Sent to you by Protester via Google Reader:
کساني که در راه خدا کشته ميشوند، مرده مخوانيد! آنها زندهاند اما شما در نمييابيد. ما همه هاله هستيم، ميگوييم: «به خشونت پايان دهيد و آزادي و اخلاق را براي زر و زور و تزوير قرباني نکنيد.» هالهي سحابي، عضو شوراي فعالان ملي- مذهبي، در مراسم تشييع پدرش مهندس عزتالله سحابي، به شهادت رسيد. او مظلومانه زيست و مظلومانه به شهادت رسيد و غريبانه، در شامگاه ديشب در انباري مخروبه در تاريکي شب، جامهي سفيد به تن کرد و بر دوش زناني که "يا زهرا" ميگفتند، در زير سايهي سلاح مأموران لباس شخصي و گاردهاي تا دندان مسلح، به خاک سپرده شد. او که عمري براي زندگي، صلح و مدارا شعر ميگفت و قرآن تفسير ميکرد. در مظلوميتي بيمانند، با پدر نيکانديش و فرزانهاش، همراه شد. * * * * * * شوراي فعالان ملي- مذهبي 12/3/1390
در این بیانیه که در اختیار جرس قرار گرفت، با اشاره به نحوه شهادت هاله سحابی و برگزاری مراسم تدفین مهندس سحابی آمده است: مأموران امنيتي و لباس شخصي، که هر موبايل و دوربيني را ضبط ميکردند، با دهها دوربين، صحنه را ثبت کردهاند. مقامات حکومت به جاي تناقضگوييهاي متداول که پس از اين جنايت هولناک طرح ميکنند، اگر صداقت دارند، واقعه را آنگونه که بود، به منظر عموم بگذراند تا وجدان عمومي قضاوت کند که در اين حادثه، مأمورانشان چه کردند و بر سر هالهي سحابي چه آوردند؟
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ (بقره/154)
هاله ميگفت: «من از خشونت تنفر دارم و مانند هر انسان ديگري از مرگ ميترسم، اما به تظاهرات ميروم تا شايد به خاطر زن بودنم، مأموران رعايت حال مرا بکنند و اين جوانها را کتک نزنند و بچههاي مردم را به کهريزک نبرند.» در تظاهرات جنبش سبز ديده شد که براي نجات پسران و دختران جوان، خودش را بر روي آنها انداخته و به مأموران التماس ميکند که آنها را رها کنند و بجاي آنها، او را ببرند.
روزي که او را به زندان بردند، ميگفت: «حکم سنگين زندان من، براي فشار به پدرم صادر شده، من سکوت خواهم کرد تا به خانوادهام، فشار نياورند.» از اينرو، زماني که روانهي اوين شد با هيچ رسانهاي مصاحبه نکرد و حتي به بسياري از دوستانش خبر نداد، تا مبادا به مهندس سحابي تعرض کنند. در زندان براي زنان زنداني کلاس زبان فرانسه و تاريخ معاصر ميگذاشت و بين زندانيان، به مرجع حل اختلاف و آشتي بدل شده بود.
در بيمارستان ميگفت: «روزي که ميخواستند به من مرخصي بدهند، مأموران ميگفتند در صورتي به تو مرخصي خواهيم داد که مصاحبه نکني و در هيچ جلسهاي شرکت نکني. ... من چشمي به پدر برم تخت بيمارستان داشتم و دلي با دختران زندانيم. آنها من را، مادر خودشان ميدانند. روزي که به مرخصي ميآمدم، دخترانم اشک ميريختند. کيست که نخواهد در آستانهي مرگ به ملاقات پدرش برود. اما امشب که به مرخصي آمدهام، دخترانم در زندانند و پدرم در اغما.»
خانوادهي سحابي قصد داشتند که مراسم تشييع مهندس سحابي، بر اساس سنتها و باورهاي مذهبي برگزار شود، نميخواستندتشييع جنازه را به ميتينگ سياسي بدل کنند و به همين دليل، تمامي تضييقاتي را که مأموران حکم کرده بودند، پذيرفتند. به حکم مأموران، مقرر شده بود که تابوت مهندس سحابي تا انتهاي کوچه گلستان، بر دوش خانواده و دوستانش حمل شود و در خيابان صحراي ناران، مراسم نماز ميت، برگزار شود و تابوت با آمبولانس، به محل گورستان، حمل و مراسم تشييع، بدون هر گونه شعار يا سخنراني برگزار شود. اما، بر خلاف آنچه خودشان قبلاً دستور داده بودند، مأموران لباس شخصي و اونيفورمپوش، بلافاصله پس از خروج تابوت از خانه، در حالي که عزاداران لااله الا الله گويان، تابوت را بر دوش خود حمل ميکردند، به سمت عزاداران حمله آوردند، فحاشي کردند و به ضرب و شتم آنها پرداختند. عکس مهندس سحابي که در دست هاله بود، پاره کردند. يکي از عوامل لباس شخصي که توسط يک سرهنگي لباس شخصي فرماندهي ميشدند، هاله را در برابر دوربينهاي اطلاعات و نيروي انتظامي به پهلوي هاله ضربهاي وارد ساخت. هاله سحابي پس از ضربه به پهلويش بر زمين افتاد. مأموران حتي فرصت ندادند که به وضعيت او رسيدگي شود. آنها عربده ميکشيدند و فحاشي ميکردند. آمبولانسي در محل نبود تا اقدامات اورژانس را انجام دهد؛ به ناچار، در حالي که اطرافيان، تن نيمه جان هاله را به سوي خودرو سواري ميکشيدند و در شرايطي که نيمي از بدنش از در بيرون بود، همان مأموران لباس شخصي و مسلح، در خودرو را بر بدن نيمهجان او فشار ميدادند. مأموران، ده تن از عزاداران را پس از ضرب و شتم بازداشت کردند و به پليس امنيت تهران بردند. آنها، تابوت مهندس سحابي را از دست تشييعکنندگان ربودند، مراسم نماز را ، بر خلاف موازين دين و اخلاق لغو، و جسد را توسط مأموران خودشان، به گورستان منتقل و گورستان را با مأموران مسلح خود محاصره کردند. مأموران، جسد هاله را نيز مجدداً به گروگان گرفتند و اجراي مراسم تدفين را بر خلاف عرف و اخلاق مذهبي، در همان شب، به خانوادهي سحابي اجبار کردند. اين نخستين تدفين شبانه در گورستان لواسان بود. تغسيل و کفن در تاريکي و در سولهاي متروکه، بدون نور و حداقل امکانات لازم انجام شد.
مأموران امنيتي و لباس شخصي، که هر موبايل و دوربيني را ضبط ميکردند، با دهها دوربين، صحنه را ثبت کردهاند. مقامات حکومت به جاي تناقضگوييهاي متداول که پس از اين جنايت هولناک طرح ميکنند، اگر صداقت دارند، واقعه را آنگونه که بود، به منظر عموم بگذراند تا وجدان عمومي قضاوت کند که در اين حادثه، مأمورانشان چه کردند و بر سر هالهي سحابي چه آوردند؟
براي صيانت از حقوق ملت و پايان دادن به دور باطل خشونت، بياخلاقي، سرکوب مردم بيدفاع و مسالمتجو توسط نهادهاي فراقانوني و اعمال جنايت به دست مأموران لباس شخصي، ما خواهان تشکيل دادگاهي عادلانه، علني و با حضور هيأت منصفه، براي رسيدگي و پيگرد عوامل و آمرين اين جنايت هولناک هستيم.
Things you can do from here:
- Subscribe to جنبش راه سبز - همه گزارشها : متن خلاصه using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites