Tuesday, February 1, 2011

دیروز ایران، امروز مصر و تونس و فردا دوباره ایران

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via Iran Green Voice Feed - Persian by سردبیر دوم on 1/31/11

مصریها به خانه نمی روند. سهل است که قرار را بر تظاهرات یک میلیون نفری گذاشته اند. همزمان خبرهای تازه حکایت از آغاز اعتصابات عمومی در مصر دارد. درگیریها میان معترضان و نیروهای امنیتی همچنان ادامه دارد و برخی اخبار از کشته شدن دست کم 125 نفر تا روز هفتم اعتراضات خیابانی مردم مصر، حکایت دارند. حسنی مبارک در تلخترین روزهای دیکتاتوری سی ساله خود به سر می برد. دو ماه پیش از این هرگز به ذهن دیکتاتورهای شاخ آفریقا هم خطور نمی کرد که خود سوزی سبزی فروشی گمنام، هست و نیست شان را بر باد فنا خواهد داد. و این عاقبت تمام دیکتاتورهاست که در اوج غرور و سرمستی از قدرت، فرو می پاشند و راز تاریخ همین جاست که در لحظه فرو ریختن دژهای نفوذناپذیر آنان نصیبی جز بهت و حیرت برایشان باقی نمی ماند.

خودسوزی دانشجویی بیکار و گمنام در تونس اینک چاه ویلی شده است که تمام خودکامگان جهان را به حیرت واداشته. موج اعتراضات و انقلابهای تونس و مصر و یمن و حتی عربستان درست در زمانی اوج گرفت که اعتراضات خیابانی مردم ایران علیه دولت کودتایی محمود احمدی نژاد که از پشتیبانی عالی ترین مقام کشور نیز برخوردار است، با تمسک به بی رحمانه ترین و خشن ترین وجوه ممکن فروکش کرده بود و اینک ترس، که به جان خودکامگان وطنی بازگشته است و تلاش های کورکورانه شان برای موج سواری از انقلابهای اخیر در کشورهای عربی هم بی فایده بوده است.

با این همه آن چه تحلیلگران اوضاع سیاسی منطقه را به شگفتی وا می دارد، واکنشهای مضحک کودتاگران حاکم در ایران است که تلاش دارند ضمن مصادره به مطلوب کردن قیام مردم کشورهای عربی منطقه نظیر تونس و مصر، این اعتراضات را ادامه حکومتمداری به شیوه خودشان قلمداد کنند. چنانکه خطیب این هفته نماز جمعه تهران این اعتراضات را ادامه انقلاب بهمن 57 در ایران دانسته است و محمود احمدی نژاد اخیراً آمریکایی ها را از دخالت در انقلاب مردم تونس برحذر داشته است و از همه بامزه تر درخواست دولت کودتایی ایران از عدم برخورد خشونت آمیز دولت مصر با مردم این کشور است.

خیلی دور، خیلی نزدیک

بسیاری از کارشناسان سیاسی و اجتماعی منطقه معتقدند که نقطه آغاز جنبشهای مردمی در کشورهای عربی شاخ آفریقا و خاورمیانه، جنبش سبز مردم ایران طی 19 ماه گذشته بوده است. چنانکه سال گذشته و در اوج اعتراضات مردم ایران نسبت به کودتای انتخاباتی و دزدیده شدن آرای میلیونها ایرانی طرفدار میرحسین موسوی، « راويخولی » از روشنفکران فلسطينی که این روزها در لبنان بسر می برد، این پرسش را با روشنفکران عرب مطرح ساخت که " چرا در عرض سی سال مردم ايران دو بار برخاستند وعليه استبداد و خودکامگی حاکمان خود به ميدان آمدند، در حالی که جهان عرب ساکت و صامت است و در مقابل روسای جمهور مادام العمر و انتخابات قلابی چيزی نمی گويند؟ "

ضمن آنکه در تونس، الجزایر و مصر و اردن و ... اقتصاد نا سالم توسط گروه های خاصی کنترل می شود که آنها بی اندازه ثروتمند می شوند در حالی که خود کشور نه تنها مردم فقير می مانند بلکه پيشرفت اقتصادی هم نمی کنند.

از سوی دیگر بسیاری از کارشناسان مشابهتهای تاکتیکی متعددی را میان مبارزات مردم ایران و مردم تونس و مصر رصد می کنند و معتقدند که نوع مواجهه معترضان در این کشورها با پدیده هایی نظیر رسانه ها، الگو گرفته شده از روشهای اطلاع رسانی و خبردهی جنبش سبز در ایران بوده است و در این باره کارکرد محوری توئیتر، فیس بوک و شبکه های دیگر اینترنتی، کارکردی مشابه در نهضتهای فوق الذکر با نهضت ایران داشته است.
شاید بیش از همه بتوان به واکنش دولت مصر در قطع شبکه SMS اشاره کرد که آدمی را به یاد ایام پس از انتخابات در ایران می اندازد.

البته فراموش نباید کرد که شباهتهای متعددی میان دولتهای مورد اعتراض در این کشورها و دولت کودتایی ایران وجود دارد. از این منظر می توان به عنوان مثال به عوام فریبی های مفرط و دروغگویی های متعدد سران دولتهای مذکور، فقدان آزادی بیان و آزادی برگزاری تجمعات قانونی، سرکوب هرگونه فعالیت یا صدای اعتراضی از سوی حاکمیت، فساد اداری و اقتصادی سران دولتهای فوق الذکر و ... اشاره کرد که شباهتهای فراوانی را میان دولت محمود احمدی نژاد و دولت مبارک در مصر و بن علی در تونس بوجود می آورد.

با این همه نباید فراموش کرد که علی رغم نزدیکیها و شباهت های مورد اشاره، افتراقهای بسیاری هم میان نوع، بستر و اهداف مبارزاتی مردم ایران و مردم کشورهای مذکور وجود دارد. قبل از هر چیز باید بر این نکته تاکید کرد که به رغم دولتهای مصر و تونس که به هیچ وجه آمادگی مقابله با اعتراضات مردمی را نداشتند، در ایران بنا به اعترافات سردار مشفق، دولت کودتایی با همکاری سران نظامی و امنیتی و اطلاعاتی، از مدتها قبل برای سرکوب مردم و مواجه با اعتراضات مردمی برنامه ریزی و زمینه چینی می کرده است.

در عین حال ریشه تمام اعتراضات مردمی شکل گرفته در این کشورها، معضلات گسترده اقتصادی است و مردم تونس و یا حتی مصر بیشتر از آنکه با انگیزه های سیاسی اجتماعی به خیابانها بیایند، انگیزه های اقتصادی را جستجو می کنند. حال آنکه در ایران انگیزه حضور مردم در اعتراضات انتخاباتی سال گذشته، دزدیده شدن رای آنان توسط کودتاگران استبدادی بود و هنوز که هنوز است رهبران جنبش سبز در ایران بر شعار " رای من کجاست ؟ " تاکید دارند.

همچنین فراموش نباید کرد که در ایران اعتراض ها بيشتر بر تخلفات انتخاباتی و اصلاحات بود نه برای تغيير رژيم. گرچه شعارهای دیگری هم در جریان جنبش سبز مردم ایران مطرح شده بوده.اما نگاهی مرور گر بر محور حرکتهای اعتراضی در ایران انتخابات بود و تقلبات انتخاباتی. ضمن آنکه درگيری هايی که به دنبال انتخابات در ایران اتفاق افتاد کاملاً با جنس درگيری های و مخالفت های مردم این کشورها متفاوت بود.

نکته دیگر حیات و ممات احزاب در ایران و کشورهای مصر و تونس و اردن است. مثلاً در مصر جمعيت اخوان المسلمين سالهاست که به طور جدی و ارگانيک در حال مقابله قانونی با حاکميت است و کارشان هم به جايی رسيده بود که انتخابات را تحريم می کردند و می گفتند ما در انتخابات شرکت نمی کنيم. همین احزاب و گروهها هم مردم را دعوت به مبارزه با رژيم کرده و می کنند. حال آنکه در ایران در ایام پس از انتخابات دولتیان کودتایی حتی فعالیت انجمن صنفی مطبوعات را هم بر نتافت و هنوز که هنوز است خبرها از دستگیر محافل اجتماعی در ایران آکنده است.

نکته مهم دیگر نحوه تعامل این دولتها با جامعه جهانی در مقایسه با نحوه تعامل دولت ایران با قدرتهای بزرگ و منطقه است. برای کارگزارن حکومتی مصر و تونس و الجزایر اخبار و آرائ مردم و افکار عمومی جهان نسبت به رفتارشان با مخالفان و منتقدان بسیار مهم و حیاتی بوده و هست. حال آنکه برای سردمداران جمهوری اسلامی، رسانه خوب، رسانه ای است که دروغهای آنان را از طریق شبکه های رسانه ای خود با لنگ و لعابی عوام فریبانه جار بزند.

بنابراين وقتی که مثلاً دبيرکل سازمان ملل به سران مصر و تونس و اردن هشدار می دهد که در نبردهای خيابانی که با مردم داريد رعايت حال مردم را بکنيد، آنها نمی توانند بگويند که به شما چه ربطی دارد. چون بالاخره نيازمند حمايت آنها هستند. اين امر به هیچ وجه در ايران وجود ندارد.

با این همه فراموش نباید کرد که جنبش سبز مردم ایران به رغم ادعاهای باسمه ای و نخ نما شده کودتاچیان نه تنها آرام نشده بلکه با تغییر فاز از شکل خیابانی آن به بدنه های اجتماعی تزریق شده است و بهترین گواه برای این مدعا، ترس روزافزون سران کودتا از مردم و شدت گرفتن دستگیریها و اعدامها در روزهای اخیر است که بهترین گواه برای زنده بودن جنبش سبز است، جنبشی که بدون شک فردا از آن هواداران بیشمار سبزاندیشش خواهد بود.
 

 


 
 

Things you can do from here: