ندای سبز آزادی: در پی ادامه بازداشت مهسا امرآبادی، از بازداشت شدگان حوادث دهم اسفند ماه ، همسر زندانی وی مسعود باستانی، طی نامه ای خطاب به دادستان تهران، نسبت به تداوم وضعیت فعلی همسرش هشدار داد.
در گوشه ای از این نامه آمده است: "به من حق بدهید که نگران باشم چرا که وقتی می شنوم در ملا عام با فائزه هاشمی که دختر یکی از مقام های عالی رتبه نظام است اینگونه رفتار می شود و چنین الفاظ رکیک و رفتار وقیحانه ای با او صورت می گیرد چه تضمینی برای من که زندانی هستم و همسرم در بازداشتگاه بند دو الف به سر می برد باقی می ماند."
به گزارش جرس متن کامل این نامه به شرح زیر است:
دادستان محترم دادگاه های عمومی و انقلاب تهران؛
با سلام
هم اینک که این نامه را می نویسم ، هیچ امیدی به اثر بخش بودن آن ندارم و ممکن است شما هم به رسم معمول با بی اعتنایی از کنارش عبور کرده ؛ یا آن را تکذیب کنید و یا اینکه دستور پیگرد قضایی برای نگارنده صادر فرمایید.اما این نامه نوشته می شود تا حداقل به عنوان یک سند تظلم خواهی از جنابعالی که در مسند دادخواهی قرار گرفته اید باقی بماند.
آقای دادستان ؛
آقای دادستان ؛هفته گذشته در ملاقات با خانواده ام شنیدم که همسرم مهسا امرآبادی که یک روزنامه نگار مستقل است در روز دهم اسفند ؛ در مسیر بازگشت از جلسه قرآن در حوالی میدان انقلاب بازداشت و ماموران امنیتی خودروی شخصی وی را نیز توقیف کرده اند. از جزئیات ماجرا هیچ خبری ندارم و تنها خبری که برایم بازگو کرده اند این است که وی طی یک تماس کوتاه تلفنی از زندان اوین خانواده اش را از دستگیری خود مطلع کرده و پس از آن من دوباره در بی خبری مطلق در زندان رجایی شهر فرو رفته ام. تاکنون دلیلی برای بازداشت همسرم اعلام نشده است اما می دانم که طی ماه های اخیر و به خاطر پی گیری وضعیت همسر زندانی اش و حمایت از همکاران روزنامه نگارش که اکنون در حبس به سر می برند بارها و بارها با انواع و اقسام تهدیدها و فشارها روبرو بوده است.
آقای جعفری دولت آبادی ؛
به راستی گناه همسر من چیست؟ در خرداد ماه 88 ماموران وزارت اطلاعات پس از ورود به منزل مسکونی ما و در طی مشاهده عدم حضور اینجانب در منزل؛ او و دو تن از میهمانان ما را بازداشت کردند و در طول مدت 80 روز بازداشت همسرم در بند 209 زندان اوین ، بازجویان تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا با روش های مختلف از جمله توهین و تهمت گناه فاحشه بتراشند و جرم تعریف کنند حال آنکه دلیل بازداشت و تنها گناه او زندگی مشترک با من است.
جناب آقای دادستان؛
پرسش من باز این است که اینبار گناه همسر من چیست؟ آیا من به عنوان یک زندانی سیاسی و مطبوعاتی که به جرم سبز اندیشی و حق طلبی در زندانم همسر و خانواده من نباید از تعرض و هجمه ماموران امنیتی در امان باشند؟ به راستی آیا حضور در جلسه قرائت قران در کنار مادران و همسرانی که عزیزانشان در زندان هستند و از این طریق علاوه بر راز و نیاز با خداوند با یکدیگر همدردی و همدلی می کنند گناه است؟ و یا اینکه تبلیغ علیه نظام محسوب می شود؟ بارها شنیده ام که تعدادی از خانواده های زندانیان جنبش سبز به مراکز امنیتی احضار شده و در این باره استنتاق شده اند .
آیا پس از آزادی از زندان و بازگشت همسرم به محیط کارش در روزنامه های رسمی و قانونی کشور و اشتغال به شغل روزنامه نگاری در جهت انجام وظیفه اجتماعی و امرار معاش خانواده جرم محسوب می شود چرا که بارها شنیده ام که پیغام هایی به مدیران و مسئولان روزنامه ها برای قطع همکاری با همسرم فرستاده اند.
آیا ملاقات با مقام های رسمی و قضایی کشور و شخصیت های برجسته سیاسی همچون اقایان هاشمی و خاتمی و یا دیدار با مراجع تقلید و نیز نمایندگان مجلس شورای اسلامی در راستای تظلم خواهی درباره وضعیت همسر زندانی اش خطایی بزرگ به شمار می رود. بارها گفته اند که برخی خانواده ها از شرکت در چنین جلساتی نهی می شوند آیا پذیرایی از میهمانان و دوستانی که به قصد احوال پرسی از من و سرکشی به وضعیت زندگی خانواده های زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات به منزل مسکونی ما سر می زنند گناه است.به خاطر دارم که سال گذشته بازجوی من به خاطر احوال پرسی جمعی از دوستان که پس از آزادی همسرم به منزل ما آمده بودند مرا شماتت می کرد.
آقای دادستان؛
آیا نگارش نامه به آقای لاریجانی ریاست قوه قضاییه و گلایه از بی عدالتی ها و تبعیض ها که در حق همسرش و سایر زندانیان سیاسی روا داشته اند مستوجب پیگرد قضایی است؟
دادستان محترم حتی اگر گناه وی فریاد کشیدن و اعتراض کردن هم باشد باید به او حق بدهید چرا که همسرش پس از یک محاکمه فرمایشی و اعترافات ساختگی و اغراق آمیز به شش سال حبس محکوم شد و بعد هم به صورت غیر قانونی از زندان اوین به زندان رجایی شهر گوهردشت منتقل گردید.
او در طول این بیست ماه شاهد دلتنگی ها من و درد ها و مشکلات فراوانی که ناشی از دندان درد و درمان ناقص آن داشته ام بوده است. او مشاهده کرده که چگونه انواع و اقسام رفتارهای غیر قانونی ؛ خلاف آیین نامه سازمان زندان ها و زیر پا گذاشتن کلیه مراحل دادرسی، بر من و هم بندی هایم اعمال می شود. وی سرانجام نتوانست چشم بر حقیقت ببندد و کاسه صبرش لبریز شد و تمام اعتراض او هم به این بود که چرا با زندانیان ما به بدترین شکل و به صورت غیر قانونی رفتار می شود چرا آنها از حق تماس تلفنی با خانواده هایشان ، حق استفاده از مرخصی استحقاقی و استعلاجی و بعضا برخی از آنان حتی از ملاقات با خانواده هایشان محرومند! و چرا به صورت غیر قانونی و به چه دلیل به زندان رجایی شهر تبعید شده اند تا مشکلاتی دو چندان بر دوش خانواده هایشان قرار گیرد.
آقای دادستان ؛ شاید به نظر آنها در دستگاه قضایی نظام جمهوری اسلامی ، خانواده های زندانیان سیاسی از حق دادخواهی و تظلم خواهی هم محرومند، حقی که حتی از اسرای صدر اسلام هم سلب نشد چرا که دیدیم چگونه شیر زنان دشت نینوا و اهل بیت امام حسین علیه السلام توانستند با صدای بلند یاد شهدا و ماجرای ظلمی که بر آنها رفت را در بارگاه یزیدیان و امویان بازگو کنند.
بهر حال همسر من اینک در بازداشت است و من اینجا تنها امیدوارم که هر چه سریعتر دلیل این امر را بدانم و شاهد آزادی اش باشم. امیدوارم این بار حداقل مانند سال 88 که در دوران بازجویی در معرض انواع توهین ها و تهمت های ناروا قرار نگیرد و کسی همسرم را ضرب و شتم نکند و با پرونده بر سرش نکوبد.
آقای دادستان به من حق بدهید که نگران باشم چرا که وقتی می شنوم در ملا عام با فائزه هاشمی که دختر یکی از مقام های عالی رتبه نظام است اینگونه رفتار می شود و چنین الفاظ رکیک و رفتار وقیحانه ای با او صورت می گیرد چه تضمینی برای من که زندانی هستم و همسرم در بازداشتگاه بند 2 الف به سر می برد باقی می ماند.
آقای جعفری دولت آبادی، نمی دانم برای تعطیلات نوروز چه برنامه ای در کنار خانواده تدارک دیده اید اما بد نیست بدانید که من در آن ایام از گوشه زندان رجایی شهر و شاید همسرم در سلول انفرادیش به دور از خانواده و محروم از یک تماس تلفنی با خانواده ، دعای خویش را بدرقه راهتان خواهیم کرد.
و سخن آخر اینکه من و همسرم هر در در دوران نظام جمهوری اسلامی متولد شده و رشد یافته ایم و منتظر خواهیم ماند تا میزان پایبندی شما و همکارانتان را به حدود شرعی و اصول قانون اساسی که آن را میثاق ملی و خون بهای هزاران شهید می دانید شاهد باشیم. من در اینجا به خاطر فقر گسترده خبری و اطلاعاتی از تحلیل و تبیین آنچه در خاورمیانه و کشورهای عربی- اسلامی همسایه می گذرد ناتوانم اما صمیمانه هشدار می دهم که بر اساس آموزه های دین مبین اسلام با آنچه این روزها رخ می دهد تنها می توان حدس زد که "الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم"
مسعود باستانی
زندان رجایی شهر کرج
--
آسمان را به یاد یاران دربند، از آن خود خواهیم کرد
دیگر چه باک از باران، ما با دریا همبستریم
همراه شو عزيز، همراه شو عزيز، تنها نمان به درد
کين درد مشترک، هرگز جدا جدا، درمان نمي شود
دشوار زندگي، هرگز براي ما
بي رزم مشترک، آسان نمي شود
روز خشم مردم ایران نزدیک است!