Wednesday, December 7, 2011

نامه شورای هماهنگی راه سبز امید به مراجع عظام و علمای اعلام

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 


 جرس: شورای هماهنگی راه سبز امید نامه‌ای خطاب به مراجع عظام و علمای اعلام، همزمان با ایام عاشورای حسینی منتشر کرد. در بخشی از این بیانیه آمده است: مأموران نظامی، امنیتی و اطّلاعاتی بر خلاف اصول بدیهی حکمرانی مردم سالار، بر تمامی شئون سیاسی، اقتصادی، علمی، فرهنگی و حتّی دینی جامعه بی محابا دست انداخته اند و سخن و فعل شان نافذ و جاری و تخطّی های آشکارشان بی پاسخ می ماند. ضعف و سست عهدی درون و ناتوانی شان از پذیرش خطا، بلکه معصیت بودن مسیری که با دروغ بزرگ انتخابات اخیر آغاز شد و برای پوشاندنش ناچار به گفتن هزاران دروغ بزرگتر شدند، با هتک حرمت ها، قتل بی گناهان، انباشتن زندان ها از معترضان، تجاوز به نوامیس، تصاحب اموال و انهدام حرث و نسل، ردّ پای خونین خود را در تاریخ معاصر این ملّت برجای گذارده است.

 

شورای هماهنگی راه سبز امید در ادامه می نویسد:" از تاریخ آموخته ایم که ایستادگی دینداران حقیقی در برابر مدعیان دینداری تا چه حد دشوار است و نیز می دانیم که دغدغه‌ی خاطر بسیاری از شما حفظ دیانت است. امّا آیا در تندباد حوادث امروز از چهره‌ی دیانت که روز به روز بر آن شائبه های ظلم و فساد می افتد و ایمان ها را به یغما می برد، چیزی برای محافظت باقی می ماند؟"


متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:


بسم الله الرحمن الرحیم
الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احداّ الا الله و کفی بالله حسیبا
محضر مبارک مراجع عظام و علماء اعلام (ادام الله برکاتهم)
در ایام عاشورای حسینی که یادآور ایستادگی مسئولانه و شجاعانه تا پای جان حضرت سید الشهداء (ع) در برابر ستمگری است، بر خود فرض دیدیم تا با شما که برای پاسداری از ارزش های الهی و انسانی با خداوند پیمان صدق بسته اید و دل در گرو دیانت دارید، بار دیگر شرایط ناگوار و خطیر حاکم بر کشور را بنا به فریضه‌ی تواصی به حق یادآور شویم.
این روزها، انقلابی که با تلاش جانکاه مردم در بند نظام استبداد و استعمار، با محوریت آزادی، استقلال و ارزشهای انسانی اسلام و راهبری مرجعی زمان آگاه، شجاع و از خودگذشته که زبان خواسته های بحق مردم شد و با همت صدها انسان حق طلب که در زندان های مخوف ستمشاهی و در کوی و برزن شهرها و روستاهای این سرزمین به خاک و خون افتادند و مصائبی وصف ناپذیر کشیدند به پیروزی رسید و پس از بیرون راندن نظام فاسد، بر اساس آراء مردم، نظمی نوین برپا کردند و در پی استقرار و تثبیت آن، در برابر فشارها و تهدیدها و ترورها و جنگی تحمیلی هرآنچه داشتند در طبق اخلاص نهادند تا شاهد تحقق احترام به کرامت انسانی و ارزش های والای زمینه ساز آن باشند، در پی گذشت بیش از سه دهه، در معرض آزمونی بزرگ قرار گرفته است.
در حالی که با این تلاشهای بی شمار چنین به نظر می رسید که آرزوهای برآمده از تاریخ دیرینه‌ی پرفراز و نشیب این ملّت در مسیری دشوار امّا پیمودنی، در فرآیندی درازمدّت رو به سوی تحقق نسبی نهاده است، شاهد آنیم که این حرکت بر اثر کم ظرفیتی ها، خودبینی ها، سستی در پایبندی به میثاق با مردم، عوام فریبی ها و حاکمیت مجدد خوی استبداد و تفرعن، به کژراهه ای آشکار افتاده است. چشم گشوده ایم و خود را در جامعه ای می بابیم که بار دیگر چهره‌ی بی اخلاقی، دروغ، فساد، تباهی، تجاوز به حقوق مردم و تفرقه بر آن حکمفرماست و بر اثر خودخواهی ها و بی تدبیری ها، آزادی و استقلال نه تنها پایمال، بلکه تعدّی به آبرو و جان و مال و ناموس مردم به تدریج سنت جاری و روال ساری شده است.
جانسوزتر این که با وجود این استحاله‌ی بزرگ، وقیحانه بر آن لعاب دین و دینداری می کشند تا مقاصد شرک آلود برخی پوشیده بماند و زبان اعتراض بحق مردم بر آنان کُند و بلکه بسته شود (مستعملاً آلة الدین للدنیا و مستظهراً بنعم الله علی عباده و بحججه علی اولیائه). تزویرگرانه سخن از «اصل» و «فرع» بر زبان می رانند، در حالی که «اصل»، یعنی موهبت الهی کرامت، آزادی، عدالت و زندگی انسانی، نه تنها قربانی «فرع»، که قربانی «شخص» شده است. فراتر از دین و حق و قانون و خواست مردم، به جای آن که فروتنانه ملتزم اصول باشند، با بدعتی جدید مدعی آن شده اند که خود، «اصل» اند و همه چیز دیگر باید به پای این «اصل» قربانی شود. بلندگوها در خدمت مدّاحی و مجیزگویی غالیانه و نقل معجزات و کرامات برای این «اصل»، مرتبت «فصل الخطاب» بودن را که خداوند از روی لطف به پیامبری بزرگ و معصومی چون داوود نبیّ (ع) عطا نموده است، بی چون و چرا برای آن مصادره می کنند. با انطباق دروغین اخبار آخرالزّمان بر خود و شرایط خود و یا سکوت تأییدآمیز و مجال دادن تلویحی به این انتساب های ناروا، هاله‌ی تقدّس و نور گرداگرد خود می کشند و حتّی از زبان وابستگان خود، مدّعی مدیریّت و هدایت مستمرّ امامت معصوم بر این همه تباهی ها می شوند و او را ملزم به تصحیح نارواها، ظلم ها، سوء تدبیر ها و عنان گسیختگی هایی می دانند که مرتکب می شوند.
کارگزارانی جاهل، خودشیفته و زبان آور نه تنها با تعابیری نظیر آنچه در آموزه های خودساخته‌ی شیخیّه سراغ داشته ایم و طرح مفهوم انسان کامل برگزیده‌ی الهی، حتی خود را از رجوع به حدیث پیامبر(س) و اوصیای کرام(ع) بی نیاز و مستقیماً به منبع وحی و الهام متّصل می بینند و از ناحیه‌ی مقدّسه مورد تأیید، بلکه ادعای برخورداری از علوم غریبه و ارتباط با جنّیان و اجنّه و پیش گویی آینده سر می دهند. اینان به مصداق «و جعل اهلها شیعاً»، با تقسیم جامعه به «خودی» و «ناخودی» و «عوام» و «خواص»، خود را عمود خیمه‌ی دین و «امّ القرا» می خوانند، خودی ها را از امتیازات بی شمار و حیف و میل بی حساب بیت المال برخوردار و ناخودی ها را حتّی از حقوق اولیّه انسانی شان محروم می سازند.
قانون در دست اینان و کارگزاران شان بازیچه شده، تا آنجا که حتّی قانون اساسی که میثاق وحدت این ملّت است با بی اعتنایی به فرمان الهی «اوفوا بالعهد، انّ العهد کان مسئولاً» به ورق پاره ای بی ارزش مبدّل شده و نهاد های نظارتی، ناتوان از انجام وظایف خود شده و آراء مردم و نمایندگان شان که اساس مشروعیت این حکومت بر آن استوار است، به هیج گرفته می شود.
مأموران نظامی، امنیتی و اطّلاعاتی بر خلاف اصول بدیهی حکمرانی مردم سالار، بر تمامی شئون سیاسی، اقتصادی، علمی، فرهنگی و حتّی دینی جامعه بی محابا دست انداخته اند و سخن و فعل شان نافذ و جاری و تخطّی های آشکارشان بی پاسخ می ماند. ضعف و سست عهدی درون و ناتوانی شان از پذیرش خطا، بلکه معصیت بودن مسیری که با دروغ بزرگ انتخابات اخیر آغاز شد و برای پوشاندنش ناچار به گفتن هزاران دروغ بزرگتر شدند، با هتک حرمت ها، قتل بی گناهان، انباشتن زندان ها از معترضان، تجاوز به نوامیس، تصاحب اموال و انهدام حرث و نسل، ردّ پای خونین خود را در تاریخ معاصر این ملّت برجای گذارده است.
این ها دیگر نه سخنی است که از ناحیه‌ی دشمنان و بیگانگان، بلکه از زبان کارگزاران و کسانی شنیده می شود که خود، برکشیدگان و گماشتگان این طایفه اند و هر روز با افشای اسرار مگوی رقیب، در صدد تفوّق جویی بر یکدیگرند و متقابلاً یکدیگر را تهدید به افشا و وادار به سکوت می کنند. ملتی که تمامی شئون زندگی اش را این چنین دستخوش یغما می بیند و بی تدبیری ها، آن را تا لبه‌ی تهدید آشکار و پنهان بیگانگان رانده، جز تجربه های تلخ تاریخی و نجابت ذاتی اش چه انگیزه ای برای ایستادگی دارد؟
جای بسی تأسف است که همه‌ی این فجایع به نام اسلام و تشیع صورت می گیرد. همه‌ی ما پیش از انقلاب در برابر نظامی فاسد و آلوده صادقانه فریاد اعتراض خویش را سر می دادیم و بسیاری از ما در راه مقابله با ظلم، همه‌ی خطرها را به جان می خریدیم. ما در پای خطابه های شما یاد گرفته ایم و از زیارت وارث آموخته ایم که لعن و نفرین خداوندی تنها بر آمران و عاملان آن حادثه‌ی شوم سزا نیست بلکه بر آنها که شنیدند و با سکوت خود به آنچه اتفاق افتاد رضایت دادند نیز رواست. ما را چه شده است که در قبال این کژروی ها و بی عدالتی ها و تعدّی ها به ساحت تعالیم دینی و حقوق مردم و در برابر این همه خودخواهی که نه خود راه بجایی می برد و نه راه را برای تلاش های ناصحانه و مشفقانه برای اصلاح می گشاید، سکوت اختیار کرده ایم؟
اگر امروز شاهد گسترش امواج دین گریزی در میان مردم و به ویژه جوانانمان هستیم (که صد البته از ابعاد آن باخبرید) نه از آن روست که در قلب های ایرانیان جایی برای شناخت و پرستش خداوند نمانده، بلکه از آن روست که می بینند دین در دستان کسانی که به منظور حفظ قدرت خویش در ظلم و ستم هیچ خط قرمزی نمی شناسند و از ضرب و شتم و حبس و شکنجه و تجاوز پروا ندارند، ابزاری بیش نیست و از روح پالایشگر دین اثری برجای نمانده است. می بینند که دختران و پسران بی گناه را به کوچک ترین لغزشی در خور بازداشت، آبرورویزی و تعزیر می دانند در حالی که از کرور کرور دزدی شریکان قدرتشان چشم پوشی می کنند. این همه به نام «حفظ نظام» انجام می شود، در حالی که حفظ نظام یعنی حفظ ارزش های والای اخلاقی که باید در عرصه های گوناگون زندگی شخصی و اجتماعی تجلی یابد، نه حفظ صاحبان قدرت و حراست از سفره ای که برای همگنان گسترده شده. آنچه باعث ایجاد فاصله میان روحانیت و مردم می شود، فاصله ای است که میان قول و عمل روحانیت دیده شود. اگر جوان مسلمان ببیند که دین نه تنها دردی از او دوا نمی کند بلکه بر دردهای او می افزاید، چگونه می توان انتظار داشت که از دین، دست کم صورت رسمی و رایج آن، رویگردان نشود.
اگر روحانیت توانسته است در طول تاریخ در کنار مردم مظلوم و در مقابل حاکمان ظالم بایستد، با پشتوانه‌ی استقلال و نیز تحمل گوناگونی دیدگاه ها در میان عالمان دینی بوده است. اینک دستگاه های امنیتی و دولتی از طریق کمک های مالی هدفمند، برنامه ریزی برای یکدست کردن آنچه در خطابه ها گفته و در مرثیه خوانی ها خوانده می شود، کنترل شدید دفاتر مراجع، تشکیل هیئت های مذهبی هماهنگ با خود، به انحصار درآوردن شبکه های صدا و سیما و مانند آن، کار را بدانجا کشانده اند که به روحانیون مستقل پیام می دهند که در پایان سخنرانی خود دعا به صاحبان قدرت را از قلم نیندازند، و در عرصه‌ی فقاهت و افتاء در تعیین صلاحیت یا عدم صلاحیت علمی مراجع تقلید دخالت می کنند. اگر بنا باشد به نشانه‌ی اعتراض کفن پوش به خیابان آمد، باید برای اعتراض به دست اندازی اینان به ساحت دین و دینداری آمد.
اگر چراغ مرجعیت و روحانیت هنوز در جامعه‌ی ما خاموش نشده، بی تردید مرهون پایمردی برخی از مراجع و عالمان دینی بوده که جانبداری از حق را بر هرچیز دیگر ترجیح داده اند. همه می دانیم که سکوت بسیاری از شما ارجمندان، بی هزینه نبوده و با حریم شکنی های متفرعنانه و نیز هتاکی های بلندگوها و ایادی قدرت و ثروت روبه‌رو بوده اید. امّا آیا این سکوت سنگین کافی است؟ مگر نه این است که دین برای برخی ابزاری برای رسیدن به مقاصد قدرت مطلق و کسب ثروت نامشروع از اموال مردم شده، در حالی که پذیرش قدرت، جز برای احقاق حقوق و اقامه‌ی قسط و عدل و اعلای کلمه‌ی توحید از جانب پیامبران عظام وامامان کرام نبوده است؟ مگر نه این است که حتّی مراجع دینی که در تاریخ این سرزمین پناهگاه مردم بوده اند، خود و بیوت شان از تعرّض مصون نمانده اند؟ مگر نه اینست که همه‌ی مضامین و شعائر دینی با عملکرد قدرت طلبان و ثروت جویان در لباس دین از محتوا تهی شده و نقش پرارج دین در معنادهی به زندگی پیر و جوان ما در حال رنگ باحتن است؟ مگر نه این است که مردم سخن «لایبقی مع الظلم» و «انّما اعظکم بواحده» را از زبان کسانی جون شما شنیده اند؟
از تاریخ آموخته ایم که ایستادگی دینداران حقیقی در برابر مدعیان دینداری تا چه حد دشوار است و نیز می دانیم که دغدغه‌ی خاطر بسیاری از شما حفظ دیانت است. امّا آیا در تندباد حوادث امروز از چهره‌ی دیانت که روز به روز بر آن شائبه های ظلم و فساد می افتد و ایمان ها را به یغما می برد، چیزی برای محافظت باقی می ماند؟ و مگر نه این است که خداوند که فروفرستنده‌ی ذکر است، خود حفظ آن را ضمانت نکرده است؟
این سخن شهید عاشورا را از ورای تاریخ به روزگارمان می شنویم که «الا ترون انّ الحقّ لا یعمل به و انّ الباطل لا یتناهی عنه». و مردم دیندار ما، به حق، لبّیک به آن را پیش و بیش از همه، از شما چشم انتظارند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
شورای هماهنگی راه سبز امید


 
 

Things you can do from here: