Saturday, June 11, 2011

نوری زاد: محمدرضا جلایی پور را به گرو گرفته اند تا همسرش را هم به حبس ببرند

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 


جرس: محمد نوری زاد در دلنوشته ای برای محمدرضا جلایی پور با تقدیر از این جوان آگاه و انتقاد از حبس و محدودیتهای وی می نویسد: مخالفین خود را از گردونه ی حضور در اجتماع، بیرون می کشیم و آنان را به کنج زندان بلاتکلیفی درمی اندازیم تا جگر گر گفته ی خود را با این کار "خنک" کنیم و جلا بدهیم.


متن این نوشته که در وبسایت نوری زاد آمده، بشرح زیر است: 


من با محمدرضا جلایی پور هم بند نبوده ام . اما این زندانی مغضوب را نیک می شناسم. این جوان ، یک جواهر تمام عیاری از درستی هاست.که عده ای از کج فهمان ما ، اصرار به این دارند که او خرمهره ای بیش نیست. اشکال ندارد. خاک افشاندن به روی طلا و جواهر ، از قیمت آن نمی کاهد.

 

محمد رضا جلایی پور از این روی به زندان کج فهمی ما درافتاده است که او ، نه خشم ما ، که "حسادت" ما را برانگیخته است. با چه؟ با فهم بلند خود. با درخشندگی ها و برازندگی ها و دارایی های ناب فکری اش.

 

دوستان ما از این روی برمحمد رضای جوان سخت گرفته اند که : از تماشای این همه جذبه های معرفتی دراین جوان تیزهوش ومبتکروخلاق و مدیر ، "رنج" می برند. من کاملا به رنج این دوستان واقفم. چرا که آنان هرچه به فرزندان خود ، و فرزندان خویشان خود ، و فرزندان اطرافیان خود ، و فرزندان مسئولان طراز اول کشور نگاه می کنند ، جوانی به فهمیدگی و افتادگی و درستی محمدرضا جلایی پور ، که هم مسلمانی فهیم و با شعور و معتقد و پای درکار باشد ، و هم در عرصه های علمی به قله های بلندفهم دست یافته باشد ، سراغ نمی گیرند. محمد رضایی که درعین جوانی ، از بسیاری از برجستگان مدیریت ، مدیرتر است ، واز بسیاری از مدعیان عرفان ، عارف تر. واین ، رنج کمی نیست.

 


خدایا تو شاهدی که من در تعریف محمد رضا جلایی پور ، سخن به گزاف و اغراق آمیخته به غلو نمی گردانم. او ، قطعا ، از طیف آدمیانی است که فرشتگان تو به سجده اش مباهات می کنند. که من او را از جهات گوناگون آزموده ام. و خود به  شایستگی های فردی و ایمانی، و روح شریف آزادگی اش واقف آمده ام.

 

جرم محمد رضا جلایی پور هیچ نبوده مگر ابراز نشاط سیاسی اش که این ابراز ، از اصول اساسی قانون اساسی ماست و ما به اسم : اقدام علیه امنیت ملی ، از آن یاد می کنیم و به ضرب این تفسیرناجوانمردانه ، مخالفین خود را از گردونه ی حضور در اجتماع، بیرون می کشیم و آنان را به کنج زندان بلاتکلیفی درمی اندازیم تا جگر گر گفته ی خود را با این کار "خنک"  کنیم و جلا بدهیم.

 

محمد رضا جلایی پور اکنون قریب به دوسال است که توسط ما از همسرخود دور افتاده است . ما این جوان پاک و پاکدامن را به گرو گرفته ایم تا مگر همسر او از دیار دور باز آید و ما با دستگیری و به زندان انداختن همسرش، بخش دیگری از جگر گر گرفته ی خویش را جلا بدهیم.

 


آهای بزرگانی که اسلام از ذهن و زبان شما دور نمی شود، بدانید و آگاه باشید که : دور ساختن دو زوج بی گناه ازهم ، و بستن راه  تنفس آنان ، لاجرم به بستن راه تنفس همان اسلامی منجر می شود که مرتب از آن دم می زنید.

 

آیا در این میان کسی هست که به این مهم درایت یابد؟

 


 
 

Things you can do from here: