جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد
مدعیان اصول چه دیر امپراطوری دروغ را شناختند
کلمه- گروه سیاسی: این روزها یادآور حال و هوایی است که دو سال پیش در هر کوی و برزن این سرزمین بزرگ و در میان مردم بزرگتر آن شاهد بودیم: بیداری از کرختی بی تفاوتی که پس از سرخوردگی از دوران پرفراز و نشیب اصلاحات و برخوردهای تمامیت طلبانه با خاتمی نجیب دچارش بودیم، بیداری حس آشنایی دیرینی میان یکایک مایی که سال ها در کنار هم زیسته بودیم اما هیچگاه از حال و روز هم خبر نداشتیم، درک عمق خامی داوری هایمان دربارة دیگران که حاصل نگاهمان به ظاهر همدیگر بود و بس، تردیدهای جدی در بازی خودی و ناخودی سازی بی انتهایی که گویی بدون آن هویتمان را گم می کردیم، بازکردن اخمهایمان که سنگینی شان فرصت لبخندزدن را از ما دریغ داشته بود، بازگویی درد دل های چندین ساله مان که پیش از آن از بازگویی شان هراس داشتیم، و انفجار نشاط و تحرکی که زندگی خاکستری شهر و روستایمان را رنگین ساخت.
نقاش ما تصمیم گرفت از کارگاه خود پا بیرون نهد و بزرگترین نقش زندگیش را به ما هدیه کند، و ما که با ناباوری بازگشتش را نگاه می کردیم و شکستن سکوتش را می شنیدیم، دست در دست یکدیگر، شهرها و روستاها را یکی پس از دیگری سبز کردیم و چشم انتظار دولت امید، به تحولی زندگی بخش، امید بستیم. تا آن که زمان سخن گفتن در رسانه ای که تا آن از آن مردم نبود فرا رسید و از میر و شیخ شنیدیم آنچه پیش از آن در دلهامان ناگفته مانده بود: اینکه زمام کشور به دست دولتی ناکارآمد افتاده که با ارایة آمار دروغ سعی در نمایش کارآمدی دارد، اینکه میلیاردها از بودجة کشور ناپدید شده، اینکه ذخایر ارزی کشور به باد داده شده، و این که بجای مدیریت مدبرانه، به رمالی و جن گیری متوسل شده. گذشت آنچه همه می دانیم و سرقت رأی و اهانت به شعور مردم و دیگر داستان های تلخ، و خطیبان جمعه برآشفتند که نامزدهای منتقد، دولت را به دروغ گویی، دزدی و رمالی متهم می کنند.
--
سبز مي مانيم، تا هميشه