Friday, January 28, 2011

سبز بودن را تجربه كنید!

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via (title unknown) by Parnia on 1/27/11

یاداشتی برای امروز و فردا
اكبر كرمی
no

اكبر كرمی-در مورد «جریان جنبش سبز» حرف و حدیث‌های فراوانی وجود دارد؛ هر گروهی تلاش می‌كند با عینك و استانداردهای مورد قبول خود، شماره‌ی دقیق رنگ این جنبش و كم و كیف آن را به نمایش بگذارد. رنگ و شماره‌ای كه هم در چمبره‌ی واقعیت گرفتار است و هم در كمند خواست‌های مدعیان. این گزاره هم تاكیدی است بر پرگونگی(تكثر) حاكم بر جنبش سبز و هم تاكیدی است بر مفهوم نظری «انگاره‌ی پرگونگی» كه دست كم در پهنه‌ی رنگ‌ها، واقعیت آن به رسمیت شناخته شده است؛ چه، در این پهنه است كه به ناچار و «در پایان بخشیدن به گفت‌وگوهای بی‌پایان»، در مورد رنگ‌ها، به شماره‌های بی‌پایان و «توافق‌های واپسین» پناه برده شده است.

با این مقدمه، شاید جمع و جور كردن مفهوم «سبز بودن» به گونه‌ای كه هم بتواند پتانسیل حداكثری آن را بپاید و هم از آسیب‌های ممكن در دسته‌بندی‌های جبهه‌ای در امان بماند، كاری است سخت دشوار و گاهی به نظر ناشدنی؛ دشوار است، زیرا در این جریان پر تلاطم، از نیروهای سنتی- مذهبی كه خواستار بیرون آوردن مذهب از چنگال دولت هستند تا نیروهای مدرنی كه به چیزی جز آشتی كامل با جهان جدید رضایت نمی‌دهند، می‌توان سراغ گرفت. با این‌همه، به نظر می‌رسد، خواست و تلاش برای تغییر شرایط موجود، بتواند مخرج مشترك همه‌ی این تكاپوها را به دست دهد.

برای جنبش سبز كه به قاعده باید «گفتمانی بی‌پایان» باشد، قیدهای متفاوتی پیشنهاد شده است. پیشوندها یا پسوندهایی همانند دمكراتیك، مبتنی و محاط بر حقوق بشر، متكثر، سكولار(نئوسكولار و ضد هرگونه تبعیض)، لاییك(غیر مذهبی و نه ضد مذهبی)، اصلاح‌طلب، محاط به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران(بی تنازل)، ایرانی، اسلامی(از نوع رحمانی‌اش) و ...

گذاشتن هركدام از این وندها در كنار جنبش سبز، از نگرانی‌ها و آرزوهایی خبر می‌دهد كه پاره‌های اصلی آن می‌تواند رهاورد چیرگی هرمنوتیك سوظن بر گفتمان‌های سیاسی غالب بر متن سیاست و فرهنگ ما باشد. تاریخ طولانی استبداد و تجربه‌های ناكام واپسین در گریز از نكبت توسعه نایافتگی، توضیح و توجیه لازم در چیرگی این نوع هرمنوتیك را با خود دارد و لازم نیست در اصل ماجرا به مجادله برخیزیم.

اگر بپذیریم كه «هر گفت‌وگویی بی پایان» است، باید بپذیریم كه ورود بسیاری از این قیدها به گفتمان جنبش سبز، می‌تواند به نقض مراد نخستین بیانجامد و به جای محافظت از «پتانسل حداكثری جنبش»، با بازكردن پوشه‌های تازه برای گفت‌وگوهای تازه، به واگرایی و پراكندگی نیروها و خواست‌ها منتهی شود. این نگاه، به هیچ روی خیرخواهی عمیقی را كه در پس و پشت بسیاری از این پیشنهادها نهفته است، كتمان نمی‌كند و بر سر آنها هیچ گونه بگومگویی نمی‌آورد؛ اما تلاش دارد، فراتر از این خیرخواهی‌های رنگین كه گاهی به پراكندگی‌ها و ناهمسویی‌ها دامن می‌زند، راهی را به رهایی و آینده بگشاید كه هم بسیاری از نگرانی‌ها را پوشش دهد و هم بسیاری از رویاها را.

در گذر از این گفت‌وگوهای بی‌پایان، ناگزیر باید به ختم دمكراتیك این گفت‌وگوها عادت كنیم و با چشمداشت «قدر مقدور» از پیوند آینده‌ی خود به قمار «همه یا هیچ» بپرهیزیم.

پایان دادن دمكراتیك به این همه پیشنهاد و گفت‌وگو، در شرایطی كه امكان ختم دمكراتیك هیچ گفت‌وگویی فراهم نیست، مسئله‌ای است كه نباید در هیچ یك از پیشنهادها و وندهایی كه كنار جنبش سبز گذاشته می‌شود نادیده انگاشته شود. بسیاری از این پیشنهادها با وجود این كه بسیار خیرخواهانه‌اند و با سنجه‌های دانشگاهی قابل دفاع، به حرف و حدیث‌های بسیاری هم دامن زده‌اند!

كسانی كه به ظرایف گفت‌وگوهای نظری آشنا هستند، خوب می‌دانند كه هم‌نظری در مورد بسیاری از این موارد- حتی در پهنه‌ی نظر و در كلاس‌های درس- نیز به این آسانی‌ها فراهم نمی‌شود؛ در نتیجه، این پیشنهادها، در پهنه‌ی عمل و در كوتاه‌مدت، جز دامن زدن به پراكندگی‌ها و ناهمسویی‌ها ره به جایی نمی‌برد.

در شرایط حاضر، بسترسازی برای «ادامه‌ی گفت‌وگو» و تضمین آن در آینده، قدر مقدور جریان‌های مدرن و تن دادن مشروط به شرایط موجود و توافق‌های واپسین، برای نهادینه كردن «پایان بخشیدن دمكراتیك به هر گفت‌و‌گویی» قدر مقدور جریان‌های سنتی است.

تا اطلاع ثانوی و در پرهیز از گرایش‌ها و پیشنهادهای ذات‌گرای دیگر، پایان دادن دمكراتیك به بسیاری از این گفت‌وگوهای موجود، در گرو تن دادن همه‌ی جریان‌ها و گروه‌های موزاییك جنبش سبز به توافق‌های دمكراتیك واپسین است. آشكارا، با لحاظ كردن آن‌چه در بالا آمد و واقعیت‌های موجود، دو متن مشخص و تعریف شده (نام‌گرا) برای تبیین و توضیح سرجمع خواست‌های موجود وجود دارد.

۱ـاعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و كنوانسیون‌های مربوطه

۲ـ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

محاط كردن جنبش سبز به این متون، با همه‌ی نقدهای ممكن و موجود به هركدام از آنها، می‌تواند هم از حداكثر پتانسیل جنبش سبز محافظت كند و هم جنبش سبز را از برخی آسیب‌های جدی پیش رو دور بدارد.
پیوند واقعی اپوزیسیون داخلی و خارجی و نیز امكان تغییرات گام به گام، اما جدی در پهنه‌ی قدرت، در گرو خواست‌های محدود قانونی و مقاومت‌های نامحدود قانونی ماست. خواست و تضمین «امكان ادامه‌ی گفت‌وگو در آینده» كف خواست سویه‌های چپ جریان و «گفت‌وگو از و در شرایط موجود» كف خواست سویه‌های راست آن جریان است.

به آنان كه قید «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» در توضیح جنبش سبز برایشان اهمیت دارد، نمی‌توان اعتماد كرد، اگر نخواهند و نتوانند با قید «اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و كنوانسیون‌های مربوطه» همراهی كنند و ادامه‌ی گفت‌وگو را در آینده تضمین کنند. به كسانی هم كه قید «اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و كنوانسیون‌های مربوطه» برایشان اهمیت دارد، نمی‌توان امیدوار بود، اگر نخواهند و نتوانند به قید «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» تن دهند و گفت‌وگو را از شرایط موجود ادامه دهند.

طرح اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و كنوانسیون‌های مربوطه، به همراه خواست اجرای بی‌تنازل قانون اساسی، هم وفاداری عمیق جریان‌های اصلاح‌طلب را به این استانداردها نشان می‌دهد و هم می‌تواند بخش داخلی جنبش سبز را به جریانی با پرنسیپ، مهاجم و مدعی تبدیل كند. تن دادن به قانون اساسی جمهوری اسلامی، بدون تكیه بر اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، وارد شدن به بازی و زمینی است كه به قواعد بازی و داوری آن هیچ اعتمادی نیست و به راحتی می‌تواند همه چیز را نابود و از نو تكرار كند. بی‌توجهی به استانداردهای حقوق بشر، می‌تواند بخش بسیار بزرگی از جریان تنومند جنبش سبز را از خود دور كند و به یاس و ناامیدی بكشاند. بخشی كه شاید عمده‌ترین و پرانرژی‌ترین نیروهای جنبش سبز را در خود جای داده است.

عدم پذیرش قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز نمی‌تواند راه جنبش سبز را به رهایی باز كند؛ چه، چنین راهبردی، هم می‌تواند به انسجام جنبش سبز صدمه بزند و هم می‌تواند دست جریان‌های مخالف را در سركوب تنه‌ی اصلی جنبش در داخل، باز بگذارد؛ و از این دو مهم‌تر، تن دادن مشروط به شرایط موجود و توافق‌های واپسین، می‌تواند نمودگار قانون‌گرایی و وفاداری عمیق جریان‌های مترقی و مدرن مدعی به آزادی و برابری نیز باشد.

همه‌ی آنها كه به جنبش سبز دل بسته‌اند باید از خواب‌های شیرین خود بیدار شوند و به سفتی زمینی كه بر آن ایستاده‌اند توجه كنند. تعهد ما به دمكراسی و آن چه ادعا داریم در مسیری نهادینه می‌شود كه ما برای رسیدن به قدرت انتخاب می‌كنیم.


 
 

Things you can do from here: