Friday, June 3, 2011

مهسا امرآبادی: برای سلامتی همسرم دعا کنید

 
 

Sent to you by Protester via Google Reader:

 
 


نیلوفر زارع
جرس: "مهسا امرآبادی" همسر "مسعود باستانی" که دیروز(پنجشنبه) برای ملاقات با وی به زندان رجایی شهر کرج رفته بود از ضرب و شتم او توسط ماموران زندان خبر می دهد. "جرس" برای جویا شدن از جزییات ماجرا گفتگویی با وی ترتیب داده که در زیر می خوانید:

 


خانم امرآبادی درباره اتفاقی که  هنگام ملاقات با همسرتان مسعود باستانی رخ داد، توضیح دهید؟


امروز همه به واسطه درگذشت مهندس سحابی و هاله خانم ناراحت بودند و فضای غمگینی حاکم بود.وضعیت جسمی مسعود خوب بود ولی او هم مثل سایر زندانیان سیاسی رجایی ناراحت بود. اواخر زمان ملاقلات یکی از سربازان آمد و به مسعود گفت : برو،وقت تمام شد." مسعود گفت:" اجازه بده با مادرم خداحافظی کنم." بلافاصله این سرباز مسعود را از صندلی بلند کرد و سرش را به دیوار کوبید بعد روی زمین پرتش کرد و با پوتین به سرش ضربه زد. مسعود در حالی که روی زمین افتاده بود و چهره اش پر از درد شده بود، سرش را میان دو دست گرفت.


شما به طور کامل شاهد صحنه ضرب و شتم همسرتان بودید؟


همه اینها جلوی چشم من و مادرش و سایر خانواده‌ها اتفاق افتاد. ثانیه به ثانیه اتفاق های امروز هیچ وقت از یاد من و مادر مسعود و همه افرادی که در آنجا حضور داشتند،پاک نخواهد شد. مادر مسعود سه بار از حال رفت. من حال خودم در خاطرم نیست. نمی دانم چه می کردم. ولی همه جیغ می زدند. هم خانواده زندانیان سیاسی و هم خانواده زندانیان عادی به شیشه ها می کوبیدند. فریاد زنان زندان را می‌لرزاند.


واکنش مسوولان زندان پس از این اتفاق چه بود؟


رییس زندان به سرعت به جمع زندانیان در آن سوی کابین امد. نمی‌دانم چه می‌گفتند اما ما فقط داد می‌زدیم. مادر مسعود انگار می‌خواست شیشه‌ها و میله‌ها را بشکند و پسرش را از نزدیک بببیند.وضعیت دردناکی بود. ما از سالن ملاقات پایین رفتیم اما اعلام کردیم که تا مسعود را با چشم خود نبینبم از زندان خارج نمی‌شویم. رفتار مسوولین زندان خوب بود و همکاری داشتند.


آیا موفق شدید بعد دوباره همسرتان را ببینید؟


بعد از یک یا دو ساعت اجازه دادند ملاقات کابینی داشته باشیم. رنگ و روی مسعود پریده بود و سرم زده بودند.گفت سرگیجه و حالت تهوع داشته و بهداری برایش سیتی‌اسکن نوشته و باید به بیمارستان اعزام شود. تا آن ساعت اجازه ندادند آب یا غذا بخورد به دلیل اینکه مشکوک به ضربه مغزی است و داشتن حالت تهوع هم این نگرانی را تشدید کرده است. وقتی به خانه رسیدم از طریق یکی از دوستان متوجه شدم مسوولین زندان اجازه انتقال به بیمارستان را نداده و نسخه بهداری را پاره کرده اند اما تماسی که با زندان داشتیم به ما گفتند به بیمارستان فرستاده اند و با توجه به اینکه انتظار ما طولانی شد و خبری نشد دوباره تماس گرفتیم و گفتند به بیمارستان نفرستاده اند دوباره در همان مکالمه گفتند به بیمارستان فرستاده ایم که این علایم به خاطر همان ضرب و شتم داخل زندان بوده است.


آیا در حال حاضر امکانی برای تماس با همسرتان و جویاشدن احوالش دارید؟


یکی از مسوولین زندان آمد و قول داد که خبر سلامتی مسعود را پنجشنبه شب  به ما بدهد. ما الان به شدت نگرانیم و امیدواریم که تشخیص ضربه مغزی اشتباه باشد.از همه می‌خواهم برای سلامتی همسرم دعا کنند.

 

با تشکر از شما  و آرزوی بهبود و سلامتی آقای باستانی.
 


 
 

Things you can do from here: