آقای قدیانی توضیح دهید؟
یک ماه پیش از دادستانی تماس گرفتند که از پزشکی قانونی اعلام شده که باید وقت بگیرید برای پزشک چون وضعیتشان اورژانسی است.
چند بار رفتم و وقت گرفتم. متاسفانه برای چند هفته هیچ اقدامی نکردند و من دوباره هفته ی گذشته وقتی از پزشک گرفتم و بالاخره برای دوشنبه توانستم همسرم را پیش یک پزشک در بیمارستان پارس ببرم. دکتر نوار قلب گرفت و با اکویی که انجام داد به این نتیجه رسید که باید به طور اورژانسی بستری شوند. اما متاسفانه از دوشنبه تا الان که ما پیگیر بودیم ایشان را به بیمارستان اعزام نکردند و به ما هم هیچ خبری از حالش ندادند. فقط گفتند که ما نامه را برای پزشکی قانونی فکس می کنیم و خودشان پزشک می فرستند و معاینه می کنند و جواب می دهند. اما هنوز هیچ خبری نیست. راستش را بخواهید با توجه به تذکرات دکتر و سن و سال آقای قدیانی ما بسیار نگران حال ایشان هستیم.
برای پیگیری این مسئله به دادستانی هم مراجعه ی مجدد کرده اید؟
من این یکی دو روز هر چه از دادستانی و مراکز قانونی پیگیری می کنم جوابی نمی دهند. با اینکه گفته بودند پیگیری می کنیم اما باز هم من خودم از پزشک نامه ی جداگانه ای گرفتم و بردم دادستانی که سریعتر عمل کنند. اما انگار اصلا جان آدم ها برایشان مهم نیست و هنوز که خبری به ما ندادند.
دقیقا تشخیص پزشک چه بود؟
نوار قلب گرفتند و در آن نشان داد که مشکل دارند. خودشان هم ابراز کردند که درد شدیدی در ناحیه ی سینه دارند. البته چند سالی هست که قلبشان ناراحت است و استند گذاشته اند و یک بار هم سکته کرده بودند. اما به هر حال پیگیری نکردن در شرایط کنونی بسیار خطرناک است و ممکن است هر آن اتفاقی بیفتد.
فکر می کنید اعتصاب غذای ایشان تاثیری در بدحالی شان داشته است؟
به احتمال قوی، البته من پزشک نیستم اما فکر می کنم از آن روزها که اعتصاب شروع شد حال ایشان هم بدتر شده. به گفته ی هم بندی هایش لرزش دست و درد شدیدی دارند که آزار دهنده شده برایشان. خودش که چیزی نمی گویند، اما هم بندی ها و دوستان می گویند که شرایط جسمی خوبی ندارد و علایمی که پیدا شده اورژانسی بودن وضعیت را تاکید می کند.
الان که خودشان گفتند اورژانسی باید بستری شود نمی دانم چرا اقدامی نمی کنند. انگار می خواهند ماجرای هدی صابر تکرار شود و یک شهید دیگر روی دستشان گذاشته شود. الان ۴ روز گذشته است. من بسیار نگران و مستاصل هستم. دستم به جایی بند نیست و نمی دانم دادمان به گوش چه کسی می رسد.
وقتی آقای قدیانی به زندان برگشتند در خبرها آمد که پرونده ی جدیدی باز شده و دوباره بازجویی شدند. از آن ماجرا خبری دارید؟
دقیقا معلوم نیست که میخواهند چه کار کنند. به ما گفتند که دوبار دادگاه بردند و چون وکیل حضور نداشته برگزار نشده است. یعنی به وکیل نگفته بودند که بیاید. بعد هم اعلام کردند که دادگاه شهریور ماه تشکیل خواهد شد. نمیدانم حالا واقعا قرار است چه اتفاقی بیفتد.
--
سبز مي مانيم، تا هميشه