Thursday, May 12, 2011

گزارش خانواده زندانیان؛ ابعاد تازه ای از فاجعه رجایی شهر

گزارش خانواده زندانیان؛ ابعاد تازه ای از فاجعه رجایی شهر

نیلوفر زارع

   جرس: زندان رجایی شهر کرج نمادی از نقض عریان حقوق بشر در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی است . کوس رسوایی این زندان به تازگی با انتشار نامه "مهدی محمودیان" روزنامه نگار محبوس با بانگی بلند به صدا درآمده است. محمودیان که به دلیل افشاگری هایش درباره بازداشتگاه کهریزک از زندان اوین به رجایی شهر تبعید شده، در نامه ای به آقای خامنه ای، موارد تکان دهنده ای از لگدمال شدن تمام شئون انسانی در این زندان را بازگو کرده است. "جرس" با هدف جلب حساسیت بیشتر افکار عمومی به این فاجعه،با برخی خانواده های زندانیان به گفتگو نشسته است. گزارش زیر نقل قول مستقیم خانواده های زندانیان و روایت هایی است که آنان هنگام ملاقات از زبان عزیزان خود در رجایی شهر شنیده اند.


انگار آخر دنیاست

 دیوارهای سیمانی خاکی رنگ و طویل، معنای زندان را دقیقا روشن می کند. رجایی شهر یکی از امنیتی ترین زندان های ایران است و برای نگه‌داری زندانی‌های با جرم های خطرناک مثل قتل و قاچاق های سنگین مواد مخدر و سرقت‌های مسلحانه ساخته شده است.درب سالن ملاقات دری کوچک است که به راهرویی باز می‌شود و سالن ملاقات چیزی جز یک محوطه کثیف نیست.در این زندان تفکیک جنسیتی کرده‌اند و یک هفته زنان و یک هفته مردان می‌ توانند به ملاقات بروند . برای بسیاری از خانواده های زندانیان همین مساله یکی از رنج های همیشگی است. اکثر زندانی‌های عادی از فرهنگ های پایینی هستند و این موضوع را می‌توان از خانواده‌های آنان فهمید.به طوری که جرم قتل و سرقت و دعواهایی که منجر به چاقو کشی بسیار عادی و معمولی تلقی می‌شود.فرهنگ پایین زندانی‌ها و خانواده‌های آنان باعث می شود که هرازچندگاهی هنگام ملاقات دعواهای وحشتناکی روی دهد.


رنج دیدار با عزیزان

 در زمان ملاقات، زندانی را بیرون نمی آورند . در اصل خانواده را به داخل زندان می‌برند. خانواده‌ها مجبور هستند برای ملاقات سه- چهار راهروی طولانی زیرزمین را طی کنند تا به سالن اصلی ملاقات برسند.این راهروها بسیار تاریک، کثیف و طولانی است به طوری که افراد مسن به سختی می‌توانند آن را طی کنند.برای آنها گاری هایی تعبیه شده که باید آن را هل داد و البته احتمال افتادن فرد از آن گاریها بسیار زیاد است بنابراین چاره‌ای نیست جز اینکه پیرزنها و پیرمردها هم این راهرو را پیاده طی کنند.سالن ملاقات رجایی‌شهر همیشه شلوغ است. در دو طرف سالن 45 کابین قرار دارد.این کابین‌ها علاوه بر شیشه‌های دو جداره، میله‌های موربی هم دارد که دیدن زندانی را بسیار سخت می‌کند و در اصل با تلفن هیچ فرقی ندارد چون زندانی و اعضای خانواده به سختی می توانند یکدیگر را ببینند. بسیاری از کابین‌های ملاقات خراب است و خانواده ها مجبورند چند دقیقه از وقتشان را برای یافتن کابین خالی هدر بدهند. حتی صندلی کافی هم برای همه نیست و خانواده های زندانیان سیاسی برای این که با خانواده‌های زندانیان جرایم سنگین درگیر نشوند در تمام مدت ملاقات سرپا می ایستند. در ابتدای تاسیس بند سیاسی این فشارها در ملاقات کابینی بود.یکی از راهروهای ملاقات کابینی را به زندانیان سیاسی اختصاص داده بودند. 25 کابین در این راهرو است اما در آن زمان 5 نفر از زندانی‌ها را می‌اوردند و خانواده همان زندانی‌ها حق داشتند در سالن بمانند. بقیه را بیرون می‌کردند و در را می‌بستند هر کدام از زندانی‌ها هم باید در کابینی که از قبل برایش تعیین کرده بودند، بنشیند تا کنترل بهتری داشته باشند.این امر باعث شلوغی وحشتناک می شد و خانواده های زندانیان عادی این شلوغی را از چشم خانواده زندانیان سیاسی می دیدند. در مدتی که این شرایط اعمال می شد برای یک ملاقات کابینی، خانواده ها از ساعت 9 صبح تا 4 بعد از ظهر در انتظار می ماندند. ملاقات حضوری هم گرچه پس از تاسیس بند ویژه زندانیان سیاسی برای خانواده های آنها لغو شده اما در مجموع شرایط بسیار بدی دارد. برای ملاقات حضوری درب یکی از این راهروهای ملاقات کابینی را می‌بندند و زندانی ها را به این راهرو می‌آورند که به دلیل کمبود صندلی، بیشتر مواقع خانواده‌های زندانیان عادی با هم دعوایشان می‌شود.

 

 زبان زور و تجاوز

 در هواخوری زندان، آنها که پر روزترند بدون هیچ پنهان کاری روابط جنسی می‌خواهند. بارها و بارها مشاهده شده است که زندانیان جرایم سنگین،کاندوم دستشان ‌گرفته اند و در هواخوری به دنبال طعمه جنسی برای خود بوده اند. اگر زندانی کم زور باشد یا مسئولین زندان هوایش را نداشته باشند مطمئنا مورد تجاوز واقع می شود.این در حالی است که نگهبانان و سربازان وقتی کاندوم را در دست این زندانیان خطرناک می‌بینند هیچگاه عکس‌العملی نشان نمی‌دهند چرا که در اصل خودشان آن را در اختیار زندانی‌ها قرار می‌دهند.

 

گستاخی نگهبانها

 ماموری که برای تفتیش ملاقات کننده های زن گذاشته‌اند یکی از زندانی‌های آزاد شده است و رفتار بسیار بدی دارد. حتی اجازه نمی‌دهد بطری آب به سالن برده شود. او به اندازه ای گستاخ است که زنان ملاقات کننده که عادت ماهیانه هستند را نیز مجبور می کند لباس های زیر خود را دربیاورند.البته خانواده‌های زندانیان سیاسی هیچ گاه زیر بار این موضوع نرفتند و از همان اول گفتند به ملاقات نمی‌روند و با مسوول ملاقات‌های زندان صحبت کردند اما رفتار آن نگهبان با بقیه خانواده‌های زندانی‌های عادی همین است. سخت گیریها هنگام ورود بازگوکننده این واقعیت است که انتقال مواد مخدر به بندهای زندان از طرف خانواده ها اتفاق نمی افتد بلکه مستقیما توسط مسوولان زندان انجام می شود.

 

 بند تازه- رنج تازه

 بند سیاسی زندان رجایی شهر از دی ماه سال گذشته و پس از اعتراض خانواده ها ایجاد شد. زندانیان سیاسی رجایی شهر حدود 60 تا 65 نفر هستند که شامل زندانیان اصلاح طلب بعد از انتخابات، زندانیان متهم به ارتباط با سازمان مجاهدین خلق وزندانیان بهایی و زندانی‌های گم نام می شوند.همه این افراد با هم در یک بند نگه داری می‌شوند. در بند زندانیان سیاسی در دو طرف راهرو سلولهای کوچکی اندازه سلول های انفرادی وجود دارد که در آن تخت گذاشته اند و هر سه نفر داخل آن سلول هستند. پس از تاسیس بند سیاسی، فشار بر زندانیان به مراتب بیشتر شده است. امکان ارتباط تلفنی زندانیان با خانواده ها قطع شده و ملاقات‌های حضوری به کل منحل شده است. درباره ملاقات‌های کابینی هم سخت گیری مضاعفی اعمال می شود به گونه ای که خانواده ها برای یک ملاقات کابینی 20 دقیقه ای بیش از 3 ساعت باید منتظر بمانند. قطع تلفن و ملاقات های یک هفته در میان نگرانی خانواده ها را صد چندان کرده است چرا که اگر اتفاقی برای یک زندانی بیفتد خانواده اش تا دو هفته بعد متوجه نخواهند شد.


 منطقه فراموش شده

 در ابتدای ایجاد بند سیاسی وسایل گرمایشی اصلا موجود نبود. حتی شیشه ها شکسته بود و سرمای کرج در زمستان برای زندانیان واقعا کشنده بود اما پس از اعتراض ها و افشاگری های مکرر خانواده ها تا حدی به این مساله رسیدگی شده است.دستشویی ها بسیار کثیف و مسایل بهداشتی هم در آنجا تقریبا صفر بود که این موضوع نیز پس از پیگیری های فراوان تا حدی بهبود پیدا کرده است. با این حال مسوولان زندان درب بند سیاسی را بسته اند و هیچ کسی به زندانیان این بند سر نمی زند .مثلا چندی پیش وقتی یکی از زندانی‌ها دچار وضع بدی شده بود و سایر همبندیها به در بند می زدند تا یکی بیاید و در را باز کند،کسی نمی امد.به معنای دیگر معدود مسوولین زندان هستند که می‌توانند به این بند بروند و سایر مسولین مانند مسئول ملاقات اجازه سر زدن به این زندانی‌ها را ندارد. حتی در یک مورد که یکی از مسوولین زندان با خانواده های زندانی‌های سیاسی رفتار خوبی داشت و برخی اوقات کمک های اندکی می‌کرد مورد مواخذه و بازجویی قرار گرفت. علت مواخذه این بود که مثلا چرا به مادر یکی از زندانی‌های سیاسی در هفته مردانه، ملاقات داده است. به همین دلیل هم مسئولین از زندانی های سیاسی می‌ترسند و هیچ کمکی نمی‌کنند هرچند که رفتارشان خوب است اما علی رغم میلشان هیچ کمکی نمی‌کنند. انتقال دادن لباس و کتاب هم به کل قطع شده است.تحویل لباس در حال عادی هم کاغذبازی وحشتناکی دارد.ابتدا باید به رییس بند درخواست تحویل لباس بدهند اگر رییس بند از زندانی راضی بود این درخواست را به بخش بالاتر می‌دهد و آن بخش هم به رییس زندان منتقل می‌کند.یعنی حتی لباس دادن هم باید تحت نظر رییس زندان باشد و او اجازه بدهد و سپس خانواده می‌تواند برای زندانی لباس ببرد.حالا اگر رییس زندان با یک زندانی غرض ورزی شخصی داشته باشند تحویل لباس به او محال است.

 

 روحیه عالی در میانه بلا

 فروشگاه زندان وسایل زیادی نمی آورد. از طرف دیگربرای اینکه زندانیان سیاسی با زندانیان عادی برخورد نداشته باشند ساعت خرید از فروشگاه را هم کم کرده اند.فروشگاه هم میوه خیلی کم می‌اورد.گوشت به ندرت می اورد و در کل مواد غذایی زیادی نمی‌اورد چون سطح خرید در زندان رجایی شهر پایین است.زندانی‌های سیاسی خرید می کنند و خودشان غذا درست میکنند اما با امکانات و وسایل واقعا اندک. به همین دلیل اکثرا دچار کمبود ویتامین هستند و ضعیف شده اند. خانواده ها اصرار دارند قرص‌های ویتامین برایشان ببرند که در اکثر مواقع مسوولان زندان مانع می شوند.زندانی های سیاسی گرچه از نظر جسمی به شدت ضعیف شده اند اما روحیه همگی آنها واقعا عالی است به گونه ای که خانواده ها از آنها روحیه می گیرند.آنها معتقدند که باید با شرافت دوران زندان را تحمل کرد.هر هفته بحث آزاد در مورد مسائل مختلف برگزار می کنند، زبان می خوانند و به رشد و پیشرفت در زندان معتقدند.

--
بیست و پنجم اردی بهشت؛ روز اعتراض سراسری دانشجویان
همگی مهیای خرداد پر حادثه شویم

سبز مي مانيم، تا هميشه