Tuesday, February 1, 2011

فنون خنثی‌سازی؛ مقدمه خشونت‌ورزی مهاجمان علیه سبزها

فنون خنثی‌سازی؛ مقدمه خشونت‌ورزی مهاجمان علیه سبزها


پیشتر، طی مقاله‌ای به بررسی مبادی معرفتی خشونت علیه سبزها از سوی نیروهای نظامی و انتظامی پرداختیم. این مقاله یکی دیگر از وجوه خاستگاه‌های خشونت‌ورزی علیه سبزها را مورد بررسی قرار می‌دهد و به بررسی رفتار اجتماعی کسانی می‌پردازد که دست به خشونت علیه مخالفان خود می‌زنند. مبدا بحث خود را اینجا قرار می‌دهیم که فارغ از تمامی منافع مادی و سازمانی که می‌توان برای خشونت‌ورزان قائل بود و همچنین فارغ از تمامی مبادی معرفتی که در شکل ساختاری پنهان، خشونت‌ورزان را به انجام اعمال خود وامی‌دارد، این افراد، در بدو امر انسان‌هایی هستند که از روز آغازین حیات خود افراد خشونت‌ورز یا جنایتکاری نبوده‌اند. چه بسیار افرادی را در بین نیروهای انتظامی، نظامی یا شبه‌نظامی که به کار سرکوب سبزها مشغولند، می‌توان یافت که برای نخستین بار در حیات خود دست به چنین اعمال خشن و غیرانسانی‌ای می‌زنند.


اکنون سوال این است که این افراد چگونه خود را برای دست زدن به چنین اقداماتی توجیه می‌نمایند و بر احساس انسانی خود که آنها را از دست زدن به خشونت بازمی‌دارد، غلبه می‌کنند؟ هر اندازه که این نیروها به منافع مادی یا سازمانی خود وابسته بوده یا دربند آموزه‌های تکلیفی دینی خود باشند، باز هم وقتی با یک انسان بی‌گناه نظیر یک پسر نوجوان یا دختر جوان یا یک زن موی‌سپید مواجه می‌شوند، ممکن است در درون خود و در اعماق وجود خود متزلزل شوند و لحظه‌ای هرچند کوتاه به ندای فطری درون خود گوش سپارند که آنها را از دست زدن به اعمال غیرانسانی نظیر کشتن یا ضرب و جرح یا حتی توهین و تحقیر همنوع خود بازمی‌دارد. اگر پدیده‌هایی نوظهوری نظیر به کار گرفتن بزهکاران حرفه‌ای در بازداشتگاه کهریزک (که مقامات قضایی و مجلس از آنها با عنوان اراذل و اوباش یاد کرده و استفاده از آنها برای شکنجه‌ی مردم در کهریزک را تایید کردند) را کنار بنهیم، در خصوص افرادی که سابقه و ممارستی در برخوردهای خشونت‌آمیز نداشته و سرکوب سبزها، نخستین تجربه‌های خشونت‌ورزی آنها بوده، چه می‌توان گفت؟ این افراد چگونه قادر می‌شوند بر ندای وجدانی و فطری خود سرپوش نهاده و آن را مسکوت بنهند و دست به خشونت‌های غیرانسانی بزنند؟


محققی به نام دیوید ماتزا طی بررسی‌ای که بر روی افراد بزهکار که ارزش‌های انسانی و هنجارهای جامعه را زیرپا گذاشته‌اند، انجام داد، به این نتیجه رسید که این افراد قبل یا همزمان با ارتکاب بزه، از مجموعه‌ای از فنون برای توجیه عمل خود در نزد خود بهره می‌جویند تا بدین‌طریق اقدام خود را نزد وجدان‌شان موجه و مشروع جلوه دهند؛ وی از این فنون با عنوان «فنون خنثی‌سازی» (یا فنون سترون‌سازی) نام می‌برد. نتایج تحقیق ماتزا را در خصوص افرادی که ارزش‌های بدیهی انسانی نظیر عدم تعرض به سالمندان یا نوجوانان یا افراد بی‌دفاع و غیرمسلح را زیرپا می‌گذارند و به ضرب وجرح آنها می‌پردازند، می‌توان با تقریب مناسبی به کار برد. به نظر می‌رسد، نیروهای سرکوب‌گری که در پوشش نیروهای انتظامی، نظامی و لباس‌شخصی گوناگون به طور مستقیم دست به خشونت علیه سبزها زدند، درست در بزنگاه و در لحظه‌ای که اقدام به خشونت‌ورزی می‌نمایند، یا فرمان حمله به مردم را صادر می‌کنند، از فنون مشابهی بهره می‌جویند. آنها ذاتا افراد جنایتکار و پلیدی نیستند؛ بلکه با توسل جستن به این قبیل توجیه‌ها و مشروع‌سازی‌هاست که می‌توانند بر ندای فطری خود مبنی بر عدم خشونت علیه همنوع سرپوش نهند و دست به خشونت زنند. معرفی شماری از این فنون در اینجا خالی از فایده نیست:

 

1ـ فن انکار مسئولیت: اگر نیروی سرکوب‌گر بتواند مسئولیت خود را در اقدامات خود تکذیب کند، می‌تواند مانع از آن شود که دیگران (یا ندای فطری درونی) او را سرزنش کنند. نیروی سرکوب‌گر اثبات می‌کند که عمل او نتیجه نیروهایی است که خارج از اراده اوست مانند وجود دستور مافوق یا مصالح عالیه نظیر تامین امنیت مردم؛ در نتیجه در ضرب و شتم مردم، وی مقصر نیست. مامور است و معذور و یا ناچار است برای حفظ مصالح عالیه که فراتر از جان انسان‌هاست، دست به این اقدامات بزند.


2- فن انکار صدمه و زیان: نیروی سرکوب‌گر با این فن از شدت نادرستی عمل خود می‌کاهد. مانند اینکه گفته می‌شود که خسارت بر کسی وارد شده است که به راحتی قادر به جبران آن است. فرد خشونت‌ورز نشان می‌دهد که عمل او مخالفت کامل با ارزش‌های انسانی نیست، بلکه عملی است که در موارد خاص قابل اغماض است. فردی که در بازداشتگاه اقسامی از توهین‌ها و تحقیرها که شکنجه های روانی وحشتناکی هستند را روانه‌ی بازداشت‌شدگان می‌کند، با خود این گونه می‌اندیشد که وضعیتی به مراتب وحشتناک‌تر برای قربانیان خود می‌توانسته پدید اورد؛ برای مثال شکنجه‌ی جسمی آنها؛ حال آنکه توهین و تحقیر، صدمه‌ای بر قربانیان وارد نمی‌کند. در حالی که روشن است زیان‌های روحی به مراتب غیرانسانی‌تر از شکنجه‌ی جسمی هستند.


3- فن انکار قربانی بودنِ قربانی: تخریب شیشه‌های خودروی راننده‌ای که بوق ممتد زده، و ضرب و جرح فردی که شعاری نامطبوع سر داده، یا حتی خشونت علیه فردی که دست به اقدام تحریک‌آمیزی نظیر استفاده از نماد سبز زده، از جمله مواردی است که از نظر نیروی سرکوب‌گر، دفاع از امنیت جامعه و حقوق مردم و تنبیه متجاوز به شمار می‌آید. سرکوب‌گر در واقع خود را در قالب فردی می‌بیند که کارش احقاق حقوق مردم است و در این راه به اجرای قانون علیه متجاوزان به حقوق مردم می‌پردازد.


4- محکوم کردنِ محکوم‌کنندگان: نیروی سرکوب‌گر با استفاده از این فن توجه جامعه را از عمل خود دور می‌کند و متوجه انگیزه و عمل کسانی می‌سازد که او را محکوم می‌کنند. برای مثال، محکوم‌کننده را فردی ریاکار و ظاهرالصلاح و عمل او را منبعث از کینه‌های شخصی می‌خواند. مثلاً رهبران جنبش سبز را به سبب دعوت مردم به اعتراض، عامل ریختن خون مردم معرفی می‌کند؛ عزاداران روز عاشورا را به اقدامات هنجارشکنانه و توهین‌آمیز متهم می‌نماید؛ سبزها را به عنوان کسانی که امنیت و آرامش مردم و جامعه را مختل کرده و کسب و کار صاحبان پیشه را بر هم زنده‌اند، مستحق برخورد تلقی می‌نماید. معترضان را رقاصه و مطرب فراری نام می‌نهد و آنها را به ارتباط با بیگانه و خیانت به کشور متهم می نماید.


5 ـ فن فدا کردن ارزش‌های جامعه به سود ارزش‌های گروه کوچک: با این فن، نیروی سرکوب‌گر توقعات جامعه بزرگ را به نفع توقعات گروه کوچکی که در آن عضو است نظیر هیات حاکم، اعضای باند، گروه‌های دوستی و محیط، فدا می‌کند. به عنوان مثال، تیراندازی به مردم بی‌دفاع به عنوان اقدامی ضروری برای فرونشاندن آتش فتنه و حفظ انتظام جامعه تلقی می‌گردد. عدم پایبندی به ارزش‌های انسانی بدیهی نظیر عدم تهاجم به همنوعان، با توسل جستن به ارزش‌های گروهی نظیر حفظ نظام و دفاع از حریم ولایت توجیه می‌گردد و گاه مصون ماندن مجموعه‌ی مافوق خود از اختلال و تعرض را به چنان ارزشی بدل می‌سازد که ورای تمامی ارزش‌های انسانی حتی حفظ حیات دیگران می‌نشیند.


+++


آنچه گفته شد شماری از راهکارهایی است که متعدیان به حقوق مردم برای توجیه افعال خود و خاموش کردن ندای وجدان درونی‌ خود یا اعتراض جامعه به عملکرد ضدانسانی خود، به آنها توسل می‌جویند. اکنون ممکن است سوال مطرح گردد که در مواجهه با این توجیه‌تراشی و دلیل‌سازی چه باید کرد؟ بی‌شک پاسخ خشونت سرکوب‌گران را نباید با خشونتی متقابل داد. بر آفتاب افکندن انگیزه‌های اصلی خشونت‌ورزی از پوشش توجیه‌های فوق و آگاه کردن مهاجمان به فنونی که چه بسا ناخودآگاه برای توجیه رفتارهای‌شان به کار می‌بندند، می‌تواند از کارآمدی این فنون کاسته و نیروهای خشونت‌ورز را به تامل در اعمال خود وادارد. گفتگو و بازنمایی این مبادی دست زدن به خشونت، در مواجهه با سرکوب‌گران، به مراتب کارآمدتر از متوسل شدن به خشونت متقابل است.

منبع: سایت موج سبز ایران

--
سبز مي مانيم، تا هميشه

تجربه ای از برمه: تنها نبردی را می بازیم که رهایش می کنیم

بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم
(دکتر فاطمی)
راي سبز من اسم سياه تو نبود!