تاج زاده: حزب پادگانی شهامت پذیرش خطا را ندارد
ندای سبز آزادی: صفحه فیس بوک سید مصطفی تاج زاده در ادامه انتشار پاسخهای وی به سوالات مطرح شده از سوی هواداران این فعال سیاسی ، پاسخ تاجزاده پیرامون سئوالی دیگر در مورد انتخابات آزاد را منتشر کرد.
به گزارش تحول سبز، صفحه رسمی این زندانی سیاسی اعلام کرده بود که: "با توجه به ادامه ممنوع الملاقات بودن سیدمصطفی تاج زاده و عدم امکان بهره مندی از نظرات این فعال سیاسی در خصوص وقایع روز بر آن شدیم تا انتشار پاسخهای وی به پرسشهای هموطنان عزیز را از سر بگیریم.این مجموعه که به تدریج و در کنار مقالات تحلیلی نگاشته شده توسط تاجزاده منتشر خواهد شد، پاسخ این زندانی سیاسی به پرسشهایی است که از سوی هواداران صفحه فیس بوک وی مطرح شده. "
گفتنی است پیش از این پاسخ وی به دو پرسش، یکی در خصوص تقلب در انتخابات و دیگری در مورد روز قدس و آقای جنتی نیز منتشر شده بود. متن کامل چهارمین پرسش و پاسخ از این مجموعه در پی می آید:
پرسش: یک از شبهات اقتدارگرایان به انتخابات آزاد احتمال تصدی پست های حساس کشور توسط افراد نامناسب و بیگانه با آرمان هاو ارزش ها است شما در این باره چه نظری دارید؟
۱٫ در ایامی که مردم با اقدام تاریخی و شعار «رأی من کو؟» پرده ضخیم نظارت نظامی- استصوابی را از صندوق آرا کنار زدند و قدرت خود را به نمایش جهانیان گذاشتند، چشمان من نیز در زندان بر گوشه دیگری از این پرده گشوده شد. به این ترتیب که یکی از بازجوها درباره ضرورت حد و مرزی که انتخابات در جمهوری اسلامی ایران نباید فراتر از آن برود سخن میگفت و معترضانه از من پرسید اگر انتخابات آن طور که تو میگویی صد در صد آزاد برگزار شود و یک بهایی از دل صندوق آرا درآید، باز هم از انتخابات آزاد دفاع میکنی؟ در آن صورت چگونه میتوانی مدعی حمایت از نظام شوی؟
در پاسخ گفتم اول اینکه اگر بعد از ۳۰ سال حاکمیت جمهوری اسلامی، در یک انتخابات آزاد یک بهایی رأی بیاورد وای بر من و تو که نتوانستهایم رضایت اکثریت این ملت را جلب کنیم. در آن صورت به جای زیر سؤال بردن تصمیم و رأی اکثریت مردم، باید از خود بپرسیم مگر ما در این ۳۰ سال با ملت چه کردهایم که اکثریتشان حاضر نیستند به یک نامزد مسلمان رأی دهند؟ حال آن که مردم در زمان شاه یک مرجع تقلید شیعه را از کنج تبعید برکشیدند و در قلوب خود جای دادند. اکنون کار به جایی رسیده است که مقام بازجوی حافظ نظام از احتمال انتخاب یک بهایی در یک انتخابات آزاد میترسد؟ سپس گفتم همین سؤال و نگرانی تو اعتراف به شکست همه از جمله خود شماست و نمیتوان دلیلی واضحتر از این بر ناکامی جمهوری اسلامی ایران اقامه کرد. بگذریم از اینکه ادعا و در واقع ترس فوق هیچ نسبتی با ادعای ۲۴ میلیونی آرای آقای احمدینژاد ندارد. اگر واقعاً وی میتواند بیش از ۵۰ درصد آرای واجدان شرایط را به دست آورد، چه ترسی از رقابت با هر نامزد دیگر وجود دارد؟
دوم اینکه من هرگز تصور نمیکنم چنانچه هم اکنون انتخابات واقعاً آزاد برگزار شود یک بهایی رأی بیاورد، اما حتی به فرض صحت نگرانی شما، نمیتوان به بهانه ترس از روی کار آمدن یک بهایی، تیغ نظارت نظامی- استصوابی را همچنان بر فراز رأی ملت به پرواز درآورد. پرسیدم مگر آقای جنتی تا چند سال میتواند در مقابل ملت بایستد؟ مگر تجربه انقلاب اسلامی را فراموش کردهایم که ملت اگر مطالبه واضحی را در دستور کار خود قرار دهد دیر یا زود و بدون سوختو سوز به آن نایل خواهد شد؟ بحث فقط درباره زمان و نحوه رسیدن به این خواست و هزینههای آن است.
سوم اینکه اگر بعد از ۳۰ سال عملکرد ما کار را به جایی رسانده است که به قول شما از احتمال رأی آوردن یک بهایی باید ترسید، منطقاً باید گفت تداوم همان مدیریت برای چند سال دیگر، منجر به رای آوردن بیشتر یک «بهایی» خواهد شد! بنابراین اساس این منطق غلط است و نه احتمال یا عدم احتمال روی کار آمدن یک بهایی در یک انتخابات آزاد.
چهارم اینکه سؤالی که هیچ اقتدارگرایی تاکنون حاضر نشده است به آن جواب دهد این است: در شرایطی که در نوع کشورهای مسلمان، ارزشها و هنجارهای اسلامی و نیز طرفداران اشخاص و احزاب مسلمان رو به افزایشاند و اگر انتخابات آزاد برگزار شود، در اغلب قریب به اتفاق موارد نامزدها و احزاب مسلمان، دموکرات یا تمامتخواه، پیروز میدان خواهند بود و با وجود این که در این کشورها حجاب آزاد است، چرا پوشش اسلامی رو به گسترش است، اما در جمهوری اسلامی ایران عکس این روند مشاهده میشود؟ آیا پاسخ این پرسش را نباید در این موضوع دید که برغم تبلیغات ۲۴ ساعته به سود ارزشها و هنجارهای اسلامی، به علت اینکه در هیچ کشوری در جهان به اندازه ایران از اسلام استفاده ابزاری نمیشود، نتیجه آن نیز قهراً دین گریزی نسل جوان و تردیدهای جدی در انتخاب آزاد مردم است؟ به بیان روشن استفاده ابزاری از دین و در واقع سوء بهرهبرداری از اسلام در کنار انسداد سیاسی و اجتماعی، بیکفایتی مدیریتی و فساد حکومتی موجب شده است که «آزادی» در هر عرصهای به معنای خروج بسیاری از شهروندان از هنجارها یا گزینههای اسلامی باشد. بنابراین از نگاه شما چارهای نیست جز اینکه «اسلامی» بودن را در هر حوزهای با «زور» حفظ کنیم و این دور باطل را ارائه دهیم.
به باور من اصل مسأله این است که حزب پادگانی شهامت پذیرش خطا را ندارد و تفاوت اصلی ما و مدعیان حفظ نظام به شیوه نظامی این است. خدا را سپاسگزاریم که به ما شهامت پذیرش خطا را عطا نمود و این نیست مگر اجر پیوند و اتصال با خلق خدا و حساس بودن و هشیاری در قبال انتقادات و اعتراضات مردم. دقیقاً به دلیل همین پیوند و شهامت، یعنی پذیرش اصل خطاپذیری و تن نهادن به پاسخگویی در قبال ملت است که ما هرگز نگرانیهایی من درآوردی از قبیل رییسجمهور شدن یک فرد بهایی را نداریم. این قبیل سوءظنها در قبال خواست ملت محصول زندگی در یک محیط بسته و در محافل درونگروهی است که به دنبال خود، اتخاذ روشهای قیم مآبانه علیه ملت را میآورد و توهم برگزیده بودن گروه خودی و شیطانی بودن جامعه غیرخودی را پوششی «دینی» و «خدایی» میدهد. سبزها به دلیل تمرین در یک محیط باز و بیکران اجتماعی و به دلیل گشوده بودن بر انتقادات مردم و لذت بردن از بمباران سؤال و اعتراض دلسوزانه ملت هرگز دچار آن ترس نیستند که حزب پادگانی را به محاصره درآورده است.
۲٫ شبهاتی که بازجوی من علیه انتخابات آزاد وارد میکرد یک بار دیگر و به گونهای دیگر تفاوت بین تعریف و شناخت من از نظام جمهوری اسلامی ایران با «نظام» مورد نظر نظامیان مداخلهگر در سیاست را به نمایش میگذاشت؛ نظامیانی که با زیر پا گذاشتن وصیت نامه امام خمینی، تهاجم نه چندان خزنده خود را به منظور تسخیر عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور آغاز کردهاند، هرگز نمیتوانند «جمهوری اسلامی ایران» را با همه ابعاد اسلامی، ایرانی و جمهوریتی آن به طور یک جا تصور کنند. تصویر آنها از «نظام» که غالباً به همین شکل مبهم «نظام» تلفظ میکنند و نمیتوانند به طور مشخص هرسه وجه جمهوری اسلامی ایران را به سادگی بر زبان جاری کنند، در واقع یک «پادگان» گسترش یافته به سپهر جامعه است و همه ترسها و سوءظنها در قبال آزادی به خاطر مقاومتی است که اکثریت شهروندان در قبال پادگانیسازی سیاست، فرهنگ و اقتصاد از خود نشان میدهند. جمهوری اسلامی ایران البته بیش از پادگان و دستگاه بازجویی و شعبات قضایی و اقتصادی و سیاسی و تبلیغاتی حزب پادگانی است. همچنان که بارها تأکید کردهام و از تأکید گذاری بیشتر بر آن خسته نمیشوم، من و بازجویان در مورد ضرورت حفظ اصل «نظام» اختلافی نداشته و نداریم. تفاوت اینجاست که من گستره نظام را به مراتب وسیعتر از پادگانهای نظامی میدانم و از امامی که به قول شهید مطهری ایمان به خدا را در طول ایمان به ملت قرار داده بود و نیز از تجربه سی سال فعالیت در جمهوری اسلامی، بویژه در عصر اصلاحات آموختهام که اعتماد و ایمان به مردم و قرار گرفتن در زیر ستاره باران اعتراض و پرسش آنها چیزی از عمر نظام کم نمیکند، بلکه بر عمر آن میافزاید. اگر دستاورد انقلاب اسلامی و رهبری آن را جمهوری اسلامی ایران بدانیم (نه نظریه ولایت فقیه که به عنوان یک نظریه فقهی قبل از امام وجود داشته است و پس از او نیز در میان انواع دیگر تئوریهای فقهی حضور خواهد داشت) و حقوق مردم را پاس بداریم، دغدغهای در خصوص رأی مردم نخواهیم داشت و حفظ اسلامیت نظام را منافی حفظ جمهوریت و ایرانیت نظام نخواهیم دانست.
۳٫ حقیقت این است که نفس حضور من و امثال من در زندان و نفس واکنش سرکوبگرانه در قبال مطالبه مردم برای شفافسازی آرایشان و برپایی انتخابات آزاد و قانونی، حاکی از آن است که ترس اصلی حزب پادگانی رأی آوردن مفروض یک بهایی نیست، بلکه آنان نظام برخاسته از انقلاب و استمرار یافته در ۲۷ سال ماقبل خودشان را بیگانه با اهداف پادگانی خود میبینند و به همین سبب از بهایی- صهیونیستی نمایاندن جنبش مردمی و حتی نخستوزیر امام ابایی ندارند. سوءظن در قبال انتخابات آزاد و در قبال ماهیت رأی مردم، یک سوءظن فرضی و معطوف به آینده فرضی نیست، بلکه این سوءظن بنیادی است که نفس صندوق و انتخاب آزادانه مردم را نشانه گرفته است. به همین دلیل نه فقط میکوشند فرزندان انقلاب و امام را از گردونه رقابتهای انتخاباتی حذف کنند، بلکه تلاش وافری مبذول میدارند تا آنان را به جرم تلاش برای شرکت در انتخابات و اصلاح مدیریت کشور در زندانها حبس کنند.
این حربهای نخ نماست که در همه رژیم ها کم و بیش به کار میرود که هدف از ایجاد محدودیت را ترس از به قدرت رسیدن کسانی میخوانند که اکثریت مردم علائق و سلایق آنان را نمیپسندند، اما در واقع اشخاصی را از حکومت حذف یا در جامعه سرکوب میکنند که همان اکثریت خواهان حضور آنان در عرصه مدیریت میهن و جامعه مدنی هستند.
--