لحظه به لحظه از اول اسفند
تلاش مردم براي نزديک شدن به صدا و سيما
* همزمان با اخبار مربوط به ناآرامی های امروز در تهران و چند شهر دیگر ایران، در خارج از این کشور نیز امروز برگزاری تجمع های اعتراضی در بیش از 20 شهر جهان گزارش شده است.
* 18.31: رهانا از «ضرب و شتم» معترضان در شهر مشهد خبر داده است. بنا بر این گزارش: «در خیابان «راهنمایی» در شهر مشهد و خیابان «پرستار» نیروهای امنیتی مردمی که برای گرامیداشت یاد کشتهشدهگان روز ۲۵ بهمن به خیابانها آمده بودند را مورد ضرب و شتم قرار دادند.»
* حضور گسترده اما غیر متمرکز مردم در تمام نقاط تهران و سر در گمی نیروهای نظامی و انتظامی
حضور گسترده اما غیر متمرکز مردم در تمام نقاط تهران موجب سر در گمی نیروهای نطامی، امنیتی و انتظامی شده است.هزاران نیروی یگان ویژه همچنان در سطح شهر تهران حضور دارند .
گزارش خبرنگاران کلمه از خیابان های پارک وی، میرداماد ، میدان ولی عصر و بلوار کشاورز حاکی است که در این مناطق درگیری هایی میان مردم و نیروهای گارد ویژه روی داده است و نیروهای پلیس به طرف مردم گاز اشک آور شلیک کرده اند.
حضور گسترده اما غیر متمرکز مردم نیز در خیابان ها و میدان های شهر تهران همچنان ادامه دارد.
* جمعیت معترضان در خیابان ولیعصر و خیابان میرداماد در حال افزایش است و این برای نخستین بار است که مردم تلاش میکنند خود را به ساختمان تلویزیون ایران نزدیک کنند."
* درگیری شدید میان مردم و نیروهای امنیتی در رشت
جرس: خیابان مطهری رشت امروز شاهد درگیری شدید مردم معترض با نیروهای امنیتی و لباس شخصيها در این شهر بود.
بنا به اخبار رسیده به جرس، برخی از شاهدان عینی از رشت، شمار افراد شرکت کننده در این راهپیمایی را بیش از روز ۲۵ بهمن برآورد کردهاند.
این شاهدان همچنین از شمار بالای بسیجیها و نیروهای امنیتی و انتظامی در شهر خبر دادند که با تهدید و ارعاب سعی در متفرق کردن جمعیت داشتند.
» گفت و گو با همسر حکیمی پور رزمنده و جانباز شیمیایی
همسر حکیمی پور: چه اتفاقی افتاده که همه این دلسوزان شده اند دشمن کشور؟!
دکتر احمد حکیمیپور، فرمانده دفاع مقدس و جانبار جنگ تحمیلی شب بیست و پنجم بهمن ماه بازداشت و به مکان نامعلومی برده شد.
همسر دکتر حکیمی پور با ابراز نگرانی از اینگونه برخوردها می گوید: " من زیاد اهل سیاست نیستم اما دلم از این می سوزد که کسانی مثل همسرم سالها برای "امنیت" این کشور در جبهه های جنگ مبارزه کردند و از کشور و اسلام دفاع کردند و حتی جمله امام را داریم که می فرمود من دست بسیجی ها را می بوسم، اما نمی دانم حالا چه اتفاقی افتاده که همه این دلسوزان شده اند دشمن کشور؟! چند تا بچه که سنشان به دوران جنگ هم نمی رسد، بریزند منزل و افرادی که سالها در جبهه ها برای امنیت اینها و کشورشان جنگیده اند را بازداشت کنند و پاسخگوی هیچ چیز هم نباشند و حتی کوچکترین حقوق شهروندی را هم رعایت نکنند. جوانان ما این برخوردها را می بینند و ما هر توجیهی کنیم درک نمی کنند و اعتقادشان را به همه چیز از دست می دهند که این برای آینده کشور "خطرناک" است. امیدوارم تا از این دیرتر نشده مسئولین یک بازنگری بر روی اعمال و رفتار خودشان انجام دهند."
چندی پیش دکتر حکیمیپور که رئیس دورهای شورای هماهنگی جبههی اصلاحات است با اشاره به سخنان سید محمد خاتمی مبنی بر کف مطالبات اصلاح طلبان گفته بود: "امروز اتحاد و همگرایی در اصلاحطلبان به مراتب بیشتر از اصولگرایان است و جریان اصلاحطلب جریانی "دائمی" است که در چهارچوب قانون عمل میکند."
گفتنی است، حکیمیپور نمایندگی مردم زنجان در دوره چهارم مجلس شورای اسلامی، عضو شورای اسلامی شهر تهران در دورهی اول، دبیر کل حزب ارادهی ملت ایران ، موسس و بنیانگذار باشگاه فرهنگی- ورزشی آذربایجان و مدیر مسئولی هفتهنامه امید زنجان را در کارنامه خود دارد.
به همین مناسبت "جرس" با همسر دکتر حکیمی پور در خصوص وضعیت نامعلوم ایشان به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می آید:
خانم حکیمی پور لطفا از روزی که آقای دکتر را دستگیر کردند صحبت بفرمایید.
شب بیست و چهارم بهمن ماه بود که زنگ خانه را زدند و یک نفر از پشت آیفون گفت ما همسایه تان هستیم و بعد که همسرم پایین رفت، چند نفر مرد وارد خانه شدند و چند لحظه ای هم طبقه پایین ماندند که همه با هم یکمرتبه وارد منزل شدند. بعد گفتند موبایلهایتان را تحویل دهید و همه یکجا جمع شوید و همسرم را بردند اتاق خواب و یکی از ماموران هم در پذیرایی بالای سر من و بچه ها ایستاد.
با آقای دکتر چه صحبتی می کردند تفهیم اتهام بود یا بازجویی؟
در اتاق را بسته بودند من هم که از جایم بلند می شدم همان ماموری که مراقب ما بود می گفت بkشین. اما بعد که به پذیرایی آمدند دیدم که اتاق را بازرسی کردند و کیف همسرم را خالی کردند و مدارک و شناسنامه و کامپیوترهمسرم را برداشتند و حتی هارد کامپیوتر بچه هایم را هم بردند و یکی از مامورها هم مشغول فیلم برداری بود. یک کاغذی هم مبنی بر اینکه با رویت خود و رعایت ادب ماموران صورت جلسه کرده بودند دادند تا امضا کنیم.
شما نپرسیدید به چه اتهامی آقای دکتر را بازداشت می کنند؟
چرا پرسیدم که من نباید بدانم جرم همسرم چیست اما یکی از ماموران گفت شما لازم نیست بدانید اگر لازم بود به شما می گفتیم و اینکه ما به شما لطف کردیم که به دست همسرتان دستبند نزدیم تا آبرویتان برود که من هم گفتم ما چهل سال است با خدمت به این مملکت آبرو جمع کرده ایم و با دستبند زدن شما آبروی ما نمی رود. بعد همسرم به من که خیلی نگران بودم گفت اینها مجری هستند و با اینها صحبت نکن.
فرزندانتان وقتی این برخوردها را می دیدند عکس العملشان چه بود؟
خیلی بهم ریخته و ناراحت بودند چون دو تا از فرزندانم بزرگ هستند و یکی از آنها دانشجو است و هرچند که شرایط جامعه و عملکردها را می بینند اما انتظار نداشتند با پدرشان که یک عمر برای این مملکت زحمت کشیده اینگونه برخورد شود. مدام سوال می کردند چرا با پدر ما که یک انسان واقعی و دلسوز کشورش است اینگونه برخورد می شود؟ من هم فقط به آنها دلداری می دادم که تنها پدرتان نیست بلکه همه را زندان برده اند.
اگر این افرادی که الان در زندان ها هستند دلشان برای این مملکت نمی سوخت که به فکر آسایش خودشان بودند، منتهی عاشق این کشورند و می خواهند آبادی این کشور را ببینند. امیدوارم شرایط مملکت به وضعیت عادی بازگردد. یا بیایند همه افراد را حبس کنند و بگویند هیچکس حق حرف زدن و اظهار نظر ندارد. یک حزب داریم و همه باید با این حزب باشند. یا حالا که ادعا دارند احزاب باشند و از دیدگاه جهانی می خواهند بگویند در ایران آزادی احزاب و اظهار عقیده وجود دارد پس به این ادعاها عمل کنند. حزب از اسمش مشخص است باید افرادش فعالیت کنند، باید نقد کنند تا سازندگی شود. آخه انتقاد که بد نیست، کسی که انتقاد می کند که ضد امنیت کشور و دشمن نیست. آقایان هر صحبتی که می شود بلافاصله یک برچسب دشمن می زنند و زندان می برند. بخدا اینطور نیست این زندانیان سیاسی سرمایه های این کشور هستند که دارند از بین می روند.
از روزی که ایشان را برده اند هیچ اطلاعی از وضعیتشان ندارید؟
روز سه شنبه یک تماسی با منزل داشت که من نبودم و با دختر کوچکم حرف زده بود.
وکیل آقای دکتر برای پیگیری وضعیت ایشان اقدام کرده اند؟
بله، امروز به دادسرای اوین مراجعه کردند و گفتند که پرونده همسرم به شعبه سه ارسال شده اما جوابی به ایشان نداده اند تا دوباره فردا برای پیگیری مراجعه کنند.
خود همسرتان با توجه به فضای سیاسی کشور و بازداشت های گسترده احتمال این دستگیری را می دادند؟
همسرم سه شنبه هفته پیش احضار شده بود که بعد باز خودشان تماس گرفته بودند و گفته بودند لازم نیست بیایی.
آقای دکتر جانباز هم هستند؟
بله جانباز سی درصد هست و سالها در جبهه جنگیده و کلی شیمیایی شده که ریه هایشان مشکل دارد و بیماری های ناشی از شیمیایی زمان جنگ را تحمل می کنند و هنوز آثار جنگ و زخمها بر روی بدنش است. من نمی دانم چطور دلشان می آید چنین فردی را اینطور دستگیر کنند و ببرند. ما الان بی خبریم که الان این جانباز جنگ کجاست و چه با او می کنند؟ مگر این استرس ها و نگرانی ها تمام می شود، فقط کافی است یکی را دستگیر کنند، حالا حالاها باید بدویم تا بدانیم در کجاست و چه شرایطی دارد؟
در پایان هر صحبتی دارید بفرمایید؟
من زیاد اهل سیاست نیستم اما دلم از این می سوزد که کسانی مثل همسر سالها برای "امنیت" این کشور در جبهه های جنگ مبارزه کردند و از کشور و اسلام دفاع کردند و حتی جمله امام را داریم که می فرمود من دست بسیجی ها را می بوسم، اما نمی دانم حالا چه اتفاقی افتاده که همه این دلسوزان شده اند دشمن کشور؟! من با همسرم سالهاست زندگی می کنم، تمام زندگی اش را برای کشورش گذاشته و یک وطن پرست واقعی و عاشق کشورش است. حالا چند تا بچه که سنشان به دوران جنگ هم نمی رسد، بریزند منزل و افرادی که سالها در جبهه ها برای امنیت اینها و کشورشان جنگیده اند را بازداشت کنند و پاسخگوی هیچ چیز هم نباشند و حتی کوچکترین حقوق شهروندی را هم رعایت نکنند. جوانان ما این برخوردها را می بینند و ما هر توجیهی کنیم درک نمی کنند و اعتقادشان را به همه چیز از دست می دهند که این برای آینده کشور "خطرناک" است. امیدوارم تا از این دیرتر نشده یک بازنگری بر روی اعمال و رفتار خودشان انجام دهند.
تورم سازمان سرکوب ولایت فقیه و سوق دادن مخالفان به براندازی
سرکوب موفقیتآمیز معترضان در دو سال اخیر و بازداشتن مخالفان از تجمع و اشغال خیابان تا سقوط نظام نشانه وجود یک سازمان نسبتاً منسجم سرکوب در جمهوری اسلامی است. این سازمان چگونه سازمانی است , چه وظایف و مأموریتهایی دارد؟سرکوب موفقیتآمیز معترضان در دو سال اخیر و بازداشتن مخالفان از تجمع و اشغال خیابان تا سقوط نظام نشانه وجود یک سازمان نسبتاً منسجم سرکوب در جمهوری اسلامی است. این سازمان چگونه سازمانی است؟ لایهها، ابعاد و نیروی انسانی آن کدامند؟ این سازمان چه وظایف و مأموریتهایی دارد؟ نیروهای مؤثر آن چه کسانی هستند و مدیریت آن چگونه صورت میگیرد؟ سازمان سرکوب تا کجا در ایران بسط یافته است؟ این سازمان در روشها و تاکتیکهایش تا کجا پیش میرود؟ و نتیجه عمل آنچه بوده است؟ سازمان اختاپوسی سرکوب سازمان سرکوب جمهوری اسلامی دارای لایهها، ابعاد و نیروی انسانی مشخصی است. لایههای این سازمان به نحو افقی عمودی توسعه یافتهاند. لایه عمودی همانا نظام سلسله مراتبی موجود در قوای قهریه است (نظامی، انتظامی، امنیتی و قضایی با واحدهای مشترک مثل نیروهای ضد شورش که تحت مدیریت سپاه و نیروهای انتظامی عمل میکنند) که مواجهه با اعتراضات خیابانی را با لشگر کشی بر عهده دارد، اما لایه افقی در قالب پایگاههای بسیج و لباس شخصیها در گستره جغرافیایی کشور در همه فضاهای عمومی (ادارات، مساجد، مدارس، دانشگاهها، محلات، و مانند آنها) بسط یافته تا با اعتراضات در همه فضاهای عمومی غیر از خیابان مقابله کند. این لایه سراسر گستره عمومی را در بر میگیرد و به جمعآوری اطلاعات، شناسایی مخالفان، پرونده سازی، بازرسیهای معمول و غیر معمول و عادیسازی جو امنیتی میپردازد. سازمان سرکوب غیر از ابعاد نظامی و امنیتی دارای وجوه و نهادهای رسانهای، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. سازمان سرکوب از به دست گرفتن و استفاده از هیچ ابزاری برای کنترل تمامیتطلبانه خود فروگذار نمیکند. نیروی انسانی این سازمان از میان لشگر بیکاران و فقرا، معاودان، توابان، و افراد دارای سوء پیشینه تأمین میشود یعنی کسانی که پیوندهای اجتماعی سستتری با بقیه جامعه دارند و امکان اطاعت آنها از رهبری در شرایط بحرانی بیشتر است. از کار انداختن سایتهای اینترنتی مخالفان (که در روزهای ۲۴ تا ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ دنبال شد) مأموریت بخش رسانهای و در اختیار گرفتن نهادهای اقتصادی و کسب پروژههای دولتی برای پاداش دهی به عوامل سرکوب مأموریت بخش اقتصادی این سازمان است. سازمان سرکوب در دوران خامنهای به تدریج آن قدر گسترش و قدرت یافته که امروز به همه رگ و ریشههای حکومت بسط یافته است. وظایف و مأموریتها پس از هر گونه اعتراض در عرصه عمومی چهار مأموریت به سازمان سرکوب محول میشود: ۱) صحنهسازی حمایت مردمی و مذهبی با بسیج نیروها به یک میدان شهر (میدان ارک در ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ پس از به چالش کشیده شدن حکومت در ۲۵ بهمن)، اعلام راهپیمایی پس از نماز جمعه، و تعطیل کردن حوزههای علمیه و درس مراجع قم (با هماهنگی با مراجع دولتی شیعه و با اکراه و اجبار مراجع نیمه مستقل: نمونه آن، تعطیلی اجباری دروس شبیری زنجانی و وحید خراسانی در روز ۲۶ بهمن ۱۳۸۹)؛ ۲) بازداشت کارکنان سفارتخانهها برای نمایش اتصال جنبش اعتراضی به خارج از کشور که در رسانههای دولتی انعکاس گستردهای پیدا میکند. اما معذرتخواهی از کشورهای دیگر به دلیل بازداشت شهروندان آنها (مثل معذرتخواهی از اسپانیا به دلیل بازداشت چهار ساعته دیپلمات این کشور، ۲۹ بهمن ۱۳۸۹) در این رسانهها انعکاسی نمییابد؛ ۳) انتقامگیری از رهبران و عناصر مؤثر با اقداماتی مثل بازداشتهای گسترده، محاصره خانه و حمله به محل مسکونی افراد و نزدیکان آنها (مثل بازداشت دهها نفر و حمله به منزل کروبی و فرزند وی و لشگر کشی به خیابان محل سکونت محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی در روزهای بعد از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹)؛ و ۴) یکدستسازی جناح خودی با اعمال فشار بر عناصر محتاط و حتی منتقد بخشی از حکومت برای حمایت بیقید و شرط از حکومت و ناسزاگویی به رهبران مخالفان و جنبش (کاری که محسن رضایی، ناطق نوری، حسن روحانی، امامی کاشانی، قالیباف، هاشمی رفسنجانی و محمدی ریشهری پس از ۲۵ بهمن مجبور به انجام آن بودند تا در جمع خودیها بمانند). سازمان سرکوب با این عمل در کوتاه مدت در سرکوب مخالفان موفق عمل میکند اما در دراز مدت «سیاست» را غیر ممکن میسازد. نیروهای میانی در سمت اقتدارگرایان همواره میتوانند تنور انتخابات را گرم کنند و افراد بیشتری را به مشارکت بکشانند و حذف آنها (با بیاعتبار کردنشان در برابر مردم) حکومت را در برابر مخالفان تنها میگذارد. یکدست سازی در عین حال نیروهای میانهروتر جنبش و اصلاحگرایان را به سمت براندازی سوق میدهد. نحوه برخورد حکومت با تظاهرات ۲۵ بهمن یک گام دیگر موسوی و کروبی و دیگر اصلاحطلبان مذهبی را به سوی تبدیل شدن به نیروی برانداز سوق داد. قرارگاه عمار و مدیریت نظامی- راهبردی عملیات فرهنگی جبهه ولایت هنگامی که نامهایی مثل طائب، کوچکزاده، قاسمی، روانبخش، اللهکرم، عباسی، حدادیان، و رسایی در ذیل یک اطلاعیه یا شکلگیری یک محفل در کنار هم دیده شوند باید طراحی و اجرای یک مجموعه عملیات حذف و سرکوب در جریان باشد. این افراد و چهرههای نزدیک به آنها مثل وحید جلیلی، علیرضا پناهیان، محمد مهدی ماندگاری، حسین روشن و حسین یکتا چهره خشونت رژیم را به تمامه به نمایش میگذارند. این افراد که مدیریت حذف در جمهوری اسلامی را با اداره هستههای گزینش، گروههای سرکوب محلات، مؤسسات تبلیغاتی در خدمت نهادهای نظامی، نشریات مبلغ ترور و ارعاب و حراست ادارات را بر عهده دارند در یک قرارگاه به نام عمار گرد آمدهاند تا برای برنامهها و رخدادهای نظامی- امنیتی- فرهنگی نظام راهبرد تعیین کرده و آنها را به اجرا در آورند. همچنین کارکرد عمده آن هماهنگی میان نیروهای نزدیک به بیت رهبری برای سرکوب مخالفان در شرایط در خطر واقع شدن نظام خواهد بود. آنچه همه این افراد را در کنار هم قرار میدهد بسیجی بودن و وفاداری به حکومت نظامیان اسلامگرا و نقش عمده آنها در سرکوبهای سال ۱۳۸۸ در ایران است. تأسیس قرارگاه برای جنگ نرم تصور خامنهای و احمدینژاد و حکومت این دو از فرهنگ در مجموعه باورها و نظرات نامهای فوق که اکنون تحت قرارگاه عمار برای ظاهرا فعالیت فرهنگی تحت عنوان نظامی «قرارگاه» گرد هم آمدهاند تجسم بخشیده شده است. اعضای مجمع عمومی این قرارگاه از حواریون خامنهای و احمدینژاد هستند. افراد فوقالذکر که شورای مرکزی قرارگاه عمار بوده و خود را فعال فرهنگی معرفی کردهاند در پی «تولید راهبرد در عرصههای فرهنگی و سیاسی، هماهنگی نیروهای فعال در جبهه فرهنگی و سیاسی انقلاب، نظارت عمومی و نقد بر عملکرد نهادها و مراکز فرهنگی و سیاسی نظام و عموم دستگاههای حکومتی، بصیرتافزایی و نقشآفرینی مؤثر و رصد و دیدهبانی در نبرد نرم جبهه فرهنگی استکبار و شناسایی دستهای پیدا و پنهان دشمنان» هستند. مرگ بر جنازه سازمان سرکوب تا آنجا گسترش یافته که نمایندگان مجلس شورا و مجلس خبرگان نیز به پیاده نظام آن تبدیل شدهاند. شعارهای اکثریت اعضای مجلس شورای اسلامی در ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ در عین آنکه نمایانگر موفقیت معترضان در قرار دادن حکومت اسلامی در کنار دیگر مستبدان منطقه در رأس خبرهای رسانههای بینالمللی است از افت منزلت این نهاد و مدیریت شدگی آن توسط سازمان سرکوب حکایت میکند. قانونگزارانی که خود باید در پیروی از قانون پیشگام باشند شعار «مرگ بر» سر میدهند در حالی که قانون اساسی صدور حکم مرگ را به دادگاه پس از طی فرایندهای قضایی احاله میکند. اگر به سخن مقامات جمهوری اسلامی، جنبش اعتراضی یک جنازه است، قانونگذاران این نظام در حقیقت شعار «مرگ بر جنازه» سر دادند. سیاست شهید دزدی سازمان مزبور از لحاظ اخلاقی به حدی از انحطاط رسیده است که مخالفان خود را در کف خیابان به قتل میرساند و بعد با هدف مظلومنمایی آنها را شهید راه نظام اعلام میکند. حکومت جمهوری اسلامی برای عدم تقبل مسئولیت اعمال سرکوبگرانه خود، صانع ژاله و محمد مختاری را که در ۲۵ بهمن به دست نیروهای حکومتی به قتل رسیدند شهید اعلام و برای یکی از آنها مراسم تشییع جنازه برگزار کرد تا هم مخالفان را به آدم کشی متهم کند و هم از زیر بار این اتهام بگریزد. بدین ترتیب مشکلی را که حکومت در دوران انتخابات برای رفع و رجوع کردن قتل جانباختگانی مثل ندا آقاسلطان و مدیریت اجساد و قبور داشت، به تصور دستگاه تبلیغاتی، به کلی حل شده است. سطح پایینتری از انحطاط اخلاقی سازمان سرکوب، اعلام صانع ژاله به عنوان خبر چین و جاسوس کیهان توسط حسین شریعتمداری در یکی از برنامههای تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی (۲۷ بهمن ۱۳۸۹) است. عوامل سازمان سرکوب از این طریق میخواهند بگویند که اولاً گزارشهای بیمبنای آنها از جلسات مخالفان و شنودهای آنها مبتنی بر فعالیت اطلاعاتی است و حتی برخی از مخالفان، عوامل رژیم هستند و از این طریق انحطاط اخلاقی خود را به اعضای جنبش اعتراضی نیز بسط دهند.
--
همراه شو عزيز، همراه شو عزيز، تنها نمان به درد
کين درد مشترک، هرگز جدا جدا، درمان نمي شود
دشوار زندگي، هرگز براي ما
بي رزم مشترک، آسان نمي شود
همراه شو عزيز، همراه شو عزيز
سبز مي مانيم، تا هميشه
روز خشم مردم ایران نزدیک است!