Saturday, March 5, 2011

مصطفی تاج زاده: جنبش ملی سبز ایران و خیزش های منطقه

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 

via تحول سبز by Editor01 on 3/3/11

تحول سبز: مصطفی تاج زاده در جدیدترین یادداشت خود به بررسی وقایع اخیر مصر و مقایسه حرکتهای منطقه با جنبش سبز مردم ایران پرداخته است.

وی در این یادداشت با تاکید بر این نکته که جنبش سبز برخلاف جریان حاکم جنبش های منطقه را ضد استبدادی تحلیل می کند و مدل نظام سیاسی کنونی ایران را اینگونه به تصویر می کشد: کشور را همچون اتوبوسی می خواهند که فقط یک نفر آن را می راند و مسافران تنها باید برای سلامتی او صلوات بفرستند، و در نتیجه طالب ولایت مطلقه انتصابی شوند و رهبری سیاسی را در یک فقیه متمرکز بخواهند و هم زمان خواهان اجرای احکام اسلامی با توسل به زور شوند و دیگر اندیشان و غیر خودی ها را از ورود به عرصه سیاست و قدرت و رقابت انتخاباتی محروم کنند یا مانع تشکیل احزاب قانونی و انتشار روزنامه های سراسری توسط آنان شوند و اقوام و اقلیت های مذهبی را از مشارکت در ساختار قدرت محروم کنند.

متن کامل این نوشته که در اختیار تحول سبز قرار گرفته است در پی می آید:

مقدمه:

«امواج انقلاب ایران پس از سی سال به کشورهای منطقه رسیده است» این جمله مضمون مشترکت تبلیغات رسمی کشور طی هفته های اخیر در باره تحولات منطقه خاورمیانه و عربی است. نظیر این جمله را تقریباً هرروز از این یا آن مسئول و به ویژه در تحلیل های سیاسی صدا و سیما می شنویم.

این اظهارات تبلیغاتی و سیاسی صورت دیگر ادعایی است که طی سال های اخیر از اصول گرایان حاکم زیاد شینده شده است. آنان که با اتخاذ راهبرد و مواضع تنش آفرین خود کشور را در عرصه سیاست خارجی گرفتار بحران های سخت کرده و در سطح بین الملل به انزوا کشانده اند، در توجیه عملکرد خود همواره بر این نکته تأکید دارند که اگر روابط دیپلماتیک ما با بسیاری از دولت ها تیره شده است، چه باک، در عوض در میان ملت ها محبوبیت بسیاری داریم و ملت ها با ما هستند.

بنابراین اصول گرایان می کوشند اوج گیری حرکت های اعتراضی مردمی در کشورهای عربی، را شاهد و دلیلی بر صحت رویکردها و جهت گیری های خود در سطح مدیریت کشور و نیز عرصه سیاست خارجی و معرفی می کنند. آنان پارا فراتر نهاده سیاست ها و مواضع خود را الهام بخش مردم تونس و مصر و یمین و… در خیزش های اخیر معرفی می کنند. این احساس الهام بخشی چنان است که یکی از ایشان گفته بود مشکل مردم به پاخاسته این کشوره رهبری است و اگر بخواهند ایران می تواند این خلاء را برطرف کند. در تبلیغات اصول گرایان این جنبش ها اسلامی معرفی می شوند.

آنان در تبلیغات رسمی از نظام های مقابل این جنبش ها با عنوان نظام ضد اسلامی یاد می کنند و عامدانه از به کار بردن اوصافی نظیر استبدادی و دیکتاتوری برای این نظام ها خودداری می کنند تا به مخاطبان خود القا کنند که ملت های منطقه نه از فقدان آزادی و محرومیت از حقوق اساسی خود بلکه از عدم اجرای احکام شریعت در کشور خود به ستوه آمده اند.

هدف من در نوشتار حاضر این است که نشان دهم خیزش های مردمی در کشورهای مسلمان فرصت مغتنمی را فراهم آورده تا صحت و سقم ادعاهای اصول گرایان مبنی بر محبوبیت حاکمان کنونی ایران و الهام بخشی نظام سیاسی واقعاً موجود ایران در میان ملت های مسلمان روشن شود.

الف- حرکتی که از انقلاب اسلامی از سی و دو سال پیش در ایران آغاز شد، تا کنون مراحل و نقاط عطف مهمی را پشت سر گذاشته است. حرکت اصلاحی و جنبش سبز از جمله مهمترین این نقاط عطف بوده اند. به رغم این که تحولات سیاسی اجتماعی منطقه یکسال و نیم پس از آغاز جنبش سبز در ایران رخ می دهند و در مطالبات آزادی خواهانه بسیار شبیه به این جنبش هستند، اما تبلیغات رسمی کشور هیچ اشاره ای به این واقعیت ندارند و اساساً هرگونه رابطه ای را میان این جنبش سبز ایران و تحولات مذکور به شدت تکذیب می کنند.

تنها اشاره به رابطه میان این دو را می توان در صحبت های اخیر وزیر اطلاعات کشور در برنامه دیروز امروز فردا مشاهده کرد. آقای مصلحی در پاسخ به سؤال مجری برنامه در باره رابطه حوادث اخیر ایران با جنبش های منطقه گفت: حوادث اخیر ایران و برخورد موفق ما با آن، موجب شد آمریکا و غرب از کشورهای منطقه غافل شوند و فرصت کافی برای آغاز نهضت در این کشورها فراهم شود!!!(نقل به مضمون) پاسخ وزیر اطلاعات به این پرسش اگر چه بسیار سطحی و سست می نماید اما در بطن خود اعتراف به این حقیقت دارد که فی الجمله میان جنبش سبز و حرکت های اعتراضی در کشورهای منطقه رابطه ای وجود دارد.

طبیعی است طرفداران جنبش سبز برخلاف جریان حاکم جنبش های منطقه را ضد استبدادی تحلیل می کنند و معتقدند همین ویژگی مضمون مشترک این جنبش ها و جنبش سبز ایران را تشکیل می دهد.

آن ها التزم ملت های منطقه را به اسلام انکار نمی کنند اما در عین حال مطالبه این ملت ها را نه نظامی سیاسی شبیه ایران بلکه نفی استبداد و ستم و تحقیر و برپایی نظامی دموکراتیک ارزیابی می کنند که ضمن پایبندی به هویت و فرهنگ اسلامی ، حقوق اساسی و آزادی های ملت را به رسمیت بشناسد و برای ایشان عدالت و رفاه به ارمغان آورد.

ب- طبیعتاً فقدان سازوکار دموکراتیک در عرصه عمومی ایران و نابرابری فاحش و آشکار در برخورداری از وسائل ارتباط جمعی و نیز وجود سانسور و محدودیت های جدی برای تضارب آزاد آراء و اندیشه ها امکان هرگونه بحث و مناظره آزاد را برای تبیین حقایق و ازجمله در موضوع مورد بحث منتفی ساخته است.

در عین حال می توان برای فهم ماهیت جنبش های کنونی در کشورهای منطقه خاور میانه و کشورهای عرب آفریقایی ملاک ها و شاخص های عینی بدست داد.برای این منظور ابتدا ذکر یکی دو نکته را ضروری می دانیم:

۱٫ تحقیقات نظریه پردازان انقلاب و جنبش های اجتماعی سیاسی، به ما می گوید این تحولات اجتماعی و سیاسی طیف گسترده و متنوعی را تشکیل می دهند به گونه ای که نمی توان همه آن ها را در یک مقوله گرد آورد. هرگاه جنبش های دهه اخیر را به فهرست انقلاب ها و نهضت های سیاسی اجتماعی جوامع مختلف بیفزاییم آن گاه با طیفی گسترده از جنبش ها و انقلاب ها با ایدئولوژی ها، شعارها، روش های اعتراض و مبارزه و رهبری های متفاوت روبرو خواهیم بود. به رغم چنین تکثر و تنوعی می توان گفت همه آن ها در یک امر مشترکند و آن این که مردمی ستم دیده، تحقیر شده تصمیم می گیرند به استبداد، فساد، فقر و فریب و تحقیر پایان دهند.

۲٫ در این حقیقت نیز نمی توان تردید کرد که انقلاب ها و جنبش های اجتماعی مانند دیگر پدیده های اجتماعی بر یکدیگر تأثیر می گذارند و از یکدیگر الهام می گیرند. بدون تردید انقلاب اسلامی مردم ایران، هم چون جنبش اصلاحی و سبز آن در ایجاد خود باوری ملت های منطقه و آگاهی آن ها به قدرت خویش، تأثیر داشته است. کما این که این جنبش ها تأثیر محتوم خود را بر تحولات اجتماعی و سیاسی ایران برجای خواهند گذاشت.

۳٫ نکته دیگری نیز که باید بدان توجه داشت این است که کشورهای عربی گرفتار بحران، طیفی از کشورهای فقیر (مصر و یمن و اردن) که بعضاً دریافت کننده کمکهای مالی از دیگر کشوها هستند، تا کشورهای ثروتمند و نفت خیز(لیبی و بحرین) را شامل می شوند. این کشورها همچنین طیفی از کشورهای غیر وابسته (لیبی) تا کشورهایی که مشکل بتوان عدم وابستگی آن ها را پذیرفت(بحرین) تا کشورهایی که غرب در آن ها نفوذی غیر قابل انکار دارد(مصر) را شامل می شوند. اما به رغم این اختلاف، همه این کشورها در یک چیز مشترکند و آن برخورداری از نظام های دیکتاتوری و خودکامه است.

ج- با این توضیحات برای این که معلوم شود مطلوب مردم این کشورها چیست و تحلیل های دستگاه تبلیغات رسمی کشور تا چه میزان به حقیقت نزدیک است، باید دید مردم معترض وخشمگینی که در مصر و تونس و یمن و بحرین… به خیابان ها آمده اند و خواهان تعیین حق سرنوشت خود شده اند، چه مدلی از نظام سیاسی را انتخاب کرده اند یا انتخاب خواهند کرد؟

چنان چه آنان کشور را نه همچون مِلکی مشاء و متعلق به همه ساکنان بلکه همچون اتوبوسی بخواهند که فقط یک نفر آن را می راند و مسافران تنها باید برای سلامتی او صلوات بفرستند، و در نتیجه طالب ولایت مطلقه انتصابی شوند و رهبری سیاسی را در یک فقیه متمرکز بخواهند و هم زمان خواهان اجرای احکام اسلامی با توسل به زور شوند و دیگر اندیشان و غیر خودی ها را از ورود به عرصه سیاست و قدرت و رقابت انتخاباتی محروم کنند یا مانع تشکیل احزاب قانونی و انتشار روزنامه های سراسری توسط آنان شوند و اقوام و اقلیت های مذهبی را از مشارکت در ساختار قدرت محروم کنند، معلوم می شود که حاکمیت کنونی کشورمان آن گونه که ادعا می کند توانسته است در سطح جهان اسلام و ملت های مسلمان، خود را به عنوان الگوی مطلوب و ایده آل مطرح سازد.

اما اگر مردم معترض و به فریاد در آمده از ظلم و ستم در این کشورها، اعم از مسلمان و غیرمسلمان چنین مدلی را نپذیرفتند و بر دموکراسی، انتخابات آزاد و تأمین حقوق همه مردم و حضور تمام جناح ها و گرایش های دینی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی تأکید کنند و تنها شرط فعالیت و حیات سیاسی را مخالفت با خشونت و التزام به قانون بدانند، باید گفت مدل حکومتی مورد نظر اصولگراهای ایرانی نه فقط الگوی مردم منطقه نیست بلکه برعکس مایه عبرت آنان شده است. بدین معنا که از تجربه ایران و اشتباهات ما درس گرفته و حاضر نیستند آن دسته از تجارب شکست خورده ما را تکرار کنند.

البته تاکنون هیچ کشوری حاضر به قبول مدلی نشده است که اصول گرایان حاکم به نمایش گذاشته و آن را تبلیغ می کنند. حتی هم فکرترین و نزدیک ترین اشخاص و احزاب و حکومت ها به ما از عراق و افغانستان گرفته تا لبنان و فلسطین و تونس حاضر نشده اند مدل سیاسی حاکم بر ایران به تفسیر اقتدارگراها را برگزینند و خواهان اجرای آن باشند.

در عراق مسلمانان اعم از شیعه و سنی که اکثریت قاطع جمعیت این کشور را تشکیل می دهند، همواره بر توزیع قدرت ، تکثر و رقابت سیاسی، انتخابات آزاد و حضور مشارکت اقوام و مذاهب و جریان های مختلف در ساختار قدرت و اداره کشور تأکید کرده اند. در تونس راشد الغنوشی رهبر اسلام گرایان این کشور که روابط بسیار نزدیکی با ایران دارد، از همان آغاز جنبش تونس، با صدای بلند اعلام کرد به هیچ وجه خواهان عملی شدن الگوی ایران در این کشور نیست.

در تونس اخوان المسلمین بزرگترین حزب اسلامی این کشور که رهبران آن عموماً نسبت به انقلاب اسلامی ایران موضع مثبتی داشته اند، درجریان خیزش اخیر مردمی این کشور بارها اعلام کرده اند که به هیچ وجه خواهان ایجاد نظامی شبیه نظام ایران نیست. دلیل این همه تأکید ها و اعلان های مکرر روشناست. آنان به خوبی از حساسیت منفی جامعه خود نسبت به اجرای مدلی شبیه به ایران در کشور خود آگاه هستند.

بنابرین ایران به رغم جاذبه اولیه انقلاب اسلامی در ترویج حرکت های ضد استعماری در منطقه، متأسفانه قادر به صدور الگوی سیاسی و حکومتی خویش، حتی به نزدیکترین جریان های سیاسی به خود نیوده است و جوامع دیگر در تلاشند تا برای مقابله با استبداد و توسعه طلبی اسرائیل و دخالت های دولت آمریکا مرتکب خطاها و اشتباهات ما نشوند.

د- اکنون تا آن جا که به جنبش سبز مربوط می شود ، این جنبش باید بر ضرورت حمایت از حرکت های ضد استبدادی و ضد استعماری و در جهت تثبیت حق حاکمیت ملت ها بر سرنوشت خود از طرق دموکراتیک و برخورداری آن ها از حقوق و آزادی های مدنی و سیاسی و فرهنگی تأکید کند و همچون شعار «ایران برای همه ایرانیان»، «مصر را برای همه مصریان» و «تونس را برای همه تونسی ها» بخواهد. به باور من اقتدار گرایان حاکم نخواهند توانست به تظاهر خود در حمایت از جنبش های کنونی جوامع مسلمان منطقه ادامه دهند.

تحقق مطالبات آزادی خواهانه و برقراری مناسبات دموکراتیک در این کشورها به ضرر اقتدار گرایان وطنی خواهد بود و آنان دیر یا زود به میزان عملی شدن مطالبات مردم به پاخاسته منطقه مدعی انحراف این جنبش ها از مسیر اسلامی (البته به زعم خود) خواهند شد. متقابلاً فاصله گرفتن کشورهای منطقه از استبداد و برقراری نظام های دموکراتیک و ملتزم به حقوق بشر و استقرار «آزادی» به جای «بندگی و بردگی» در این کشورها به سود همه از جمله ملت ایران خواهد بود. مهم آن است که کشورهای منطقه به چنان رشدی برسند که با هر دیکتاتوری به هرنام، اسلام یا سکولاریزم، مخالفت کنند.

تحقق این مطالبات در کشورهای منطقه و همسایگی بدون شک دستاوردهای مبارکی برای ملت ما خواهد داشت. بنابراین حمایت جنبش ملی سبز ایران از خیزش های دمکراسی خواهی در کشورهای اسلامی علاوه بر دفاع از حقوق ملت های به پاخاسته مطقه با این انگیزه صورت می گیرد که از نظر این جنبش، ثبات و منافع بلند مدت کشور عزیز ما ایران در گرو استقرار دموکراسی در منطقه و در همسایگی ماست.


 
 

Things you can do from here: