Tuesday, May 31, 2011

آخرین نفس های سحابی نزدیک اوین

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 


رضا علیجانی
سحابی معتقد بود آنچه می تواند محور وحدت ایرانیان باشد، ایران است؛ رشد و سربلندی ایران.

 

و اندوه ما جاودانه شد. مهندس سحابی در بیمارستانی درنزدیکترین فاصله به زندان اوین، نزدیک همه فرزندانی که دوستشان داشت،چشمانش را بست .او نیمه مهم راه را به استقبال فرزندانش رفت. اندک فاصله باقی مانده را نیز آنها خواهند آمد.
 
زندان خانه دوم او بود. بارها در هر دو حکومت قبل و بعد از انقلاب به زندان رفته بود. او که تغییری نکرده بود،پس این حکومتها هستند که یکسان عمل میکنند. مرگ او در آستانه اوین، اوینی که اینک نماد ایران است،بسیار پر معناست. او با صداقت تمام از جانش و عمرش برای این سرزمین و مردمانش هزینه کرد و در پا ی اوین این نماد مقاومت و هزینه و فداکاری برای وطن خاموش شد. به سان کوهنوردی که در دامنه و قله کوه جان میسپارد و مرگش در خانه ای دور دست از کوه و طبیعت نیست . کاش می شد مقبره ای در همان آستانه اوین برایش ساخت. اوین نماد مقاومت این سرزمین است؛ نماد صداقت آن با یاد یکی از صادق ترین زندانیانش هم می شد. و نماد عزت؛ عزت همه سرزمین ما ؛ گواه و شاهد این مقاومت و صبوری و صداقت. آن گاه هروقت که به ملاقات زندانیان مان می رفتیم از او هم یادی و زیارتی می کردیم.
پیرمرد راحت شد. در این سالیان و بویژه در این یکسال اخیر او غصه دارتر و عصبانی تر از همیشه بود برای ایران. می گفت ایران مثل یک قالب یخ دارد آب می شود و حاکمانش بلاهت آمیز این فاجعه را موفقیت خود می دانند.
 
او در سالیان اخر عمرش یک سره از ایران می گفت و نگران آینده آن بود. درمراسم بزرگداشت سالگرد درگذشت پدرش در حسینیه ارشاد وقتی سخنرانان مختلف از دیانت و تعبد و روزه های سالی دو ماه و نماز شب های پدرش گفتند ؛ نوبت که به او رسید گفت همه اینها دررابطه پدرم با خدایش بود و امری خصوصی برای او ؛ مهم این است که این نیایش ها و تعبدها چه تاثیری در رابطه او با مردم می گذاشت . و در همانجا یکی از مهمترین نظرات سالیان و بلکه دهه های اخیرش را گفت.
او گفت من خودم فردی مذهبی هستم اما می گویم محور وحدت ایران نه می تواند مذهب باشد  و نه زبان.چرا که ایرانیان مذاهب مختلف دارند و عقاید گوناگون و نیز به زبانهای مختلف سخن میگویند و تاکید بر محور قرار دادن اینها خود به اختلاف و تفرقه دامن می زند. آنچه میتواند محور وحدت مردم باشد خود ایران است . رشد و اعتلا و سربلندی ایران.
همه حتی جریان های راستحداقل در زبانهمین را میگویند و کسی نمی تواند با این محور اتحاد ملی مخالف باشد. تنها زیر این پرچم است که همه می توانند جمع شوند. او همگرایی و اتحاد را رمز پیروزی و موفقیت و اعتلای کشور می دانست.و همیشه همه نیروها، تفکرات و سلائق و عقاید گوناگون را بدان سفارش میکرد.
 
سحابی خودیک سوسیال دموکرات بود. خود در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 وقتی که نامزد بود دریک مصاحبه مطبوعاتی و در پاسخ به سوال خبرنگاران این تعریف را بکار برد. او از نوجوانی و جوانی دموکرات بود اما همواره گرایشی چپ و عدالت خواه نیز داشت. اما از اواخر دهه شصت او با ارزیابی انتقادی جریانات چپ ؛ اما نه از موضع راست و در ضدیت با چپ و نه با فراموشی آرمان عدالت ؛ مسیر جدیدی را در آرا و رویکردهای سیاسی در ایران گشود. تجربه اجرایی ومدیریتیهر چند کوتاهاو در اوان انقلاب باعث شد که برخلاف بسیاری از دارندگان تمایلات چپ که صرفا آرمان خواهانی ذهنی و غیرکاربردی بودند و در آسمان رویاها بدنبال مدینه فاضله می گشتند ؛ بر بستر زمین و واقعیت های عینی و اجرایی به مهندسی و طراحی انها بپردازد و دیدی واقع گرا پیدا کند.
درونمایه و افق دیدعدالت خواهانه او و تجربه عملی و دید واقع گرایش باعث میشد که دارندگان تفکر و رویکرد چپ نیز از نقدهای او که انتقادی استعلایی بود برنیاشوبند و در سخنانش که همیشه صداقتی را باخود حمل میکرد بیاندیشند . واین خود باعث تاثیر گذاری هر چه بیشتر ارا و نظرات جدید او بود. نظراتی که به موازات عدالت آرمان خواهانه، دید توسعه گرا و تجربه و رویکرد مدیرتی و اجرایی نیز به همراه داشت . در این راستا بود که او به مبحث توسعه همچون مقایسه رویکرد توسعه صادرات یا رویکرد جایگزینی واردات و ... می پرداخت.
 
در مشی سیاسی نیز صداقت او و اینکه برای خویش هیچ نمیخواست و این به او کمک میکرد از بیرون و بالا و بدون حب و بغض های شخصی به وقایع و روندها بنگرد ؛ وی را به مفهوم تازه ای در ادبیات سیاسی و مبارزاتی در جامعه ما رساند؛ منافع ملی. او بارها و بارها در این باره گفت و نوشت تا اینکه در ادبیات سیاسی ما این مفهوم جا افتاد و دیگر مورد استفادهو گاه سوءاستفادههمه طیفها و جناح ها قرارگرفت. از نظر او جدا از جناح ها و علایق و منافع و رویکردهای سیاسی مختلفی که در یک کشور هریک به دنبال مقاصد خویش اند ، باید یک امر هم در نظر گرفته شود و حتی اصلی حاکم و بالاتر از همه اصول دیگر قرار گیرد و آن منافع ملی است.
 
رفتار او با حاکمیت ، حاکمیتی که آزارهای بسیاری از آن دیده بود ؛ و ترجیح منافع ملی بر این امر شخصی و جریانیخود گواه صداقت او در اجرا و تحقق آنچیزی بود که بدان معتقد بود و درباره اش می نوشت.
او نام مجله اش را ایران فردا گدذاشته بود. نام یک جمع یا یک نشریه مانند نام فرزند برای هر فرد است . نشانگر دغدغه ها و تمایلات و گرایشهاو کششها و گاه آرزوهای اوست. و او عزیزترین محصول زندگی اشبه تعبیر خودش- را ایران فردا نامید. انتخاب ایران برای این عنوان روشن است اما چرا فردا. ایا او از امروز نا امید بود؟ ایا مشکلات امروز برایش سخت و سنگین بود و موانع پیشرفت را سخت و ناهموار می دید؟ آیا به دراز مدت فکر می کرد و اینکه با این همه موانع و مشکلات تنها با انتشار،آموزش و نقد و بحث و گفتگو است که می توان به آینده خوشبین بود و فردای ایران را ساخت.
 
اینک سحابی دفتر عمر خویش را تا اخرین کلمه نوشته و در برابر ما نشسته است. او این لوح را با جسم و روح خود نوشت و به سلامت و صداقت به پایان برد. او قد و قلمش را در پای اوین برای ما گذاشت و رفت. سحابی به فردا پیوست. ایران فردای ما همچنان به آموزه ها ی او و به مشی و منش او نیازمند است . او کوله بار درسو تجربه و اخلاقش را در پای دیواره و کوهپایه اوین زمین گذاشت و حال نوبت همه ماست که این کوله بار را به دوش کشیم و در این قلعه شوم را بگشاییم .پرنده های قفس را رها کنیم و همگی ره بسپاریم به قله ایران فردا. ایرانی که در ان همه با هم برابرند بی هیچ تبعیضی . زن و مرد؛ فارس وکرد و ترک و بلوچ؛ مسلمان و مسیحی و یهودی و ...؛ مذهبی و غیر مذهبی و... یادمان نرود که یکی از آخرین و مهم ترین تجارب سحابی این بود محور اتحاد ملی ما نه زبان است و نه مذهب و تنها عشق به این سرزمین و آزادی و ابادانی و رفاه و سربلندی مردم اش؛ مبنا و محور یکپارچگی و همسویی ماست . و هیچ کس از دیگری ایرانی تر نیست.
 
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 
 

Things you can do from here: